۱۲۴ مطلب با موضوع «#روز نوشـت و خزعبـلات» ثبت شده است

It’s been waiting for you

روزها میگذرن و من بدون اینکه بفهمم چطور، اما به خودم می‌یام و متوجه می‌شم پنج ماه از یک سال جهنمی پیش روی خودم رو گذرونده‌م.

می‌دونید من با کلی خوش خیالی و نهایت خوشبینی خودم به این فکر می‌کردم که ای بابا درسته این جماعتی که قراره باهم برید دوازدهم کل سال قبل رو جوری با دراما گذروندن که حوصله هرکی سر می‌رفت می‌یومد دم در کلاس یازدهم تجربی ببینه امروز چه خبره، ولی خیر سرمون کنکوری‌ایم و قطعا امسال خبری از دراما نیست ولی کاملا اشتباه می‌کردم:)) حالا درسته هیچی به پای پارسال نمی‌رسه ولی تلافی هرچی غیبت پشت اون اکیپ کردیم سر خودمون اومده و هر فاکینگ روز دارم به خودم میگم گریه نکن گریه نکن هیچی نشده-

حالا این مسئله انگار به اندازه کافی روی اعصاب و روانم پیاده‌روی نمی‌کرد، مسائل درسی و مشکلات روزافزون خونواده هر روز بیشتر از دیروز به سمت مثبت بی نهایت میل می‌کنه و درصد کنار اومدنم با شرایط به اندازه آخرین آزمون ریاضی ایه که از حد و پیوستگی دادم، چهار درصد. ن.ف اما هنوز فکر می‌کنه باید آدم حسابی باشم و برام نوشته حداقل پنجاه ساعت مطالعه در هفته داشته باشم و من بعد از خوندنش به این فکر کردم که از پایه اول ابتدایی تا به امروز کلا پنجاه ساعت درس‌خونده‌م اصلا؟

البته، بیاید به جنبه خوب ماجرا نگاه کنیم و اون اینه که چقدر خوب فهمیده‌م اکثر کسایی که تا امروز فکر می‌کردم از بقیه جماعت سفله همکلاسی‌هام بهترن و مثلا دوست بودیم، دون همتانی بیش نیستن و به همون میزان با کسایی صمیمی تر شدم که از آخرین همکلامی طولانیمون مدتی می‌گذشت. نتیجه این شد که یکی از همون سفله‌ها(بچها سجتریس entp هرمس‌ئه این یارو، یعنی رد فلگ تاکسیک بودن از سر تا پاش برق میزنه) برگشت چون کل زنگ رو بهش محل ندادم و با سین حرف زدم بهم گفت کل مدتو لاس زدی و من اینجوری بودم که؟...آر یو کیدینگ می؟

کل هفته رو به قول خاله‌م تا نصف شب مدرسه‌ام اما این دلیل می‌شه دیوار سفید جلوی میزتحریرم رو تماشایی نکنم؟ معلومه که نه. حالا دم غروب که می‌شه نور نارنجی خورشید از پنجره‌م مستقیم می‌تابه به شعرها و متن ها و بریده‌های کتابی که لا به لای ایده فیک و داستان و خلاصه نویسی فرمول های فیزیک به دیوارم چسبونده‌م. نیما آی آدم ها رو رو به نمودار v-t می‌نویسه و مولانا دینامیک رو آواز عشق خطاب می‌کنه. این تهاجم فرهنگی رو تا کتاب‌های درسیم هم ادامه ‌داده‌م و اول کتاب زیستم یه غزل از حافظ نوشته‌م. به وضوح، فریاد می‌زنه که سعی دارم چیزی که دوست ندارم رو با علایقم زیبا کنم و اگه باعث می‌شه حس بدم کاهش پیدا کنه چرا که نه؟ یادمه سنپای میزش رو تابوت پوشیده از گل آفتاب گردون خطاب می‌کرد، من هم دوست دارم به میزم یه لقب خوب بدم ولی هنوز چیزی پیدا نکرده‌م.

فردا تولد پرسونه و اینکه حالا سه تفنگداری که موقع آشنایی ۱۰ ساله بودن تبدیل به بزرگسال شدن کمی ترسناک..ولی تا حدی هم زیبا به نظر می‌رسه. پس امیدوارم خوب از پس این مسئولیت جدید بر بیایم.

 

+دلم تنگ شده بود واستون:)

  • ۸
  • 𝘊𝘰𝘮𝘮𝘦𝘯𝘵𝘴 [ ۱۰ ]
    • Univērse
    • Friday 10 November 23

    Even if the world ends tomorrow

    «ساعت شیش صبح بلند شدم، عین بچه دبستانی‌هایی که تازه می‌خوان ببرنشون اردو و از هیجان کل شب رو نخوابیدن.»
    این شروع جالبی برای یه روزانه نویسیه، ولی امروز حتی یه روز معمولی نبود. امروز حتی روزی نبود که فکر کنم ممکنه تکرار شه.
    دیشب وقتی داشتم به مغزم برای سوال‌های مناسب جرات حقیقت فشار می‌یاوردم تحت تاثیر آهنگ Ima سونتین به این فکر کردم که اگه فردا دنیا به پایان برسه چه‌کار می‌کنم؟
    فردا دنیا به پایان می‌رسه و من با آیدا و هلن درمورد آهنگ‌های لاتین حرف می‌زنم. سرمونو از پنجره می‌بریم بیرون و فریاد می‌زنیم و باد سرد گونه‌هامون رو نوازش می‌کنه.
    فردا دنیا به پایان می‌رسه و بعد از کلی خندیدن به اینکه اسپیکرم شارژ نداره، با کلی خوراکی می‌شینیم توی بالکن و از هم سوال می‌پرسیم. دست آخر به لطف زنبور بساطمون رو می‌یاریم تو. اسپیکرم بلاخره شارژ می‌شه و بطری خالی نوشابه رو وسط می‌ذاریم و بهتر جرات حقیقت دنیا رو بازی می‌کنیم. به پلی لیست ۴ ساعته‌ای که دیروز از آهنگای کیپاپ و انگلیسی چیدیم گوش می‌دیم.
    فردا دنیا به پایان می‌‌رسه و گوشی یاسمین پره از شیک زدن خودش و هلن، مای‌بیبی خوندن آیدا، فریاد “من خرابم” دریا و بوسه‌ من روی گردن هلن.
    فردا دنیا به پایان می‌رسه و من سرگرم نوشتنم چون به خاطر حساسیت نمی‌تونم برم پایین. رها می‌یاد پیشم و داستانم رو می‌خونه و باهم کلی برای شخصیت‌هاش ذوق می‌کنیم. من و رها و هلن uno بازی می‌کنیم و تارا و یاسمین سرگرم پاسورن. آیدا برامون آهنگ می‌ذاره.
    فردا دنیا به پایان می‌رسه و من و هلن به تیلور سوییفت گوش می‌دیم و حرف می‌زنیم. از خاطره‌هامون با آهنگ‌ها می‌گیم و می‌خندیم و درمورد 1989 سناریو می‌چینیم.
    فردا دنیا به پایان می‌رسه و ما ناهارمون رو توی محوطه بیرون می‌خوریم. آهنگ گوش می‌دیمو می‌رقصیم، غیبت می‌کنیم و از روز استراحتمون لذت می‌بریم.
    فردا دنیا به پایان می‌رسه و دریا یه بازی جدید می‌ندازه وسط. هرکسی نتونست آهنگ خواننده مورد علاقه‌ش رو کامل کنه جریمه می‌شه. تونستم getaway car و Fuck my life رو کامل کنم و خوشحالم.
    فردا دنیا به پایان می‌رسه و من بوسه کاپل مورد علاقه‌م رو بلاخره می‌گیرم. از ذوق جیغ می‌زنیم و پاهامونو به زمین می‌کوبیم.
    فردا دنیا به پایان می‌‌رسه و ما از فکت‌هایی حرف می‌زنیم که به هرکسی نگفتیم.
    فردا دنیا به پایان می‌رسه و بعد از چهار ماه با شنیدن میبوسمت و دائمی شروین، دوباره برای اسکارلت گریه می‌کنم. نازنین سعی می‌کنه با عوض کردن آهنگ بهترم کنه و هلن بهم گوش می‌ده. اشکام رو پاک می‌کنم، ما اینجاییم.
    فردا دنیا به پایان می‌رسه و من و هلن تا جایی از مسیر رو پیاده برمی‌گردیم. باد بین موهام می‌پیچه. آرزو می‌کنم امروز هرگز تموم نشه.
    اگه فردا دنیا به پایان برسه، من حسرتی ندارم که برای نبودنش دلتنگ بشم.
    اگر فردا دنیا به پایان برسه، خوشحالم که آخرین لحظه‌هام رو کنار هفت نفری بودم که بدون دلیل باهاشون بهم خوش می‌گذره. :)

  • ۶
  • 𝘊𝘰𝘮𝘮𝘦𝘯𝘵𝘴 [ ۱۱ ]
    • Univērse
    • Monday 25 September 23

    پستی بدون سر و ته #41

    1.داشتم نقد بلو ایز ده وارمست کالرو مینوشتم حوصلم سر رفت اومدم اینجا::))

    2.کارنامم خوب شد بچها..فیزیکو 14 شدمTT xD معدلمم 17.75 شد-

    3.کنترل زدو ببینین خیلی گانگ بود دوست داشتم فعلا فصل اولشو

    4.حقیقتا دلم میخواد فیک مافیاییمو ادامه بدم ولی کو کونش؟ تازه وقتی نازنین نمیخونه ایده هاشو ندارم ناراحت کننده ست:(

    5.من هربار به آوین میگم بیا بریم بیرون، آوین:لیست کردن تمام اتاق فرار های اطراف*

    6.من و آوین میتونیم موقع حرف زدن باهم از پیدا کردن لوکیشن مناسب برای قرارمون برسیم به اینکه چقدر جدیدا آدما تخمی شدن

    7.دیدین لونام آزاد شدن؟:)) دیدین؟:)))

    8.برام آهنگ بفرستینTT

    9.باورم نمیشه چندهفته آزادی پیش رومه...

    10.شکیبای بچ اگه اینو میبینی یه روز بیا اینجا فلشمو پس بدهههشسندیTT xD

  • ۸
  • 𝘊𝘰𝘮𝘮𝘦𝘯𝘵𝘴 [ ۵۲ ]
    • Univērse
    • Saturday 17 June 23

    پستی بدون سر و ته #40

    ۱.با یکی از بی سروته‌های قدیمی چطورید؟:)

    ۲.بیرون باد میپیچه و یه سری صداهای مشکوک میاد خونه ام تنهام:::)))))

    ۳.بچها من خیلی رسمی دارم میگم برا اولین بار هیتر چندتا آیدلم اونا ام به ترتیب وونیونگ، یوجین و لیسوی آیو هستن هرچند وونیونگ خیلیی بیشتر. فنای آیو لطفا برن تو باسنم💙

    ۴.ریکشن نتیزنا که برای اولین بار یه سریال آمریکایی دیدن خیلی فانه😂

    ۵.فردا امتحان فیزیک دارم و از استرس دارم بگا میرم::))

    ۶.یه سری برنامه ها برا بعد امتحانا دارم که اگه مامان بابام کامپیوتر و گوشیمو بهم پس ندن جدا گا رو میسازم برا خودم.

    ۷.چقد فلیکس خوشگل شده بیناموس

    ۸.دلم برا محفل تنگ شده.

    ۹.اگه فیزیک بالای ۱۶ بگیرم به همتون نود شیرینی میدم.

    ۱۰.خوابم میاد.

  • ۱۳
  • 𝘊𝘰𝘮𝘮𝘦𝘯𝘵𝘴 [ ۴۷ ]
    • Univērse
    • Monday 5 June 23

    دوازدهم اردیبهشت ۱۴۰۲

    پیدام کنید:)

  • ۲۷
    • Univērse
    • Thursday 4 May 23

    First day here?

    صبح رفتم یه نیم ساعتی چرخیدم این اطراف و بعد از اینکه یخ زدم و سرما تا مغز استخونم نفوذ کرد برگشتم خونه این ده سوپمو دیدم::))

    اون چت با آتری‌ئم مال دیروزه که داریم درمورد گربه بغل دستی من تو مسیر حرف می‌زنیم-

    (شفاف سازی:تو جعبه بود داشت میرفت پیش مامان صاحبشTT)

     

    +خاله جانم از نیویورک رسیده و داره با مامانم سر پلن 'بیا تن ربکا لباس مجلسی کنیم' همراهی می‌کنه:::::))))) تصور کنین من با دامن.

  • ۲
  • 𝘊𝘰𝘮𝘮𝘦𝘯𝘵𝘴 [ ۱۴ ]
    • Univērse
    • Saturday 18 March 23

    زندگی ربکا به روایت عکس2

     

    +طرح روی جزوه شیمی‌م رو آرمیتا کشیده من فقط رنگ کردم-

    ++سلفی یواشکی زیرمیز وسط کلاس>>>>>>

    +++پلی لیست جدید:>>>>

    ++++بوکمارک ست دارم با اکیپمون، هرکس یکی از نقاشیای ونگوگهTT

  • ۷
  • 𝘊𝘰𝘮𝘮𝘦𝘯𝘵𝘴 [ ۲۷ ]
    • Univērse
    • Wednesday 15 March 23

    پستی بدون سر و ته #39

    1.وقتی جایی که باید ه بذارید از اِ استفاده می‌کنید و جایی که باید از اِ استفاده کنید ه می‌ذارید دلم می‌خواد هارد بکنمتون.

    2.مثال مورد بالا: لباسه جدیدم خوبِ؟

    3.انقدری که سر هکسره عذاب می‌کشم سر نیم فاصله حرص نمی‌خورم.

    4.باید داستانمو که فقط یک سومشو رفتم تموم کنم، تا کی؟ تا امروز😀

    5.یه جوری گشنمه که پشمام

    6.تو فکرشم که یه ای یو بنویسم~~~ خوب میشه هااا

    7.سه شنبه نشانه دارم دعا کنین خوب بشه.

    8.الان باید آزمون دیروزو تحلیل کنم، فیزیک و شیمی بخونم، تست زیست بزنم، بقیه مقاله‌م رو بنویسم، داستان پی رو کامل کنم و برنامه هفته بعدمو بریزم، ولی دارم چیکار میکنم؟ ول گشتن تو اینترنت.

    9.چپتر جدید نقاش شب....:))))))))

    10.قسمت جدید بانگو رو ندیدمم فاکککمسوشنکشمس

  • ۴
  • 𝘊𝘰𝘮𝘮𝘦𝘯𝘵𝘴 [ ۲۰ ]
    • Univērse
    • Friday 10 March 23

    پستی بدون سر و ته #38

    1.بی سر و ته اولیه رو که گذاشتم فکرشو میکردید 40 تا شن؟TT xD

    2.من: آره امروز حتمن دیگه میشینم مقالمو کامل میکنم. مین وایل کل چیزی که امروز نوشتم

    3.شنبه یا یکشنبه لپتاپمو میبرم مدرسه با نازنین مینویسمش بره پی کارش.

    4.امروز میرم آرایشگاه موهامو میزنم-

    5.آهنگ AVA از ناتالی جین>>>>>

    6.من فیکو دادم نازنین برام تایپ کنه که سریع تر تموم شه، الان دارم چک میکنم میبینم اگه خودم مینوشتم کمتر تایم میبرد"-"

    7.دیروز 15 تا تست زیست زدم همش درست بود. *عینک دودی*

    9.وای بچها یه دختره انسانیه هست که با ما اردو میمونه، اسمش موناست. بعد دیروز میگفت من عاشق زیست و تجربیم و میخواستم پزشکی بخونمو اینا، گفتم خب چرا نیومدی تجربی گفت مامان بابام نذاشتن:::::::::::::::::::::)))))))))))))))))))) لعنتی تو از کدوم سیاره اومدیییییییی

    10.من و سما دیروز هر سی ثانیه یه بار:از خنده جر خوردن بدون هیچ دلیلی'

    11.کمک مشاور دهما ماشین حسابمو گرفت پس ندادTT xD گفت تو کنکور داری ماشین حساب میخوای چیکار منم یادم رفت ازش پس بگیرمTT xD

    12.بازه آخر زیستمو تموم کردم نشستم داستان سلام کاپمو بنویسم، جاتون خالی جوری لم دادم رو صندلی پامو آوردم بالا رو میز، مراقبا پشماشون ریخته بودxD الف(همون بانوی مورد قبل) بهم گفت بد نگذرهxD ولی خب بچها زیاد از اینکارا میکنن شماها بیاین پایین مارو ببینین برگاتون میریزه-

    13.وای بچها یه دهمه بود از این لباس خوابا که تو پورنا دارن پوشیده بود:))))))))) هیوا میگفت شب جمعه ام هست دیگه تکمیله:))))))

    14.نشستم کلی با ریحانه منطقی حرف زدم که الان وقتی خودشو مثل قبل برای درساش نمیکشه چقدر آروم تره، برگشت گفت آره راست میگی خیلی آروم ترم، مین وایل من خبیث:خوبه حالا حق ویزیت بده^^

    15.سر ورزش باز مافیا بازی کردیم، بعد دبیرمون که عوض شده خیلی با قبلیه فرق داره. هستی عادت نداشت یا یادش نبود یهو وسط دفاع گفت خب وات ده فاک:))))

    16.این مافیاهایی که هر هفته بازی میکنیم>>>>>>

    17.پریروز سلیمه رو زدن..رسما از بیخ گوشمون رد شد:)

    18.به دلم افتاده فردا یه خبری هست.

    19.من چجوری قراره شیمی رو ببندم؟ چهار باید برم آرایشگاه، از یه ساعت قبلشم موهامو بشورم، بعد کی برگردم خدا میدونه، کل کارام موندهTT

    20.احساس میکنم دارم بلاخره آدم میشم و درس میخونم-

  • ۶
  • 𝘊𝘰𝘮𝘮𝘦𝘯𝘵𝘴 [ ۹ ]
    • Univērse
    • Friday 3 March 23

    اندراحوالات اردوی مطالعاتی؛ نشانه سه

    10 اسفند 1401

    امروز یکی از تخمی ترین و در عین حال نرمال ترین روزام بود-

    دریا و نازنین و دیانا و آتری و آرمیتی و تقریبا میشه گفت بیشتر دوستام نمی‌مونن و فقط منمو یاسمین و چند تا از ریاضیا و اون عین کسمغز و هیوا و مائده، که زیادم باهاشون حال نمی‌کنم- فقط یاسی بچه گلیهT^T

    برای اولین بار کل تکالیف ریاضیم رو خودم حل کردم بهم افتخار کنید uwu همچنین فیک گنگ خفنم رو هم دارم ادامه می‌دم و تازه داره خفنی ماجرا شروع می‌شه و خلاصه انقدر گنگه و انقدر توش از خودمون تعریف کردیم که خدا میدونه😭😂 صفت 'ارباب جوان' برای یوهان، 'سریع ترین مبارز کل آمریکا' برای ریون و رایلی ای که سال 2013 ایرپاد اختراع کرده، و حالا من و آتری و آرمیتی در واقعیت:کسایی که هیچ عنی به عنشونم نمیگیرتشون و تنها راه خالی کردن عقده هاشون فیکاشونه-

    بگذریم، یادتونه سر نشانه یک گفته بودم بهمون نون پنیر میدن؟ امروزم دادن و گاددد من دلم تنگ شده بود براشششTTTTTT اصن به عشق همون نون پنیره میمونم درس میخونم-

    خلاصه که همین، منتظر روزهای آینده باشیددد:>

  • ۶
  • 𝘊𝘰𝘮𝘮𝘦𝘯𝘵𝘴 [ ۱۹ ]
    • Univērse
    • Wednesday 1 March 23
    ᴡᴇʙ ʙɪʀᴛʜᴅᴀʏ﹕ ₉₈/₀₇/₀₄
    کسی که عاشقشی و میتونی بهش تکیه کنی رو کنار خودت نگه دار و هیچوقت از دستش نده، اعضای پنتاگون برای من همین معنی رو دارن!
    -کانگ کینو

    گمشده در جهان سرمه ای رنگ پنتاگون
    شیفته 12 رنگ افسانه ای ماه
    صاحب این وبلاگ به مقادیر زیادی کیپاپ، فن فیکشن، انیمه و کیدراما برای تنفس احتیاج دارد!
    گلبرگ های ساکورا و لوندر های آبی توی جنگلی که قلبش با عشق به آدما می تپه~
    ----
    میدونین چیه؟ من همونقدر کنترل انتخاب افکارم رو دارم که کنترل انتخاب اسمم رو داشتم.
    ----
    انتخاب شماست که یه sad bitch باشین یا یه bad bitch.
    ---
    من نه دخترم نه پسر. من نون بربریم.
    ---
    چند تا نوجوون روان پریش که دور هم جمع شدیم و داریم صنعت داستان نویسی و فن فیکشن رو به یکی از دلایل بارز خودکشی در نسل خودمون تبدیل میکنیم.
    ---
    خود کنکور مظهر پاره شدن در راه زندگیه.
    ---
    طراحا اینطوری بودن که: ای بابا ده ساله داریم به یه روش کونشون میذاریم دیگه الگوریتمش دستشون اومده بیاین روش‌های نوین گایش رو روشون ازمایش کنیم که برق سه فاز از سرشون بپره و تمام تحلیلای معلما و مشاورا و پیش بینی هاشون کصشر از آب در بیاد.
    ---
    من نمیفهمم این سیستم اموزشی چی از کون ما میخواد. حقیقت اینه که مهم نیست تو سال نهمت وارد چه رشته‌ای می‌شی، تو در واقع 9 سال قبل با ثبت نام توی یکی از دبستان‌های این کشور چه دولتی چه غیردولتی حکم اسارت همه جانبه خودت رو امضا کردی و به آموزش پرورش و سنجش اجازه دادی در هر مکان و زمانی به هر روشی از خجالت ماتحتت در بیاد.
    ---
    ملت اون سر دنیا تو ۱۶ سالگی میزان ، بیزنش خودشون رو میزنن، کتاب مینویسن، فیلم بازی میکنن، خودشونو برای کالج اماده میکنن درحالی که به استقلال رسیدن
    VS
    ما: نگرانی برای وضعیت بعد کارنامه، برنامه ریختن برای رفتن به ددر و کنکل کردنش ساعت ۴ درحالی که ۴ و ده دیقه قرارمون بوده و غیره:
    ---
    وقتی میگیم جدایی دین از سیاست، کسی از فساد و لجام گسیختگی و سکس وسط خیابون حرف نمیزنه. منظور آگاه کردن مردمه و جلوگیری از اینکه با یه سری احکام دینی بتونن روی هر گوه خوری ای کلاه شرعی بذارن و مغزا کوچیکتر بشه.
    ---
    من همه ی تابستونا کلی برنامه میچینم خب بعد میبینم تابستون تموم شده و من همینجوری لش کردم توخونه و دریغ از یه کار مفید:)