۱۲۶ مطلب با موضوع «#روز نوشـت و خزعبـلات» ثبت شده است

این چه زندگی تخمی ایه

 

ساعت 4 پیش نشانه دارم(داریم، منو شکیبا)

و تمام چیزی که از چهار فصل اول ریاضی یادم میاد یدونه مقابل مجاور وترـه با یدونه b2 - 4ac

فیزیکم صفر صفر

از شیمی ام فقط اینو یادمه که یه چیزی برابر بود با یک دوازدهم کربن 12._.xD حالا اینکه چی بودو خدا بزرگهxD

و یه خبر جذاب اینکه پریودم:)))))

واقعا خوشحالم که تو اتاقم دستمال کاغذی دارم و بعد از ریدمانم میتونم بشینم گریه کنم-

  • ۱۰
    • Lynn -
    • Wednesday 12 January 22

    آرکی تایپ ها-پارت دوم

    آیلین تشریف آورد با پارت دوم کهن الگو ها، تایپای این سری خیلی مود تر از پارت قبلنxD

    اگه پارت اولو نخوندین کلیک کنین

    زیاد حرف نمیزنم برین ادامه~

  • ۲
  • 𝘊𝘰𝘮𝘮𝘦𝘯𝘵𝘴 [ ۴۳ ]
    • Lynn -
    • Saturday 8 January 22

    آرکی تایپ ها-پارت اول

    خیلی وقته برای پستام سلام نکردم..سلام!

    همونجوری که از عنوان مشخصه، این پست درمورد آرکی تایپ یا الگوهای کهنه. آرکیتایپا بیشتر به رفتار آدما توی روابطشون ربط داره ولی اخلاقای روزمره شون رو هم شامل میشه. تایپ ها از روی خدایان یونان برداشته شدن و به واقعیت اونا هم مرتبط هستن=)

    از اونجایی که واقعا زیادن توی دوتا پارت براتون دونه دونه شو توضیح میدمD: و اینکه آها منبعم چنل سایه پروف ـه و چیزایی که از حرفای سایه فهمیدمو دارم توضیح میدم براتون*-*

    بریم ادامه:>

  • ۲
  • 𝘊𝘰𝘮𝘮𝘦𝘯𝘵𝘴 [ ۴۳ ]
    • Lynn -
    • Saturday 8 January 22

    سیاهی های ذهن من

  • ۵
  • 𝘊𝘰𝘮𝘮𝘦𝘯𝘵𝘴 [ ۱ ]
    • Lynn -
    • Tuesday 4 January 22

    اندراحوالات آیلین و خانواده اش

    داییم:ببین دوتا یوزپلنگ زن و شوهر پیدا کردن*-*

    مامانم:آخییی چه خوشگلهههههه

    داییم:همین میخوره آدمو

    مامانم:

    مامانم تا ابد:


    *من و خالم درحال فیزیک کار کردن*

    من:این آزمایشه ام میگه اگه از این گیره هارو با دستمال بزاری رو آب میمونه و به خاطر کشش سطحی و این چرت و پرتا میمونه رو آب

    من:ولی ما تست کردیم نموند

    خالم درحالی که سعی میکنه جر نخوره:


    من:خب خالهه قرار بود بریم چشم پزشکی بعد بریم عینکو سفارش بدیم بعد بیام اینجا حالا ترافیک بود دیگههه بعدشم تو ماشینم زنگ زدم گفتم ترافیکه نمیرسیمم

    خالم:تو قرار بود 4 بیای اینجا دو ساعت و نیم درس بخونی بعد بری

    خالم:الان شیش و بیست دقیقست

    خالم:زنگ بزنم بابات بگم بیاد دنبالت؟

    من که همون لحظه اومدم تو:


    خالم:شب باید بمونی اینجا نه؟

    من:فک کنم..

    خالم:مامانت کو؟"-"

    من:بیمارستان"-"

    خالم:خیلی دوست داره از شرتون خلاص شه زود زود میره شیفت؟"-"

    من:خیلی"-"

    خالم:..دلم برات سوخت..بیا بریم برات ماکارونی درست کنم"-"


    من:خاله..فرض کن عاشق یکی بودی، بعد طرف میره مسافرت بعد تو اون سفر میکشنش، بعد تو میفهمی دایی یه ربطی به مرگ اون طرف داشته چیکار میکنی؟"-"

    خالم:تاثیرات فیزیکه اینجوری رد دادی یا چی؟

    من:بگو حالا برا داستانمه

    خالم:به سلامتی یدونه ملو شروع کردی؟ تو اینیکی کسی بدجور نمیمیره؟

    من:نه این ادامه همونیه که گفتم با مرگ یکی شروع میشه داستان*-*

    خالم:ملت خواهرزاده دارن ما ام داریم..پاشو برو درستو بخون ببینممم

    من:خاله بگوووو

    خالم:برو بخواب ببینم زیادی بیدار موندی"-"

    آخرم پیچوند جواب نداد...حالا شما جواب بدینxD


    ساعت چهار صبح*

    من:بیدار نشستم دارم به ادامه اولدر فک میکنم*

    خالم:..هستی بیداری؟"-"

    من:آره"-"

    خالم:بریم بقیه تمریناتو حل کنیم؟"-"

    من:کی گفته من بیدارممم من خوابم"-"

    خالم:آفرین برگرد بخواب"-"

  • ۷
  • 𝘊𝘰𝘮𝘮𝘦𝘯𝘵𝘴 [ ۴۹ ]
    • Lynn -
    • Friday 31 December 21

    روز نوشت

     

    یه قانونی هست تو زندگی من، هرجوری دعا کنی برعکسش پیش میاد:/xD

    دیروز-دیشب یه جورایی..-بعد از کلی خر زدن و جوییدن کتاب شیمی دیگه به دعا و آرزو متوسل شدم که خدایا توروخدا نرینم..

    بعد نشستم حساب کردم اون سوالی که قراره از مول بیاد حداکثر چند نمره ست و اگه ننویسمش حداکثر چند میشم، بعد دیدم گوه نخورم بهتره و خیلی زیاد 17 میشم اونم اگه ریدن دیگه نداشته باشم دوباره با اشک و آه رفتم خوندم:/xD

    خلاصه صبح شدو من حتی تو ماشینم داشتم دمای جوش گازهارو میخوندم-که تهشم یادم رفت:)-

    بعد رفتم تو و یکم زر زدیم با بچها و عر زدیم که گوه بلد نیستیم و رفتیم بالا سر جلسه.

    میدونین به ما گفته بودن که بهمون یه کپی از جدول مندلیف میدن ماشین حسابم آزاده، حالا منو شکیبا دیروز پرامون ریخته بود که فاک ینی سوالا چین..xD

    خداروشکر آسون بود*-* و اتفاق غیر منتظره ای که افتاد این بود که..من سوال مربوط به مول رو حل کردمممxDD ولی بقیشو ریدم.........xDD

    یه موازنه ام بود که بچها توش دو بخش شده بودن نصفی میگفتن خیلیی سخت بود ما نیم ساعت روش فک کردیم نصفی از جمله من میگفتن عین آب روان حل شد رفت:/xD

    قصد داشتم خیلی بیشتر از این درمورد روزم بنویسم ولی باید برم سراغ بلو هیون..چون عصر میرم پیش خالم و گوشی و کامپیوتر اینا ندارم:"

    فایتینگ*-*

  • ۹
  • 𝘊𝘰𝘮𝘮𝘦𝘯𝘵𝘴 [ ۳۱ ]
    • Lynn -
    • Thursday 30 December 21

    پستی بدون سر و ته #10

    1.اسم موضوعامو عوض کردم..انقد خوشگل شدن دلم میخواد هی پست بزارم._.xD

    2.این پستو سریع مینویسم که برم اولدر و بلو هیونمو ادامه بدم و شیمی بخونم~

    3.حانیه دیشب گفت بیگ هاگ میخواد..با چان خفه ش کردم*-*

    4.فرض کنین عضو یا لیدر یه گروپ دنس پسر و دخترین و میخواین با یه آهنگ برقصین، چه آهنگی بود؟(ترجیحن کیپاپ نباشه)

    5.بی ال میخوام..TT معرفی کنین بهم ترجیحن تایلندی نباشه🗿

    6.از بدیای نویسنده بودن اینه که هیچوقت نمیتونی فیک خودتو با ذوق و هیجان بخونی..چون کل زندگی کاراکتراتو میدونی🗿

    7.فیک میخامممممممم.............کاپلای مورد علاقمو که میدونین بهم برسونینxDD پاره شدم دیروز از بس شیمی خوندم🗿

    8.تنها سه روز تا کاپل سال دیسپچ مانده است، و من حاضرم قسم بخورم جهیون قرار میزارهههه

    9.اینستام ریده ناز میکنه میگه رباتیو اینا🗿 منتظرم مامانم بیاد خونه درستش کنم🗿

    10.چرا هیونلیکس سریال بازی نمیکنن واقعا؟ چرا انقد ریلن؟ نمیتونمشون..

  • ۷
  • 𝘊𝘰𝘮𝘮𝘦𝘯𝘵𝘴 [ ۶۶ ]
    • Lynn -
    • Wednesday 29 December 21

    پستی بدون سر و ته#9

    1.کامپیوترمو پس گرفتمممممممممممم

    2.ولی آدم میفته رو دور تست دادن تا خار ام بی تی آیو در نیاره بیخیال نمیشه..دوباره رفتم تست دادم درصد t م شده بود 80...

    3.شتت من هنوز وویس قرائتمو نگرفتمممم

    4.خب الان دیگه گرفتم^^

    5.من و پرسون و ترنم کرممون گرفته داریم تو گروه پرونده های قتل ترسناک تعریف میکنیم واسه هم..

    6. با مامانم رفتیم خوراکی بخریم
    من:مامان میشه بستنی بخریم؟*-*
    مامانم:سردههه نخیرر
    من:..حداقل برام چیپس بخررTT
     مامانم:..باش برو بردار
    من که از اول هدفم چیپس بوده: باش هیهی:>

    7.ولی من انقد دوستتون دارم که تمام بستنیا و چیپسامو باهاتون تقسیم میکنم~

    8.نیوز دادن من:کاپ برا مامانم میخوام، استری کیدز یا تی اکس تی یا انهایپن، ترجیحن intj، انسان باشه با احساساتش بازی نکنه، گی شیپر، یوفوریا رم دیده باشه برا منم بستنی بخره حالا اگه با شرایط موافقید تشریف بیارید پی وییی

    لاوندا:از اینکه چنلو سمی کردی بگذریم، تو برا من شوهر میخوای یا برا خودت بابا؟-.-

    9.آرزوی شب کریسمس من: همه دور و بریام یوفوریا ببینن، با بچهای محفل بریم صفا سیتی، ایشالا سال دیگه همین موقع با کارخونه سم سازی تو ویلای کانادامون باشیم، یه انسان درست حسابی برا لاوندا پیدا شه، یه کاپل گی از فیوام کام اوت کنن آرزو به دل نمونم، فیزیکمم بیشتر از این نرینمTT

    10.فیک هیونلیکس میخوامTT ژانر مورد علاقمو که میدونین..ازهمونTT

    11.دانا پائولا خیلی خوبه.......:")

    12.شما ام وقتی یکی به بستی تون میگه بست فرند یا وقتی دوست صمیمیتون با یکی صمیمی تر میشه دلتون میخواد برین اون طرفو جر بدین؟

    13.ولی من فقط یه روباه فسقلی حسودم که دلم میخواد به عنتون نگیرینم..TT

    14.بابام درحدی از درس خوندن من نا امید شده که داره به رشوه رو می آره..xD

    15.من:قول میدم دیگه تا وقتی اولدرو تموم نکردم جز بلو هیون هیچی دیگه ننویسمممم

    همچنان من:فایل وانشات جدیدش را باز می کند*

    16.یه فیک هیونلیکس خوندم تهش جفتشون مردن...:"/

    17.نیاز شدید به فیک سونگجونگ هم دارم..

    18.من و لاوندا جوری دوتایی رو دانا پائولا کراش زدیم که غیر قابل توصیفهxD قالب بعدیمو دانا میزنم بای

    19.فردا امتحان ریاضی دارم^^

    20.زشته اگه بگم منتظر کامنت دونفر خاصم به یه سری دلایل؟..

  • ۷
  • 𝘊𝘰𝘮𝘮𝘦𝘯𝘵𝘴 [ ۹۶ ]
    • Lynn -
    • Saturday 25 December 21

    پستی بدون سر و ته #8

    1.با گوشی پست گذاشتن خیلی سخته....

    2.بابام دیشب فهمید یواشکی میرم پا لپتاپ🗿خاموشش کرد گفت تا شنبه ببینم روشن شده کلامون میره توهم🗿

    3.ویش یو بک هان خیلی قشنگه...

    4.دیشب یه فیک سونگجونگ پیدا کردم خیلی گاد بود لامصب، تا صفحه ۳۵ رفتم جریان مورد دو پیش اومد..

    5.رو مود اسپویلم به شدتتتاتبمقپمصدصمصننص بین بلو هیون و اولدر و دالیا انتخاب کنید از یکیش واستون اسپویل کنم..سعی میکنم خانمان سوز نباشه🗿

    6.ورژن انگلیسی اسلامپ واقعا از ورژن اصلیش قشنگ تره یا فقط من این فکرو میکنم؟

    7.گشنمه ولی همین نیم ساعت پیش غذا کوفت کردم..

    8.من کامپیوترمو میخاااممممم فرومایه هااااTT فیکام موندهههههه

    9.شما ام میشینین سناریو مرگ کسایی که دوسشون دارینو میسازین بعد عین خر عر میزنین یا فقط من روانیم؟

    10.من روانی این عکسه اول پستممممم

  • ۵
  • 𝘊𝘰𝘮𝘮𝘦𝘯𝘵𝘴 [ ۳۸ ]
    • Lynn -
    • Friday 24 December 21

    سوتی های بی پایان آیلین

    همین الان دستم خورد و جای پیش نویس کردن پست زدم رو انتشار و بعد در کسری از ثانیه فهمیدم و پیش نویسش کردم دوباره..xD

    این دومین بار در هفته ست، چمه من واقعا"-"

    درواقع تنها هنرنمایی ای که این اواخر نکردم پاک کردن فایلام بوده..

  • ۵
  • 𝘊𝘰𝘮𝘮𝘦𝘯𝘵𝘴 [ ۲۰ ]
    • Lynn -
    • Thursday 16 December 21
    𝗦𝘁𝗮𝗿𝘁: 𝟗𝟖/𝟎𝟕/𝟎𝟒
    کسی که عاشقشی و میتونی بهش تکیه کنی رو کنار خودت نگه دار و هیچوقت از دستش نده، اعضای پنتاگون برای من همین معنی رو دارن!
    -کانگ کینو

    اندر این گوشه خاموش فراموش شده
    کز دم سردش هر شمعی خاموش شده
    باد رنگینی در خاطرمن
    گریه می انگیزد..
    ----
    انتخاب شماست که یه sad bitch باشین یا یه bad bitch.
    ---
    من نه دخترم نه پسر. من نون بربریم.
    ---
    چند تا نوجوون روان پریش که دور هم جمع شدیم و داریم صنعت داستان نویسی و فن فیکشن رو به یکی از دلایل بارز خودکشی در نسل خودمون تبدیل میکنیم.
    ---
    خود کنکور مظهر پاره شدن در راه زندگیه.
    ---
    طراحا اینطوری بودن که: ای بابا ده ساله داریم به یه روش کونشون میذاریم دیگه الگوریتمش دستشون اومده بیاین روش‌های نوین گایش رو روشون ازمایش کنیم که برق سه فاز از سرشون بپره و تمام تحلیلای معلما و مشاورا و پیش بینی هاشون کصشر از آب در بیاد.
    ---
    من نمیفهمم این سیستم اموزشی چی از کون ما میخواد. حقیقت اینه که مهم نیست تو سال نهمت وارد چه رشته‌ای می‌شی، تو در واقع 9 سال قبل با ثبت نام توی یکی از دبستان‌های این کشور چه دولتی چه غیردولتی حکم اسارت همه جانبه خودت رو امضا کردی و به آموزش پرورش و سنجش اجازه دادی در هر مکان و زمانی به هر روشی از خجالت ماتحتت در بیاد.
    ---
    ملت اون سر دنیا تو ۱۶ سالگی میزان ، بیزنش خودشون رو میزنن، کتاب مینویسن، فیلم بازی میکنن، خودشونو برای کالج اماده میکنن درحالی که به استقلال رسیدن
    VS
    ما: نگرانی برای وضعیت بعد کارنامه، برنامه ریختن برای رفتن به ددر و کنکل کردنش ساعت ۴ درحالی که ۴ و ده دیقه قرارمون بوده و غیره:
    ---
    وقتی میگیم جدایی دین از سیاست، کسی از فساد و لجام گسیختگی و سکس وسط خیابون حرف نمیزنه. منظور آگاه کردن مردمه و جلوگیری از اینکه با یه سری احکام دینی بتونن روی هر گوه خوری ای کلاه شرعی بذارن و مغزا کوچیکتر بشه.
    ---
    من همه ی تابستونا کلی برنامه میچینم خب بعد میبینم تابستون تموم شده و من همینجوری لش کردم توخونه و دریغ از یه کار مفید:)
    ---
    ما تو ایران زندگی می‌کنیم اینجا یا تا ۵۰ سالگی بچه سالی یا در آستانه رسیدن به سن قانونی خصلت‌های بزرگسالی توی شخصیتت غالب میشن ^^~