۱۲۶ مطلب با موضوع «#روز نوشـت و خزعبـلات» ثبت شده است

twt 29

حدس بزنید کی درحالی که افسردگی شدید یقشو گرفته و سرما ام خورده و پریودشم نزدیکه میخواد بره بنانافیش رو ریواچ کنه تا حسابی اشک بریزه و کل آب بدنش از طریق چشماش تخلیه شن؟

آره درسته من^^

 

+ولی بار اولی که بنانافیشو دیدم یک روز و نیم تمام به خاطرش گریه کردم..

++و میدونین چیه؟ شما تا قبل از اینکه برسید به قسمت آخر نمیتونید بفهمید چرا باید با بنانافیش گریه کرد:)

+++نویسندش یه خانومه راستی..گفتم بدونید

++++میدونم که هنوز اون نقده که برا تقلید قرار بود بنویسم نصفه مونده ولی قول میدم بعد ریواچ بنانافیش حتماا یه پست براش بزارم..

  • ۹
  • 𝘊𝘰𝘮𝘮𝘦𝘯𝘵𝘴 [ ۰ ]
    • Lynn -
    • Saturday 29 January 22

    پستی بدون سر و ته#16

    1.پونزده تا کتاب از نمایشگاه گرفتم یک میلیون و صد"-" قبلا هم کتاب انقد گرون بود یا من تازه چشم و گوشم باز شده؟:/

    2.این آهنگی که الان دارم گوش میدمو نباید گوش بدم چون منو یاد یکی میندازه که نباید..حتی این پلی لیستی که دارم گوش میدمم نباید گوش بدم چون منو یاد همون طرف میندازه..ولی چرا فقط نمیزنم یه آهنگ دیگه یا یه پلی لیست دیگه؟ چرا بازم دارم بهش گوش میدم؟..

    3.بابام زل زد تو چشام گفت هرچقدر الان پول برا کتاب بدی رو هروقت حقوق بگیری ازت میکشم بیرون-

    4.الان که دیگه اولدر تموم شده گوش دادن به آهنگش باعث میشه دلم برای وقتایی که مینوشتمش تنگ شه:")

    5.چرا جدیدا همه سد اند دوست دارن؟"-" گایز..باور کنید پایان های خوش میتونن قشنگ باشن..

    6.پست قبلیمو اگه ندیدین برین ببینین:"

    7.فردا المپیاد ادبی دارم و بعدش تموم..مشکل اینجاست که با هیچکدوم از بچهامون یه جا نیستیم-درواقع مطمئن نیستم ریحانه کجاست..شاید با اون یه جا بودم- و خوش نمیگذره"-"

    8.هودی بهشتی ترین لباس دنیاست..هرکس مخالفه جمع کنه از وبم بره^^

    9.ولی میخوام بشینم گریه کنم..قصر آبی رو نداشت..من میخوام قصر آبی رو بخونمممTTTTT

    10.یکی از بدی های نمایشگاه کتاب آنلاین اینه که باید صبر کنی تا کتابات برسن..دلم برا اون موقع که میرسیدم خونه و با ذوق میپریدم رو کتابام تنگ شده..همیشه ام چند هفته بعد نمایشگاه امتحانای ترم دو شروع میشد و کل خونواده ازم قول میگرفتن که بهشون دست نزنم و درسمو بخونم ولی من هیچوقت گوش نمیدادم~

    11.الان که بهش فک کردم دیدم اولین پنهان کاری زندگیم یواشکی کتاب خوندن بود...

    12.بعضی از دوستای مدرسه م با شماها هم اسمن، وقتی صداشون میکنم یادتون میفتم و خیلی عوضی طور آرزو میکنم کاشکی جای اونا شما جلوم بودین..TT

    13.خوندن کتاب و دیدن سریال سیزده دلیل برای اینکه رو به همتون پیشنهاد میکنم در صورتی که افسردگی و چیزایی شبیهش رو نداشته باشین..حرفمو جدی بگیرین"-" -وی خودش در اوج افسردگی کتاب را خواند-

    14.چرا هنوز دارم این پلی لیسته رو گوش میدم.............

    15.ولی نباید موقع خوندن سیزده دلیل با هر خط هانا رو بیشتر از قبل درک میکردم..

    16.اینکه با چتر بری زیر بارون مث این میمونه که یکی بهت سلام کنه ولی تو با لگد بزنی تو شکمش

    17.واقعا درک نمیکنم چرا امروز آخرای زنگ فیزیک من و آرمیتا و مشکات درمورد شستن پشمامون حرف میزدیم-

    18.زنگای فیزیک پنجشنبه ها خیلی خوبن، چون معمولا درس نمیده و فقط یه زنگه و همون یه زنگ رو هم تمرین حل میکنه، و موقع تمرین حل کردن برای حرف زدن و مشارکت و اینا آزادمون میزاره و این مسئله خیلی کیف میده..

    19.اینکه مهندس 20 دقیقه خودشو کشت ولی نتونست بهم بفهمونه اصن مفهوم انرژی پتانسیل چیه، ولی آرمیتا توی سی ثانیه بهم یاد داد نشون میده مشکل از من نیست، مشکل از مهندسه^^

    20.یه پارت فسقلی از وسط اولدر رو پرینت گرفته بودم قبلا، دادم آدرینا و آرمیتا خوندن. حالا آدرینا هر روز منو میکشونه یه گوشه با لحن "حالا جرت میدم عزیزم فقط منتظر باش" میپرسه ادیتش تموم نشد هستی؟^^ درواقع دلیلش اینه که قسم خورده اگه سد اند باشه همونجا به قطعات نامساوی تقسیمم کنه- و میشه گفت تنها چیزی که باعث شده تا الان این کارو نکنه اینه که اگه بمیرم دیگه نمیتونه بخونتش..xD

     

    +عکس پست ماهیتو ـه، انیمه جوجوتسو کایسن. و واقعا کسایی که از ماهیتو بدشون میاد رو درک نمیکنم شیوه فکر کردنش و اعتقاداتش و حرفایی که تو همون قسمتای اولی که حضور داشت به یوجی زد واقعا مود بودن و بی نظیر...انگار داشت ذهنمو میخوند..

    ++به بسته بودن کامنتای اینجور پستام عادت کردم-

    +++پست قبلیمو تکرار میکنم اگه ندیدین ببینین...

  • ۱۰
    • Lynn -
    • Thursday 27 January 22

    اندراحوالات المپیاد~

    پنج بهمن هزار و چهارصد، بماند به یادگار~

    "امروز بعد از ظهر دست جمعی رفته بودیم المپیاد برینیمم^^

    به ترتیب از راست:من، رومینا، ریحانه، هستی.ه

     

    اولش من و هستی و رومینا خیلی شیک نشسته بودیم چیپس کوفت میکردیم و میخندیدیم که دیدیم یه عده از یه مدرسه دیگه اون سر حیاط جمع شدن دارن میخونن.."-"

    من:گایز..اونارو..

    هستی:ودف دارن میخونن؟؟

    رومینا:لابد استرسم دارن"-"

    من:حالا ما اومدیم امتحان بدیم که مدرسه رو بپیچونیم..

    ما:

    ما:جر خوردن*


    من:خب ببینید دوستان، برای زدن گزینه ها اول دوتا عدد شماره سوالو باهم جمع میکنید هرکدوم از گزینه ها که بهش بخش پذیر بود رو میزنین

    ریحانه:پشمااااامممم هستیییییی چه روش خوبیههههه

    من:کلل ریاضیایی که شک داشتمو همینجوری زدم همشون درست بودننن

    ریحانه:هستی کار کنه شیرینی میدم..

    بعد از امتحان*

    ریحانه:گایز چند تا زدین؟ من 28 تا

    رومینا:سی و خورده ای

    من و هستی:هر چهل تارو زدیم ما

    هستی:من از روش این رفتم*اشاره به من*

    من:جرر منممم

    ریحانه:خب گایز نفرات اول المپیاد سلول های بنیادی این دوتا ان مدال طلا میگیرنن


    رومینا:وای نمیدونین دستشوییشون چه خوشگل بودد

    من:پشماام دستشوییشون چوب لباسی دارههه

    ریحانه:دستشویی اینا اندازه حیاط مدرسه ماست..

    من:نه ببینید بچها درسته ما مدرسمون کوچیکه عوضش دل بچهاش بزرگهه

    هستی:بیا پایین کسشعر نگو بچه سرمون درد گرفت..


    رومینا:تازه بچهای سلام ونک کل این هفته مدرسشون تعطیله بچهاشون برا المپیاد میخونن

    من:ما ام اومدیم اینجا که روی ماه پورمنشی رو نبینیم..

    ریحانه:اینارو بیخیالل استرس دارن ببینینن

    هستی:بابا ما سر شدیم دیگه

    من:هموون ما سر نشانه دیگه استرسمون خالی شد اینا که چیزی نیست..


    من:ودفف چرا نقشه همه مدرسه دولتیا همینجوریههه

    ریحانه:گایز نزدیک هم وایسیم اینجا یه جوریه یه پیچ اشتباه بپیچیم گم میشیم..

    ما چهار تا:راه رفتن تو مدرسه عین باند مواد مخدر با سیس گنگستری*


    ما قبل امتحان:راس دو و چهل اتحادی پاشیم بدیم برگه رو

    مراقب تو سالن:تا قبل سه نمیتونین برین

    من و رومینا و ریحانه:برمیگردیم همو نگاه میکنیم*

    ما:تلاش برای نترکیدن*


    ولی هنوزم درگیر اینم وقتی از گوشی رومینا زنگ زدم مامانم که بهش بگم بیاد، با دیدن اسم abcdef u روی صفحه چه فکری کرد..


    ریحانه:یک کلمه هم نفهمیدم..

    من:ببینید من یه چیزی کشف کردم، لیزوزوم ـی که اگزو میشه بهش میگن اگزوزوممم

    ریحانه و هستی:آرههه منم اینو کشف کردممم


    رومینا:کل امتحان خوب بود فقط یه جاش سرمو آوردم بالا هستیو(منو) دیدم ترکیدم

    من که میدونم منظورش اونجاست که با گوشه دفترچه یه نصفه موشک درست کردم:لبخند ملیح*


    هستی:زنگ میزنه باباش*

    بابای هستی:امتحان چطور بود؟

    هستی:خیلی خوب بود

    من و رومینا:از خنده پاره شدن*

    رومینا:هستی این بزرگترین دروغی بود که تو زندگیت گفتی

    بابای هستی:آره از خنده دوستات مشخصه..

    ما:بیشتر پاره شدن*

  • ۳
  • 𝘊𝘰𝘮𝘮𝘦𝘯𝘵𝘴 [ ۴۷ ]
    • Lynn -
    • Tuesday 25 January 22

    پستی بدون سر و ته#14

    1.اگه بدونین چقدر دلم برا کاور کردن تنگ شده..ولی متاسفانه توی دوره ای هستم که همش به خودم میگم زر نزن میرینی:"/ بعد از اون طرف اینجوریم که واو هانی عجب صدای بی نظیری برو اودیشن بده اصن..

    2.ولی خداییش رپ ژاپنی خوندن سخت تر از چیزیه که به نظر میاد...

    3.فردا کامبک پنتاگونه و گس وات؟ من مدرسه ام:))))))))))))

    4.برای اینکه خودمو بزنم به سردرد که بابام دلش برام بسوزه و بگه فردا نرم مدرسه خیلی دیره؟..چرا همچین گوهی خوردم و اسممو برا مدرسه حضوری دادم..

    5.دارم یه دور از اول اولدرو میخونم، و به این نتیجه رسیدم واقعا سادیسم دارم

    6.من:آخجون اولدرم تموم شد دیگه میتونم دالیا رو بنویسممممم

    کل چیزی که تو این سه روز نوشتم:

    حتی فرصت نکردم درمورد اینکه چجوری اسم رمز اتاق مدیر رو میدونه بهش تیکه بندازم، و این برای من واقعا یه تنزل مقام به حساب میومد.

    7.کاری به فیک بودن و نبودن زیجی نداشته باشین، کای چقدر کیوتههه..و چقدر شبیه جیجیههههTTTTTT

    8.منو بگیرین همین الان نرم آمریکا فقط برای اینکه لپای اون بچه رو بکشم..

    9.دیدین رنجون موهاشو مشکی کرد و شد عین جوجه کلاغ؟T-T موچولوT-T

    10.what is your hogwarts house? mine:hufflepuff:>

     

    +درحدی سپ شیپ میکنم که وقتی سرچ میزنم تو پینترست همه عکسایی که میاره مومنتشو حفظم..مومنت جدید میخوام لعنتیا چرا خبری نیستTT

  • ۷
  • 𝘊𝘰𝘮𝘮𝘦𝘯𝘵𝘴 [ ۱۰۶ ]
    • Lynn -
    • Sunday 23 January 22

    پستی بدون سر و ته #13

    1.تارا گروه شیمیو سوراخ کرد از بس سوال پرسید..بعد سوالاشم از ایناس که یه دور از رو متن بخونی میفهمی چیمیگه:| بچ بشین سرجات بخون دیگه چه مرگته هی سوال میپرسی-

    2.ولی معلم شیمیمون نباید از درسی که آخر زنگ وقتی هممون خواب بودیم توضیح داده یه صفحه تست میداد..حتی فرمولشم یادم نمیومد:"/

    3.چرا باید آناتومی ملخ و عنش تو کتاب زیست ما باشه..

    4.شما ام پیش اومده براتون از یه آهنگ بدتون بیاد ولی بعد برید گوش بدید و تبدیل به قفلیتون شه؟

    5.بحث کردن با تجربیا اینجوریه که بهت میگن یکم ATP داشته باش چرا انقد بی حوصله ای-

    6.و بحث کردن با ریاضیا اینجوریه که میگی مثبت فک کن و یه |فاک تو این زندگی| تحویلت میدن..

    7.ولی من هنوز باورم نشده جیمین برگشته:")

    8.اینجور پستایی که شبا میزارم حس خوبی داره..

    9.داشتم به این فکر میکردم که چرا فن فیکشن هیدن دریم نباید سپ باشه که موقع خوندنش حس بهتری داشته باشم، امروز که دوباره خوندمش دیدم خداروشکر که سپ نبود وگرنه قطعا از اون حجم زیبایی زنده نمیموندم..حتی همین تهکوکش هم خیلی هنرمندانه نوشته شده...

    10.حدس بزنید کیا درست جلوی دفتر معلما داشتن درمورد کون دادن حرف میزدن؟ درسته من و مانا و هستی!

    11.ولی یونجون و لورن هیدن دریم خیلی خوبن..درمورد لورن باید اینو بگم که مگه میشه جیمین خواهری داشته باشه و اون خواهر مرزهای زیبایی و مهربونی رو جا به جا نکنه؟ یونجونم برادر تهیونگ بود و مظلوم ترین کاراکتری که دیده بودم..

    12.تازه فهمیدم چنلی که هیدن دریم توش آپ شده همون چنل آپ دزیره ست، پس تعجبی نداشت که انقدر بی نظیر بودTT

    13.البته اینم باید اضافه کنم رمانتیک بودن بیش از حدش بعضی جاها دلمو میزد..با سلیقه من سازگار نبود

    14.فیک میخوامTT خودتون میدونین کاپلای مورد علاقم چیهه بهم برسونین-

    15.خوندن هیدن دریم رو به همتون حتی کسایی که آرمی نیستن پیشنهاد میکنم بس که قشنگ بود:")

    16.مدل فیک نوشتن من قشنگ اینجوریه که بلافاصله بعد یه صحنه اسید سم، یه سکانس جنایی خفن مهم میزارم-

    17.بوی کامبک رولینگ کوارتز میاد..آرم موهاشو رنگ کرده

    18.یکی از دوستام یه مدت بود غیب شده بود گوشیشم خاموش بود، امروز یکی از دوستامون یادش اومد قبل محو شدنش گفته بوده گوشیش خراب شده😐😂 عملا یه هفته عین خر نگرانی کشیدیم-

    19.سه نمره ریاضی ازم کم شد فقط چون یادم رفته بود سوالا رو بنویسم:)))))))

    20.دوشنبه کامبک پنتاگونه فردا هم تولد یوتوعه، آماده اید یونیورس؟

  • ۹
    • Lynn -
    • Saturday 22 January 22

    feels like heaven feels like hell

    -غذا چی داریم؟

    +سلام کن اولش حداقل!

    -سلام، غذا چی داریم؟

    +کتلت داری، برو لباساتو عوض کن بیا.

    -وای چه بوی خوبی داره؛

    +کلاه سویشرتتو بردار، شبیه هکرای فیلما شدی!

    -خوبه دیگه، مثل ناشناسا میشم!

    *سکوت*

    -نمره های زیستمونو دادن.

    +چند شدی؟

    -هیجده و نیم.

    -خوبه؟ چرا چیزی نمیگی؟

    +غلط خیلی بزرگ که نداشتی؟

    -نه، همش بی دقتی بود.

    +کی بیست شد؟ لابد ر؟

    -ر؟ مامان خانوم این بود رسمش؟ نخیرم، ر پونزده و نیم شده.

    +یا خدا، پونزده؟

    -اوهوم؛ کلا زیستو متوجه نمیشه. مثل من که فیزیکو درک نمیکنم.

    +مامان باباش مجبورش کردن بیاد تجربی؟

    -آره، هوش ریاضی داره، باید میرفت ریاضی

    +این که خیلی بده. خداروشکر ما هیچوقت مجبورت نکردیم بری تجربی.

    -....

    -ممنونم مامان، خوشمزه بود.

    +کجا میری؟ هنوز که تمومش نکردی!

    -یه نگاهی به جغرافیا بندازم. زیاد بود خیلی گشنم نیست.

    +باشه عزیزم.

  • ۴
  • 𝘊𝘰𝘮𝘮𝘦𝘯𝘵𝘴 [ ۱ ]
    • Lynn -
    • Wednesday 19 January 22

    تعریف از خودت

    *تو سرویس درحال برگشت*

    من:ولی فکر میکردم عربیو خیلی بهتر داده باشم..

    ساناز:ببین خیلی سعی دارم نگم خیلی داری از خودت تعریف میکنی ولی دیگه از دهنم در رفت

    من و هستی:جر خوردن*

    هستی:از هر سه جمله ای که میگه دوتا و نصفیشو داره از خودش تعریف میکنههه

    ساناز:آره مثلا میگه درسته عربیو صفر درصد زدم ولی قبلیو 62 زدم رتبه فلان شدم

    من:یااا نه در اون حدد

    ساناز:به بالا ترین درجات فرهنگی چشایی بویایی شنوایی نایل شدم

    من:نه خو بینایی که کورم، یکی سه، یکی سه و 25"-"

    هستی:عه..خو درجات فرهنگی بینایی نداریxD

    ساناز:خب خیلیا همون بینایی رم ندارنxD

    من:یااا خب من فقط یه کوچولو خودشیفته ام

    هستی و ساناز:یه کوچولو؟

    ساناز:یه کوچولو خودشیفته نیستی..

    هستی:آرهه یه کوچولو زیادییی

    من:ایش اصن من خیلی با خودم حال میکنم دوست دارم اینجوری بگمم

    ساناز:این کی پیاده میشه؟ بسته دیگه بقیه راهو پیاده برو"-"

    من:ساناز خیلی بزیی یاااxDD

     

    +تازه اول که هنوز راه نیفتاده بودیمم منو هستی غر میزدیم که گشنمونه اون بچ ام رفت هشتگ فود سرچ کرد تو اینستا"-"xD

    ++نیم ساعت یا حداکثر یک ساعت بعد سناریومو نزارم خرم بای

  • ۳
  • 𝘊𝘰𝘮𝘮𝘦𝘯𝘵𝘴 [ ۲۳ ]
    • Lynn -
    • Sunday 16 January 22

    پستی بدون سر و ته#12

    1.من:سوسی یدونه دوتا آهنگ راک و متال بفرست برام..تو گوشی چیزی ندارم

    سونیا:29 تا میفرسته*

    من:

    من:گفتم فقط یدونه دوتا..

    سونیا:دیر گفتی^-^

    2.دیشب خواب دیدم بچهای محفل تو خونه پرسون ایناییم..بعد همه چی داشت عادی پیش میرفت که یهو در زدن، رفتیم باز کردیم دیدیم انسیتین🗿 بعد شوکو ریلکس اومد نشوندنشون براشون اولدرو خوند🗿 بعد تیونگ خوشش اومد زنگ زد اس ام گفت ما میخوایم سریال اینو بازی کنیم🗿 بعد بهم گفتن براش فیلمنامه نوشتم🗿 خودشونم اومدن بازی کردنش🗿 حتی صحنه های کیس و اسماتشو🗿

    3.به لطف مورد یک الان پلی لیستم در سمی ترین حالت ممکنه...

    4.یه سناریو جدید دارم مینویسم ولی گشادم که ادامه ش بدم فقط تو سرم دارم مینویسمشxD

    5.عربیمو تو پیش نشانه زدم 63 درصد، تو نشانه 0🗿 شوخی نمیکنم واقعا صفر درصد🗿

    6.ولی زبانمو ترکوندم*-* 73 زدم*-*

    7.ادبیات و زبان و زیست و شیمی خوب بود، دینی رم 40 زدم خوب بود، بقیه رو ریدم:)

    9.ولی به عنم اصن🗿 بین کل این درسا فقط زبان به دردم میخوره که اونم خوب دادم بقیش به عنممم🗿

    10.رتبه ام با وجود این درصدای زیبا شده 198"-" ینی ببینید چقدر وضع خرابه"-"

    11.ینی شیمی فقط به خاطر نزده هام یکم خراب شد، وگرنه اکثرشو درست زده بودم..

    12.بیاید امیدوار باشیم مامان بابام کنجکاوی خاصی درمورد نتایج نشون ندن~

    13.بعد از 4 سال فقط برا آزمونا رفتن تو سایت به این نتیجه رسیدم که قیافه کارسنج خیلی زشته..بعضیاتون چجوری هر روز تحملش میکنین؟

    14.چرا باید آینده تحصیلی من و اینکه چه دانشگاهی قبول بشم به این بستگی داشته باشه که چقد از عربی و دینی حالیمه؟ چیکار قراره بکنم مثلا؟ اگه یکی اومد پیشم گفت افسردگی دارم بهش بگم معاد لازمه عدل الهی است؟🗿

    15.شوکو اگه اینو میبینی برو به اولدرم ریکشن بده بچ🗿

    16.به نظرتون اگه تکلیف فیزیکمو با 3 روز تاخیر آپلود کنم بهم گیر میده؟

    17.از کشفیات ویدیوکال امروز:یه غذا به اسم خورشت موز وجود داره

    18.فکر میکردم نورپردازی و فیلم برداری فصل اول یوفوریا نظیر نداره، تا اینکه فصل دومشو دیدم.

    19.سگ تو روح اونی که نشانه رو طراحی کرد به خاطرش یه هفته برا دیدن قسمت اول فصل دو صب کردم درحالی که منتشر شده بود..

    20.یه حسی بهم میگه پایان خیلی شوکه کننده تری نسبت به فصل یک داره اما در عین حال منطقیه و جای درستی تموم شده..امیدوارم اچ بی او نرینه توش

  • ۳
  • 𝘊𝘰𝘮𝘮𝘦𝘯𝘵𝘴 [ ۳۱ ]
    • Lynn -
    • Saturday 15 January 22

    شاهکار #10

     

    نشون بده بست فرندین:

     

    +کامنتارو دوباره باز کردم*-*

  • ۴
  • 𝘊𝘰𝘮𝘮𝘦𝘯𝘵𝘴 [ ۵ ]
    • Lynn -
    • Thursday 13 January 22

    پستی بدون سر و ته #11

    1.اینکه حالم از مدرسه، خودم و تمام آدما بهم میخوره تقصیر پریودی نیست، مدتها عه که این حسو دارم

    2.از یه عده خیلی زیادی متنفرم، و برام مهم نیست اگه اونا ام ازم متنفر باشن🤝

    3.هیچوقت تاحالا تو زندگیم انقدر از درسام بدم نیومده بود...

    4.پرسون از دست من خیلی میکشه..بچم واقعا صبوره که تا الان دوست من موندهxD

    5.معلم زیستمون مود ترین انسان روی کره زمینه..

    6.جمعه باید در کنار خودکار و کتاب، با خودم بیل هم ببرم همونجا بعد امتحان قبرمو بکنم

    7.یکی به مامان بابای من یاد بده وقتی میگم نمیخوام درموردش حرف بزنم یعنی نمیخوام:/

    8.یکیتون منو جمعه ببره بیرون..دلم نمیخواد بعد نشانه با مامانم برم بچرخمممم

    9.روز به روز دارم منطقی تر از قبل میشم"-" دقیقا مثل چنلو توی اولدر دارم بزرگ میشم:")

    10.از اولدر فقط یه فسقلی مونده تا تموم شه~

    11.برام مهم نیست مردم چقدر میگن دارم عن هیونلیکسو در میارم، وقتی حالم بده فقط نوشتن داستانایی که با هیونجین و فلیکس باشه میتونه واقعا آرومم کنه

    12.از جمله "هرهر و کرکرت با دوستاته اخمو تخمت با ما" متنفرم، فکر نمیکنن شاید خودشون دلیلین که باعث شدن نتونم کنارشون بخندم؟

    13.رومینا لعنت بهت، چرا باید پارسال وقتی برا تولدم ویدیو درست کردی آهنگ مورد علاقمو میزاشتی روش که الان نتونم عین آدم بهش گوش بدم...

    14.بعضیاتون اینجوری این که اگه خودمم یادم بره، اونارو یادم نمیره:)

    15.دقیقا الان که باهاش دعوا کردم پاشد رفت مودمو خاموش کرد، و حتی نمیدونم چرا دارم همچنان به نوشتن ادامه میدم وقتی میدونم به احتمال زیاد قرار نیست منتشر شه..

    16.چجوری منو تحمل میکنین واقعا؟"-" بعضی وقتا خودمم اعصاب سروکله زدن با یه از خود راضی همیشه افسرده پرحرف دراماکویینی مث خودمو ندارم"-"

    17.دارین بهم میگین فردا باید برم سر کلاس مهندس که برگرده طبق معمول برینه بهم و بگه چرا تکالیفو نفرستادی؟:/ بچ من حوصله خودمم ندارم بشینم اون پنج صفحه تورو حل کنم؟:/

    (بعدا اضافه شد:خدارو صد هزار مرتبه شکر گیر نداد"-")

    18.چرا تموم نمیشه این روزا..خسته شدم بخدا...

    19.مامان بابام کی از من اشتیاقی برای کنارشون نشستن دیدن که انقدر اصرار دارن کامپیوترمو ببندم و برم پیششون؟..

    20.کامنتارو میبندم که مجبور نباشین چیزی بگین~

     

    پی نوشت:پستو دیشب نوشتم*-*

  • ۸
    • Lynn -
    • Thursday 13 January 22
    𝗦𝘁𝗮𝗿𝘁: 𝟗𝟖/𝟎𝟕/𝟎𝟒
    کسی که عاشقشی و میتونی بهش تکیه کنی رو کنار خودت نگه دار و هیچوقت از دستش نده، اعضای پنتاگون برای من همین معنی رو دارن!
    -کانگ کینو

    اندر این گوشه خاموش فراموش شده
    کز دم سردش هر شمعی خاموش شده
    باد رنگینی در خاطرمن
    گریه می انگیزد..
    ----
    انتخاب شماست که یه sad bitch باشین یا یه bad bitch.
    ---
    من نه دخترم نه پسر. من نون بربریم.
    ---
    چند تا نوجوون روان پریش که دور هم جمع شدیم و داریم صنعت داستان نویسی و فن فیکشن رو به یکی از دلایل بارز خودکشی در نسل خودمون تبدیل میکنیم.
    ---
    خود کنکور مظهر پاره شدن در راه زندگیه.
    ---
    طراحا اینطوری بودن که: ای بابا ده ساله داریم به یه روش کونشون میذاریم دیگه الگوریتمش دستشون اومده بیاین روش‌های نوین گایش رو روشون ازمایش کنیم که برق سه فاز از سرشون بپره و تمام تحلیلای معلما و مشاورا و پیش بینی هاشون کصشر از آب در بیاد.
    ---
    من نمیفهمم این سیستم اموزشی چی از کون ما میخواد. حقیقت اینه که مهم نیست تو سال نهمت وارد چه رشته‌ای می‌شی، تو در واقع 9 سال قبل با ثبت نام توی یکی از دبستان‌های این کشور چه دولتی چه غیردولتی حکم اسارت همه جانبه خودت رو امضا کردی و به آموزش پرورش و سنجش اجازه دادی در هر مکان و زمانی به هر روشی از خجالت ماتحتت در بیاد.
    ---
    ملت اون سر دنیا تو ۱۶ سالگی میزان ، بیزنش خودشون رو میزنن، کتاب مینویسن، فیلم بازی میکنن، خودشونو برای کالج اماده میکنن درحالی که به استقلال رسیدن
    VS
    ما: نگرانی برای وضعیت بعد کارنامه، برنامه ریختن برای رفتن به ددر و کنکل کردنش ساعت ۴ درحالی که ۴ و ده دیقه قرارمون بوده و غیره:
    ---
    وقتی میگیم جدایی دین از سیاست، کسی از فساد و لجام گسیختگی و سکس وسط خیابون حرف نمیزنه. منظور آگاه کردن مردمه و جلوگیری از اینکه با یه سری احکام دینی بتونن روی هر گوه خوری ای کلاه شرعی بذارن و مغزا کوچیکتر بشه.
    ---
    من همه ی تابستونا کلی برنامه میچینم خب بعد میبینم تابستون تموم شده و من همینجوری لش کردم توخونه و دریغ از یه کار مفید:)
    ---
    ما تو ایران زندگی می‌کنیم اینجا یا تا ۵۰ سالگی بچه سالی یا در آستانه رسیدن به سن قانونی خصلت‌های بزرگسالی توی شخصیتت غالب میشن ^^~