۱۱ مطلب با موضوع «#سـموم ساخـته دسـت وی» ثبت شده است

گر در سرت هوای پاس است هستی..

یوسف گم گشته باز آید به کنعان غم مخور
سینماتیک می‌شود روزی چه آسان غم مخور
سرعت نسبی، وی-تی، شیب خط، مسئله‌ها
می‌شود همچو شهد شیر شاهان غم مخور
گر تو دیدی هر سوالی سخت، بس حیران مشو
یک نموداری بکش بر آن نشان و غم مخور
گر نفهمیدی شتاب ثابت از فهم سوال
حل بگردد مستقل او از زمان، هان، غم مخور
جمع درصدها اگر تازه رسید بر دو رقم
خواهد آید هفتاد و هشتاد، هزاران، غم مخور
گر بدیدی این مثل خوار و سخیف است حافظا
هست هستی از فیزیک سخت نالان، غم مخور

گفتم غم تو دارم، گفتا غمت سر آید
گفتم داریم دینامیک، گفتا کارت در آید
گفتم به هر طریقی جسم بَرَند در آسانسور
گفتا کجاشو دیدی نوبت به فنر آید
گفتم به شکر یزدان خط مماس نداریم
گفتا به هر رابطه، نمودارش درآید
گفتم چرا گرانش بین من و یار نیست؟
گفتا که ای بی‌خرد، در مخرج R دو آید
گفتم در این کوره‌راه جان می‌سپارد حافظ
گفتا که جان هستی صدبار به آخر آید

ای بی خبر بکوش که صاحب خبر شوی
تا فشار نخوری کی نوسانگر شوی؟
به دنبال دامنه و بسامد زاویه
حفظ کن فرمول را تا سخت تر شوی
گر بدیدی سوالی گران و طولانی
صفحه‌ی یازده هست که ساده تر شوی
تاب می‌خورد دلت چون بسامد آونگ
چون فنر ببینی اما تو تشدید تر شوی
طول موجی به دست آور و سرعت و دوره
سینماتیک نمی‌گذارد که منتشر شوی
تا بدیدم صورت امگا و لاندا را
حسی به من گفت میبایست شاعر شوی
گر در سرت هوای پاس است هستیا
باید که بیخیال دیوان حافظ شوی

 

منظومه فیزیک ترم یک سروده اینجانب-

  • ۱۱
  • 𝘊𝘰𝘮𝘮𝘦𝘯𝘵𝘴 [ ۱۱ ]
    • Univērse
    • Tuesday 26 December 23

    میم هایی که همه‌مون میفهمیمش

    یادش بخیر اینیکی مال رول نویسی اول منگاتا بود-

    ---

    بگید نه میزنمتون:)))

    ---

    جوری که اسکل شدیم>>>

    ---

    صحبتی نیست.

    ---

    :)))))

    ---

    یکی:میخوام وبمو حذف کنم/پستاشو پاک کنم

    سلین، سانبین، هیون‌ری، ایمی:

    ---

    خواننده آهنگا به ترتیب:تیلور سوییفت، گریسی آبرامز، تیلور سوییفت، فالینگ این ریورس، رزی دارلینگ، ایتیز، بی تی اس، شوگا(آگوست دی:>)، نیکی میناژ، سونتین، ورنون، بلک پینک، پنتاگون، دانا پائولا

    گوش کنین:>>>

     

    +اینارو از ته ته ـای پوشه هام درآوردم~~

  • ۵
  • 𝘊𝘰𝘮𝘮𝘦𝘯𝘵𝘴 [ ۱۸ ]
    • Univērse
    • Thursday 9 March 23

    اگه میدونین اینا چین شما لجندین.

    اگه با خوندن موارد زیر لبخند تلخی روی لباتون نقش بست و با سیگارتون به افق خیره شدین تبریک میگم؛ شما یه لجند هستین. ::::))))))

    فرداشب میام برای غیرلجندها توضیح میدم هر مورد رو. ^^

    1.فاطمه از زیر چادرش نگاهی به مینهو انداخت..

    2.بکهیون دور عکس روحانی با ماژیک بنفش قلب کشید..

    3.روحانی و ترامپ زوج دوست داشتنی؛ اما چی میشه اگه ترامپ مچ بیبیشو تو دستشویی مسجد با احمدی نژاد بگیره؟

    4.آریا نگاهی به بشیر انداخت که به اجرا خیره شده بود و ستاره توی چشماش می‌درخشید..

     

    +یه پست اختصاصی برای فاطمه و مینهو باید بذارم اصلا..

    ++چیزی هست اضافه کنید:>

  • ۰
  • 𝘊𝘰𝘮𝘮𝘦𝘯𝘵𝘴 [ ۱۶ ]
    • Univērse
    • Saturday 24 December 22

    میم جدید؟

    من وقتی شما برای تشخیص آیدلا میاین سراغم:

    شکیبا وقتی برای آمار گرفتن از یکی میریم پیشش:

    پرسون خطاب به گربه ها وقتی فقط برای غذا میرن پیشش:

    ترنم وقتی ما جنسارو زیر تخت ننه باباش گذاشتیم:

    رومینا و درسا وقتی فقط برای گرفتن تکلیفا میریم پیششون:

    ریحانه وقتی فقط برای سیزن شدن بش پیام میدن:

    آروشا وقتی ملت برای دردودل میرن خصوصیش:

    سلین وقتی همه از هیونلین حرف میزنن:

    ریحون وقتی همه برا قالب زدن میرن پیشش:

    آنیما وقتی همه از لوسیفر میپرسن:

    ماریا وقتی برای عکسای باکیفیت از پنتا میریم پیشش(یه مدت نرخ تعیین کرده بود براش😭😂):

    لاوندا وقتی همه برا زن گرفتن میرن پیویش:

    هالند وقتی من رفتم پیویش چسناله کردم درحال جمع کردنم:

    هایب وقتی دید همه به خاطر بی تی اس دوسش دارن:

    لی سومان وقتی اکسوالا ازش کامبک میخوان:

     

    شما ام بهش اضافه کنید:>>

  • ۱۳
  • 𝘊𝘰𝘮𝘮𝘦𝘯𝘵𝘴 [ ۳۱ ]
    • Univērse
    • Tuesday 12 April 22

    یک روز در خانه مامان آیلین

    من:خبب دوستانننن برید کنار براتون شیش تا خواهر جدید آوردم

    تن درحالی که لم داده رو کاناپه این کانال اون کانال میکنه:اینارو از کی زاییدی؟

    من:پدسگ این چه طرز صحبت با مادرت- از IST

    چوو درحال انگشت کردن لپای نااون:این چه کیوتهه میشه تو اتاق من بخوابهه؟T-T

    نااون:سلامTT

    ایونجی که کنار تن و یوتا نشسته رو کاناپه:بارسلونا عشقهههه

    یوتا:اصن چجوری تا وقتی رئال مادرید هست تو فن بارسلونا ایییی

    نامجو و گوون درحال خالی کردن یخچال*

    اولیویا رو به بومی:یه بچه دایناسور دارم حرف میزنه میای نشونت بدم؟

    بومی:تخم سگ برو با ننت لاس بزنننن

    هویی:نه خداییش اینو راست میگه با گوون تو اتاقشون بچه دایناسور تولید کردن

    بومی:...تولید کردن؟...

    هویی:نینگ نینگ اومده بود قرار بود مارمولکشو جهش بدن ولی مارمولکه تخم دایناسور زایید-

    بومی:بعد حرف میزنه؟...

    هویی:فقط فحش بلده متاسفانه

    من:پرت کردن دمپایی* هویی تو قرار نبود با شوهرت بری بیروننن؟؟

    هویی:اوه شت راست میگی...

    هیونجین:برات نقاشی بکشم؟*-*

    چورونگ:آره*-*

    مارک:ملاقه شوت کردن تو مخ اولیویا:گمشو برو جوراباتو از تو اتاق من جمع- وات ده فاک یوتا؟

    یوتا و ایونجی درحال فیفا بازی کردن با سیس بازیکن جام جهانی*

    یوتا:یه لحظه حرف نزن من باید روی اینو کم کنممم

    ایونجی:هه عمرا اگه بزارم ببریییی

    چورونگ:بعدش که رفتم اونیکی دامنه رو پوشیدم اصلا به میکاپم نیومد، بعد نااون گفت بزار یه زنگ به بومی بزنیم ولی جواب نداد،

    هیونجین:وای وای یاد اون روزی میفتم که مینهو هیونگ نزدیک بود سرخم کنه ولی دید رنگ بند کفشاش با دسته فر ست نیست..

    بومی:یا امام هشتم این چیهههه

    اولیویا:آروم باش نترس گوزن خونگی وی وی ـه

    بومی:پشمام شما گوزن داریننن؟؟

    اولیویا:تازه خاله یاسی برا کینو قورباغه خرید یوجینم دلش خواست رفت ازش دزدید الانم کینو افسردگی گرفته هر روز میاد ازم جنس میگیره

    بومی:مگه نگفتی یوتو موتوری ساقی محله؟

    اولیویا:چرا ولی از وقتی یوتا و یوتو با موتور یوتو رفتن تو دیوار حیاط پشتی اس ام، تا وقتی قسط موتور جدیده رو بدن یوتو جنسارو میده من پخش کنم^^

    ایونجی:شوت کردن دسته بازی تو حیاط* من بازی نمیکنم این دسته شما خرابه

    یوتا:هه همه بازنده ها همینو میگن

    ایونجی:اصن اگه مردی توپ بردار بریم تو حیاط بازی کنیم-

    یوتا:تو اونم میبازی عزیزم چی فک کردی؟

    ایونجی:شرط میبندی؟ بعد مسابقه میریم خرید هرکی باخت باید پول خریدای اونیکی رو بده

    یوتا:حله، کارتتم آماده کن که قراره کل فروشگاهو برام بخری^^

    چوو و ایو و نااون درحال کاور کردن کل دنسای کیپاپ*

    ناگهان ایو چوو را می بوسد*

    نااون:

    نااون:این صحنه کیوت چی بود قلب من دید....

    تن:میگم نااون شی چرا تو با بقیه خواهرات فرق داری انقد؟

    نااون:چیز، اونا بچهای IST ـن من تو بچگی توسط وای جی به فرندی گرفته شدمT^T

    چوو:بغل کردن نااون* اشکال ندارهه تو تا تهش خواهر کوچولوی ما میمونیییی

    نااون و چوو:در دامان هم اشک میریزند*

     

    و این چنین شد که ای‌پینک به جمع فرزندان آیلین پیوست...^^

     

    +یه توضیح کلی بدم، بچهای من انسیتی، لونا، نصف اسکیز(مینهو، هیون، چانگبین و جونگین) و هویی(و یه جورایی الان به همراه ای‌پینک) ـن، ووسوک بچه ماریاست، جینهو بچه ماهکه، اسپا، کینگدام، بقیه پنتا و نصف دیگه اسکیز ام بچهای یاسی ـن، برای همینه که به جز هویی بقیه پنتا نبودن~

  • ۳
  • 𝘊𝘰𝘮𝘮𝘦𝘯𝘵𝘴 [ ۱۶ ]
    • Univērse
    • Thursday 17 February 22

    شین و کینو در رادیوی شین با حضور افتخاری اسکیز

    کینو که داره میخنده میزنه تو کمر شین*
    شین:😂
    اروم اروم ضربه های کینو بیشتر میشه ودتبدیل میشه به با حرص زدن*
    شین:چه مرگته..

    یهو کینو صندلیو برمیداره میکوبه تو مخ شین*

    کینو:هی داره منو انگشت میکنه از زیر میز با این برنامه مسخرت مرتیکه لختتتتتت

    یونیایی که دارن میشنون:اشکال نداره ما قول میدیم عین بچه خوب بشینیم یه گوشه هیچی نگیم شما راحت باشین

    یه ربع بعد*

    صدای آه و ناله کینو توی استودیو میپیچد*
    یونیا:نباید بزاریم کسی از این جریان بویی ببره همه چی بین خودمون میمونه...
    دیسپچ:سلا-
    یونی اعظم:بگیریدش
    بقیه یونیا:حملههههههههه

    جینهو:با اون وسیلهه که برداشتارو مشخص میکنن میزنه تو سر کارگر دیسپچ*

    دیسپچ بیهوش میشود*

    یونی اعظم با ماهیتابه بالا سر دیسپچ:گفتی میخوای چه گوهی بخوری؟
    استی ها:اون ماهیتابه مال ما نیست؟
    یونی اعظم:از آشپزخونه جی وای پی کش رفتم داش برمیگردونیم

    استی:نه دابش اشکال نداره فدایی داری سه تا ام از طرف ما بزنش
    یونی:نوکرتم سلطاننن

    شین و کینو فارق از غوغای جهان درحال اهم اوهوم*

    یونی اعظم:یکیتون بره از این صحنه فیلم بگیره....

    جینهو:اقا پخش نکنین اینارو ما ابرو داریم

    چان:میزنه رو شونه جینهو* برادر ام ویتو نزاشتن تو پورن هاب..درک نکردی...

    استی و انسیتیزن:ما از قبل آدم فرستادیم ردیفه
    یونی:میدونستم باید بهتون اعتماد کنمTT

    کارگردان و دستیار درحال فیس بردن از صحنه*

    جینهو:استیا چرا اینجان راستی

    یونی:عین جوجه اردک دنبال چان راه افتادن

    جینهو:...... چان داش تویی... کی ام ویتو گذاشتن پورن هاب

    چان:همون ام وی ای که فقطط درموردد فرار از ترسای درونی بوووددددد و لیریکشم کاملااا هیونجین نوشته بووودددد اسمشم رد لایتززز بوووددددد

    چان:هیچی دیگه مینهو رفته بود ببینه فیلم جدید چی گذاشتن دیده عه اونجاس

    مینهو:بچ من کی رفتم تو پورن هاببب
    هیونجین:تو دیگه حرف نزن هر شب اون تویی
    مینهو:دوست داری تو دمای 180 بپزمت یا دمای 270؟
    هیونجین:گوه خوردم..

    جینهو:هیونجین پسر منه کاریش نداشته باششش😔🤣

    مینهو:تورم کنارش میزارم تو فر

    هونگ:کیک تولد کین- نگاه به وضعیت*

    هونگ:پشت سر هم پلک زدن* هنگ می کند*

    چانگبین:هونگ داداش خوبی؟

    هونگ:... اره اوکیم...
    تاحالا کسیو درحال این کارا ندیده بودم....

    جینهو:هینننن به شوهرم زنگ میزنمماااا

    هونگ:تو ام کشتی مارو با شوهرتتتتتت

    یونی:بچ تو همونی نبودی که هرشب یووان از دستت کمردرد داره؟-

    استی:راستی برای تولد مکنه تون کادو چی خریدین؟

    جینهو:به نام خدا کیک که هونگ نصفشو تو راه خورد

    استی:...همین؟.....

    یونی:ببین همین مسئله که براش کیکه رم خریدن خیلیی خوبههه
    استی که تاحالا از گل نازک تر به جونگین نگفته:چطور میتونین..

    چان:حس میکنم مکنه تون خیلی مظلومه

    جینهو:آره چون کیک نمیخرن براش

    چان:من که هیییچچچوقت جونگینو لوس نکردمممم^^

    جونگین که لم داده رو مبل استودیو:برام چیپس بیار
    چان:کل مغازه رو جلوش ردیف میکنه* بیا بچه نون فسقلیم عسلکم انتخاب کن

    جینهو:من کادو تولدم دادن به هوییه چه انتظاراتی دارینا
    هونگ:این که شد کادو تولد هویی...
    جینهو:اره تولد منم اینه با اینکه من پاره میشم تهش

    فلیکس:به این میگن استراتژی
    فلیکس:نوت برداری کردن*

    انسیتیزنا:آقا این دوتا یه فیلم پورن یه ساعته رو پر کردنا رفتن راند بعددد( چرا دارم انسیتیزنارو با استایل فیلمبردارا و درحالی که موهاشونو پشت سرشون بستن و دوربین روی شونشونه تصور میکنم...)

    جینهو:وات د فاککک شین الان با اون صندلی که خورد تو مخش باید غش کنههه

    انسیتیزن:والا غش که نکرده خیلیم خوب داره میکنه

    یونی:داش خسته شدی اون دوربینو بده من

    انسیتیزن:نه داش شما حساب دیسپچ و ساسنگارو برسید ما شیفتی کار میکنیم فیلمارو میگیریم

    هویی میاد استودیو*
    برمیگرده میبینه جینهو اینا اینجان*
    جینهو:هویی؟!!
    هونگ:هیونگ؟!
    هویی:جینهو؟! هونگ؟! چان؟!!

    جینهو:تو اینجا چه غلطییی میکنیییی
    هویی: اومدم از دستم عکس بگیرممم

    چان:دست هویی را می گیرد* بیا ببرمت اون پشت گلدونارو نشونت بدم..

    جینهو:شوهرمو چیکا دارییی

    هونگ:میخواد هوییو بکنه
    جینهو:شوخیشم قشنگ نیست بچ همیشه شوخی شوخی جدی میشه😭🤣

    چان:با چشم و ابرو به وونکی اشاره می کند*

    چان:هوییو میبره بیرون*
    چان:تاحالا از سختیای زندگی برات گفتم؟

    هویی:نه؟

    هویی:چه خبره..
    چان:ببین مطمئنم تاب دیدن اون صحنه رو نداری

    هویی:چرا خو چیه مگه

    چان:هیچی هیچی
    چان:روز مادر مبارک راس- عه اینو باید به جینهو میگفتم

    هویی:اون تو چخبره مگههه نگو جینهو داشت با هونگ بهم خیانت میکرد

    چان:نه باباا جینهو تا آخرین نفس به تو وفادارههه

    هونگ:جینهو حتی اگه اخرین ادم رو زمین باشه من دیگه ***مو *** نمیکنممممم

    جینهو:کثافتتتت بچه یونی اینجاااسسسس

    بچه یونیا:این ینی چی-
    یونی بزرگا:بیاید بریم براتون تیپکو بخرممم^^

    بیبی استیا و بچه یونیا درحال تیپکو خوردن*

    انسیتیزنا:ینی فقط ما از لحظه اول با واقعیات زندگی آشنا شدیم؟
    تیونگ:شما رو دادیم دست دریم اونا ام جلوتون درمورد اینکه کون یدونست یا دوتا بحث کردن اتوماتیک آدم شدین

    شین و کینو:کارشون تموم میشه*

    شین:خب کجا-ودفف اینجا چه خبرهههههه

    جینهو:تولدت مبارک کینویاا

    هونگ:کیک نصفه رو در میاره*
    کیک:میوفته*

    کینو:ریختی توششش؟؟
    شین:ودف تو مگه پسر نیستییی
    کینو:احمق چایی رو میگم ریختی تو لیوانم؟

    جینهو:خاک تو سرت نصف کیکو خوردی همون نصف دیگشم نتونستی نگه داری

    استی:این مگه مال ووسوک نبود؟
    یونی:یدونه کیک میگیرن برا کل مکنه لاین دیگه
    استی:اون قرصای سردرد من کو..

    هویی میاد تو:چخبرهههه چرا چان داره راجب اینکه میخارو میریزن تو ساندویچا حرف میزنه-

    هویی:شین چرا پیرهن کندس

    چان:ببین من بهت نگفتم تو تحمل این صحنه هارو نداری؟ گفتم یا نگفتممممم؟؟؟

    هیونلیکس گوشه اتاق:کیس*

    چان:.....یکی برا من ژلوفن بخره...

    هویی:دارن فیلم میگیرن؟!

    انسیتیزن:کجای کاری آپلودم کردیم

    یونی:.....سیزنی فرار کنین..................

    یونی و سیزنی و استی:از پنجره در میرن*

    جینهو:ریدین-
    نههه منم ببرینننن

    هونگ:فرار نکن با واقعیت رو به رو شو هیونگ

    جینهو:میره پشت چان قایم میشه*
    جان جدت منو قایم کن

    شین:هیونگ برات توضیح میدم

    هویی که هنوز هنگه:

    چان:ببین بهترین توضیح اینه که در نبودت گی درون بچهات زده بالا، اشکال نداره درست میشه

    هیونجین و فلیکس:وونکی رو از در پشتی میبرن بیرون*

    هیونلیکس دنبالشون میرن*
    چان:هوووییی کجا با این عجلههههه

    هویی:من باید عقدمو سر یکی خالی کنم... جینهووووووووو تو مگه اینجا نبودیییییییییی

    هونگ جینهو رو بلند میکنه فرار میکنه*
    جینهو:یااااا عجیبا غریبا منو چرا داری میبریییی
    هونگ:نمیخوام با غرات سر درد بگیرممم

    چان:جینهویاااااا آرزوی شب خوبیو برات دارممممممممم

    هویی:اون فرار کرددددد الان من حرصمو سر کی خالی کنممممم

    هونگ و جینهو پشت بوته قایم شدن*

    چان:شربت گل گاو زبون میده دست هویی*

    چان:بیا بخور یکم آروم شی

    هونگ:اینجا هیچکس پیدامون نمیکنهه....
    گوشی هونگ زنگ میخوره*
    اهنگ زنگ هونگ با صدای یووان:تو له سگ~پِ دَ سگ~عن تر سگ~کثافت تو خیلی گاوییی

    جینهو:اخه دیگه اهنگ نبودددد
    هونگ:خودش گذاشت گفت درست بزنم بهش جرم میدهههه

    چان:اشاره به سونگمین*
    سونگمین:جینهو و هونگ را شوت میکند تو کیوب*

    هویی:ینانننن
    ینان:هویی رو پرت میکنه تو کیوب*

    هویی:جینهو رو میبره تو نزدیک ترین استودیو*

    سویون که فقط داشته آهنگ میساخته:یا پشمای مسیح

     

    و جینهویی آن شب را به زیبایی تمام کردند..^^

  • ۵
  • 𝘊𝘰𝘮𝘮𝘦𝘯𝘵𝘴 [ ۷ ]
    • Univērse
    • Sunday 23 January 22

    زخم خوردگان از آیلین(رمز:آسی سی سی لوکورا)

    برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
    • Univērse
    • Thursday 23 December 21

    یونبین، عقد و عروسی

    یه سری از پارتای اولش شبیه سناریو ووسانم شد ساری~

     

    بابای سوبین:دلار چقد گرون شده

    بابای یونجون:آخ آخ هویجم کشیده بالاا

    مامان سوبین:مامان خدابیامرزم همیشه میگفت فسنجون با رب انار معرکه میشه

    مامان یونجون:اتفاقا ما رسم داریم همیشه گردوی تازه استفاده میکنیم براش

    بابای سوبین:پسر گلم چایی رو بیار^^

    سوبین با چادر گل گلی میاید داخل ولی ناگهان چایی روی یونجون میریزد

    یونجون درحال جیغ زدن از درون:هانی چیشد منو دیدی دلت لرزید؟

    سوبین که با چادر جلو صورتشو گرفته:یونجون آقااا این چه حرفیههه

    مامان یون:وقتشه کفترای عاشقمون برن تو اتاق باهم حرف بزنن^-^

    یونجون و سوبین تو اتاق سوبین:دعای ندبه خوندن-

    صدای آه و ناله میاد بیرون

    مامان سوبین:بچم خیلی با ایمانهههههه

    *شب عقد*

    سوبین:مرتیکه گاو این کیس مارک چیه رو گردن منننن انتظار داری اینجوری برم جلو ملتتت؟؟

    یونجون:عزیزم آروم باش ملت باید تصور کنن ما امشب اولین بارمونه^-^

    سوبین:مرتیکه هیز-

    عاقد:آقای چوی سوبین آیا بنده وکیلم که شمارو با مهریه 2000 تا بسته شکلات و یک جلد قرآن مجید به عقد آقای چوی یونجون در بیارم؟

    سوبین:با اجازه پی دی نیم بله

    تهیون و بومگیو که اون پارچه هه رو نگه داشتن

    بومگیو:الهی به حق پنج تن بخت منم باز کن

    تهیون:اگه میخوای بختت باز شه بعد مراسم بیا کوچه پشتی

    بوم:........باشه؟...

    *بعد مراسم تو کوچه پشتی*

    تلفن تهیون زنگ میخوره:عه خاک به سرم کایه

    جواب میده:جانم؟

    کای:دارین چیکار میکنیینننن

    تهیون:...داریم با بومگیو نماز جمعه میخونیم

    کای:ولی امروز دوشنبه ست

    تهیون:به من ربطی نداره

    تهیون:قطع کردن-

    سوبین و یون تو ماشین عروس نشستن-

    مامان سوبین:احتمالا دارن درمورد شب رویاییشون فکر میکنن~

    مامان یونجون:آره موافقم^^

    همون لحظه تو ماشین*

    سوبین:گفتم خمیر دندونو از پایینش فشار میدیییییی

    یونجون:نمیخوامممم دیکتاتوری که نیستتتت

    سوبین:عههه حالا که اینجوریه شب بهت نمیدممممم

    یونجون:...اصن درستش همونه هانی باید از پایین فشار داد تا درست کار کنه..^^

  • ۱۱
  • 𝘊𝘰𝘮𝘮𝘦𝘯𝘵𝘴 [ ۱۳ ]
    • Univērse
    • Monday 13 December 21

    عروس خانوم وکیلم؟

    سان، خواهرش، مامان سان و بابای سان تو ماشین*

    سان:بابا اینجا نگه دار میخوام شیرینی بگیرممم

    بابای سان:ناپلئونی نگیر"-"

    سان:چرا؟"-"

    بابای سان:چون موقع خوردنش شبیه گاو درحال زا میشی آبروی خونواده رو میبری"-"

    سان که تخریب شخصیتی شده:نون خامه ای یا دانمارکی؟

    مامان باباش:دانمارکی بگیر

    سان:نون خامه ای میگیره*

    میرسن جلو در خونه وویونگ اینا*

    مامان سان:زنگ میزنه*

    مامان وویونگ:سلام امرتون؟

    مامان سان:برای امر خیر تشریف آوردیم برای گل پسرتون وویونگ^^

    مامان وویونگ:به بهه، بفرمایین بالا^^

    ده دقیقه بعد*

    بابای وویونگ:دلار چقد گرون شده میبینین؟

    بابای سان:خیلییی، وضع بورسم افتضاحهه!!

    مامان وویونگ:شما تو فسنجون رب انار میریزین؟

    مامان سان:آره اتفاقا پسرم خیلی دوست داره، شما چطور؟

    سان:شمردن گلای قالی*

    مامان سان:عروس قشنگم کجاست راستی؟

    بابای وویونگ:وویونگ جان پسرم چایی رو بیار*-*

    وویونگ:تعارف کردن چایی*

    ناگهان چایی روی سان می ریزد*

    سان درحال جیغ زدن از درون:هانی چیشده قلبتو لرزوندم؟

    وویونگ:گوه نخور آدم وار رفتار کن-

    وویونگ و سان:نگاهای زیر زیرکی*

    بابای وویونگ:به نظرم وقتشه دوتا گل نوشکفتمون برن تو اتاق حرفاشونو بزنن*-*

    سان جلوتر از وویونگ راه میفته سمت اتاقش*

    وویونگ:با نگاه "این کیه من میخوام باهاش ازدواج کنم" دنبالش میره*

    مامان وویونگ:نگاهای معنی دار به کیونگمین*

    ووسان:میشینن تو اتاق*

    کیونگمین:درو باز میکنه* به به چه خبرا؟

    وویونگ:صد میدم ول کنی بری#-#

    کیونگمین:کمه

    سان:اون بازی جدیده برا پی اس فایو بود میخواستی؟ اونم میخرم برات

    کیونگمین:پیراهن رونالدو رم میخوام

    ووسان با حرص:باشه-.-

    کیونگمین:میره بیرون*هیچ خبری نیست^^

    ووسان:کیس*

    اون بیرون*

    مامان وویونگ:مهریه پسر من 1999 تا بسته چیپس، جهازشم سه ساله آمادست

    مامان سان:عاالیه منم موافقمممم

    بابای وویونگ:راستی دیدی عدس چقدر گرون شده؟

    بابای سان:هوویییججج هویج خیلی گرونههههههه

    ووسان از اتاق میان بیرون:ما خیلی باهم تفاهم داریم

    کیونگمین:خاک تو سرتون حداقل لباساتونو درست کنین بیاین بیرون..

    مامان بابای ووسان:ندیده گرفتن*

     

    قسمت بعد:عروسی ووسان^^

  • ۱۲
  • 𝘊𝘰𝘮𝘮𝘦𝘯𝘵𝘴 [ ۳۰ ]
    • Univērse
    • Sunday 28 November 21

    پشت پرده عشق شیومین و لئو

    یک شب عادی*

    شیو درحال چک کردن پروفایل اعضا تو گپ کاکائوتالک*بزا ببینم پروف جونگده چیه..

    زدن روش*

    شوت کردن گوشی تو دیوار* رفته زن گرفته صاف صاف هی فرت فرتم عکس میزاره باهاششش

    یه گوشی جدید از کشوی چانیول برداشتن* خب بزا،

    شانسی زدن رو یکی از مخاطبا*

    لئو درحالی که تو بار نشسته*عه سلام مینسوک هیون-

    شیومین:کجایی بچه؟

    لئو:عام..تو بار؟

    شیو:لوکیشن بفرست بیام

    لئو درحال جمع کردن پشماش*اوکی...

    نیم ساعت بعد*

    شیو درحالی که مث سگ مسته*:اره هانی، تازه بکهیون ماهی مرده انداخته بود زیر مبل مردم تا جمعشون کردم، سهون و کایم دیشب مسابقه نودل خوری راه انداخته بودن، کاندومای چانیول زیر تختشم اصن دست نزدم میترسم دو سه تا نوه از توش در بیاد،

    شیو:عر زدن*من خیلی بدبختمم..زندگیم مزخرفهههههTT

    لئو:هیونگ فک کنم وقتشه بگم من همیشه روت کراش داشتم"-"

    شیو:نگاهیدن لئو*بچ..منم همینطور..

    گرفتن عکسای منکراتی*

    و اینگونه شد که شیومین و لئو در اینستاگرام کام اوت کردن و عشقشونو به هم نشون دادن..xD

     

    +با اینکه خیلی سم خورش قوی بود ولی مغزم بیشتر از این کار نکرد ساری..xD

    ++جدیدا انگیزه پست گذاشتن ندارم:"/

  • ۸
  • 𝘊𝘰𝘮𝘮𝘦𝘯𝘵𝘴 [ ۱۶ ]
    • Univērse
    • Tuesday 9 November 21
    ᴡᴇʙ ʙɪʀᴛʜᴅᴀʏ﹕ ₉₈/₀₇/₀₄
    کسی که عاشقشی و میتونی بهش تکیه کنی رو کنار خودت نگه دار و هیچوقت از دستش نده، اعضای پنتاگون برای من همین معنی رو دارن!
    -کانگ کینو

    گمشده در جهان سرمه ای رنگ پنتاگون
    شیفته 12 رنگ افسانه ای ماه
    صاحب این وبلاگ به مقادیر زیادی کیپاپ، فن فیکشن، انیمه و کیدراما برای تنفس احتیاج دارد!
    گلبرگ های ساکورا و لوندر های آبی توی جنگلی که قلبش با عشق به آدما می تپه~
    ----
    میدونین چیه؟ من همونقدر کنترل انتخاب افکارم رو دارم که کنترل انتخاب اسمم رو داشتم.
    ----
    انتخاب شماست که یه sad bitch باشین یا یه bad bitch.
    ---
    من نه دخترم نه پسر. من نون بربریم.
    ---
    چند تا نوجوون روان پریش که دور هم جمع شدیم و داریم صنعت داستان نویسی و فن فیکشن رو به یکی از دلایل بارز خودکشی در نسل خودمون تبدیل میکنیم.
    ---
    خود کنکور مظهر پاره شدن در راه زندگیه.
    ---
    طراحا اینطوری بودن که: ای بابا ده ساله داریم به یه روش کونشون میذاریم دیگه الگوریتمش دستشون اومده بیاین روش‌های نوین گایش رو روشون ازمایش کنیم که برق سه فاز از سرشون بپره و تمام تحلیلای معلما و مشاورا و پیش بینی هاشون کصشر از آب در بیاد.
    ---
    من نمیفهمم این سیستم اموزشی چی از کون ما میخواد. حقیقت اینه که مهم نیست تو سال نهمت وارد چه رشته‌ای می‌شی، تو در واقع 9 سال قبل با ثبت نام توی یکی از دبستان‌های این کشور چه دولتی چه غیردولتی حکم اسارت همه جانبه خودت رو امضا کردی و به آموزش پرورش و سنجش اجازه دادی در هر مکان و زمانی به هر روشی از خجالت ماتحتت در بیاد.
    ---
    ملت اون سر دنیا تو ۱۶ سالگی میزان ، بیزنش خودشون رو میزنن، کتاب مینویسن، فیلم بازی میکنن، خودشونو برای کالج اماده میکنن درحالی که به استقلال رسیدن
    VS
    ما: نگرانی برای وضعیت بعد کارنامه، برنامه ریختن برای رفتن به ددر و کنکل کردنش ساعت ۴ درحالی که ۴ و ده دیقه قرارمون بوده و غیره:
    ---
    وقتی میگیم جدایی دین از سیاست، کسی از فساد و لجام گسیختگی و سکس وسط خیابون حرف نمیزنه. منظور آگاه کردن مردمه و جلوگیری از اینکه با یه سری احکام دینی بتونن روی هر گوه خوری ای کلاه شرعی بذارن و مغزا کوچیکتر بشه.
    ---
    من همه ی تابستونا کلی برنامه میچینم خب بعد میبینم تابستون تموم شده و من همینجوری لش کردم توخونه و دریغ از یه کار مفید:)