۳۰ مطلب با موضوع «#کی پاپ! :: #گرل بنـد» ثبت شده است

My Fandoms

 

خب همونطور که میدونین من مدتها عه که درحال شناخت گروه های جدیدم

در همین حین خیلی از فندوم های قبلیمو به دلایلی حذف کردم، شاید چون حس میکردم فن خوبی نیستم یا چیزی شبیهش.

بلاخره لیست کامل گروهایی که فنشونم؛ با چه آهنگی فنشون شدم و آهنگ مورد علاقم ازشون منتشر شدD: برید حالشو ببریدD:

  • ۹
  • 𝘊𝘰𝘮𝘮𝘦𝘯𝘵𝘴 [ ۵۷ ]
    • Univērse
    • Monday 6 June 22

    Five Stars-CL

    5STARS
    CL
    Magic Spirit

    +موزیک پلیر جدید مینامی سان جدا خیلی قشنگه:")

    ++قالب چطوره؟:>

  • ۶
  • 𝘊𝘰𝘮𝘮𝘦𝘯𝘵𝘴 [ ۱۳ ]
    • Univērse
    • Sunday 5 June 22

    Happy YOONA day!

    یونا، لیم یونا،
    یونای عزیزمی؛ چون بین اینهمه یونا توی کیپاپ هنوز برای من تنها نفری،
    یونای منی؛ چون هرچقدرم بگذره بازم اولین کسی هستی که بایسم شد،
    عزیزترینمی، چون توی این دنیای بزرگ برام یگانه ای و دیگه کسی شبیهتو پیدا نمی‌کنم،
    فرشته نجاتمی، چون توی بدترین شرایط پیدام کردیو تو بودی که تبدیلم کردی به کسی که هستم،
    یونای زیبام، روحی که لبخندم داره، ملکه قلب شیشه ای من، به اندازه کل بستنی های شکلاتی، کل لبخند های دنیا، تمام گل های رز و شکوفه های گیلاس، تمام چمن هایی که نور خورشید روشون تابیده و دقیقا به اندازه اقیانوس صورتی سوان هات، دوستت دارم و برات آرزوی روزهایی رو می‌کنم که با لبخند از ته دلت مثل خورشید زندگی فن‌هات، بدرخشی. تولدت مبارک!

    +یونا توی زندگی من خیلی ارزش داشته و داره، اگه نبود، آیلین مولتی فن وجود نداشت:)

  • ۹
  • 𝘊𝘰𝘮𝘮𝘦𝘯𝘵𝘴 [ ۳ ]
    • Univērse
    • Sunday 29 May 22

    we're like the SUN and MOON

    (با هندزفری گوشش بدید)

    نینگزل بی اندازه زیبا و نفس گیر نیستن؟:")

    Song:Sugar and Brownies by DHARIA

    Couple:NingSelle

  • ۵
  • 𝘊𝘰𝘮𝘮𝘦𝘯𝘵𝘴 [ ۶ ]
    • Univērse
    • Saturday 28 May 22

    When the sirens go off

    siren
    Alpha
    By cl

    Magic Spirit
    You know that I keep trying (oh)
    But it's never the right time
    Can't you see the red light?
    My heart's on the front line
    Take it from me
    When the sirens go off, that's when the lies will stop
    When the sirens go off, I know you're ready to love
    Don't you dare walk away from me
    I know you got something to say to me

    +باشه ولی سی ال>>>

  • ۷
    • Univērse
    • Thursday 12 May 22

    HOTISSUE Disbanded...

    I just need news 'Hot Issue is back' not 'Hot Issue disbanded' please..

    سلام این S2 اینترتیمنت هست
    اول میخواهیم از همه عذرخواهی کنیم
    ممکنه این خبر باعث پشیمونی تمام طرفداران هات‌ایشو شود
    بعد از یک صحبت طولانی با گروه ما تصمیم گرفتیم تیم را منحل کنیم
    ما با هنرمندان خود یه زمان طولانی در ارتباط بودیم وای متاسفانه مجبور به گرفتن این تصمیم شدیم
    مایلیم عذرخواهی کنیم و ممنون از تمام کسانی که تو این مدت از هات‌ایشو حمایت کردند
    لطفا در اینده هم مراقب اعضا باشید

    حتی نزاشتن ناهیون برای تولدش بیاد لایو..

    حتی یه استیج برای خداحافظیم بهشون ندادن..

    برای مدتها آپدیت جدید نداشتیم..

    و حالا نوبت شنیدن بیانیه اون کمپانی مزخرفه..

    امروز، 22 آوریل 2022 هات ایشویی که فقط یک سال همراه شور ها بودن برای همیشه دیسبند شد..:)

     

    +بهترین خبری بود که توی این روز بی نظیر میتونستم بگیرم.

    ++حالم افتضاحه.

  • ۳
  • 𝘊𝘰𝘮𝘮𝘦𝘯𝘵𝘴 [ ۶ ]
    • Univērse
    • Friday 22 April 22

    نائون شی؟

     

    سلام.
    این سون نااون‌ـه.
    چطوری این داستان و بگم، من خیلی فکر کردم، و حالا دارم این و مینویسم
    حتی توی این لحظه، خیلی عصبی‌ـم. ای‌پینک‌ـی که 11 سالِ گذشته رو باهاش بودم. مجبورم ترکش کنم.

    ای‌پینک مثل خونواده‌ایِ که مدت زیادی باهم بودیم. بعد از مشورتِ زیاد، تصمیم سختی گرفتم. این تصمیم آسونی نبود، اما حالا من تبدیل به پاندای دیگه‌ای برای حمایت ای‌پینک میشم.

    اعضا چورونگ اونی، بومی اونی، اونجی اونی، نامجو، هایونگی.. از شروعِ ای‌پینک از جمله مقاماتِ IST تا به امروز با افراد زیادی که سخت کار کردن، و با ارزشمندترین فن‌ـها، با نگاهی به زمان‌ها و خاطراتِ گذشته، نمیتونم احساساتم رو با کلمات توصیف کنم، ولی...

    کسایی که 10 و 20 سالگیِ من رو خیره کننده‌ـترین کردن، صمیمانه از همه‌ی کسایی که اوقات خوشی بهم بخشیدن، تشکر میکنم. میخوام برای همه‌چیز ازتون تشکر کنم.

    اسم ای‌پینک‌ـیم سون نااون‌ـه این و تو قلبم حک میکنم تا از این اسم خجالت نکشم. چیزی که میتونم جبران کنم، نشون دادن جنبه‌ی بهتری به خودمه، حدس میزنم این راهشه.

    ای‌پینک رو خیلی دوست دارم، منم صمیمانه ازتون حمایت خواهم کرد. تا اینجا سون نااون از ای‌پینک بود!

     

    تا الان هرچقدر از وای جی دفاع کردم الان دیگه نمیتونم. فاک بهت وای جی. "مجبورم ترکش کنم" چیکار کردی دخترمو...چیکار کردی که میگه مجبوره؟...

    نائونی قشنگم..فرشته مهربون..تو برای پانداهات تا آخرش عضوی از ای پینکی:)

  • ۱۶
    • Univērse
    • Friday 8 April 22

    playlist for you

    Playlist for my sweet friends:)

  • ۷
  • 𝘊𝘰𝘮𝘮𝘦𝘯𝘵𝘴 [ ۱۳ ]
    • Univērse
    • Thursday 17 March 22

    we fall in love in october

    we fall in love in october
    By girl in red

    Magic Spirit

    روز آفتابی ای که پیشبینی شده بود، تبدیل به بارون ملایمی شد. اما حتی فرود اومدن قطره های آب روی برگ درخت‌ها و چمن های سبز تازه دراومده، برای اون دوتا دختر اهمیتی نداشت. ماه اکتبر بود و حتی حس اینکه پاییز رسیده بود و بارون های بی خبر عادی شده بودن، کمک کرده بود به هواشناسی اعتماد نکنن و لباس گرم بپوشن.نم‌نم بارون پوست گونه‌‌ها و موهایی که از زیر کلاه های پشمی مشخص بودن دخترهارو نوازش می‌کرد و بهشون بوسه می‌زد. حتی از کوچکترین حرکات دقیق و حساب شده شون، میشد فهمید چیزی بینشونه. عشقشون به‌هم مثل پروانه ای که از رشته های نور ماه بافته شده باشه دور و بر دستای درهم قفل شده‌شون پرسه می‌زد و پرواز می‌کرد.
    یکی از دخترها، که سنجاق سر پروانه ای شکلی به رنگ بنفش و آبی داشت و روی موهای قهوه ای روشنش بی نهایت زیبا جلوه می‌کرد، به آرومی دست دختر دیگه رو ول کرد:اری، مسابقه تا سر اون پرچین های ته چمنزار!
    شروع کرد به دویدن. دختر دیگه بعد از چند ثانیه دنبالش رفت:یاا نینگ ییژوو من آماده نبودم!
    زیر نم‌نم بارون، اونم وقتی خورشید از لابه‌لای ابر ها سلام می‌کرد و نورش از بین قطره ها رد می‌شد، حتی راه رفتن عادی هم جذاب بود. چه برسه به دویدن تا جایی که به نفس نفس بیفتی و حرکت باد بین موهات رو حس کنی. چتری های اری از جا بلند شده بودن و سوییشرتش از روی شونه هاش افتاده بود اما اهمیتی براش نداشت. نینگ نینگ که جلوتر و تندتر از اری می‌دوید، کمی زودتر رسیده بود و به اری نگاه می‌کرد که با وجود خیس شدن موهاش و باد و دویدن، بازهم زیبا بود. می‌تونست بگه؟ می‌تونست یه روز بهش بگه دوستش داره؟ اما، اری قرار بود چیکار کنه؟
    زیرلب زمزمه کرد:واقعا یه سال شد؟

    اری به خودش زحمت توقف نداد. خودش رو پرت کرد روی نینگ:متقلب جر زن!

    افتادن روی زمین و خندیدن. اون بارون نم‌نم، شدید تر شده بود و اگه به اندازه کافی فاصله می‌گرفتی، به زحمت اون دوتا دختر و لبخندهای از ته دلشونو می‌دیدی. اری گفت:این از اون لحظه هایی می‌شه که تا ابد یادم می‌مونه.

    چشماشو از آسمون گرفت و به نیم‌رخ بی نقص نینگ خیره شد. نینگ هم چرخید سمتش:یادته اولین باری که همو دیدیم رو؟

    اری سرشو تکون داد:یادمه. خدایا، من سیگار می‌کشیدم و گریه می‌کردم که تورو دیدم. اومدی و ازم خواستی یکی هم به تو بدم. خیلی خوشگل شده بودی. اون "تو" رو دوست دارم.

    نینگ مفهوم پشت جمله آخر اری رو فهمید. گفت:می‌دونی خط بعدی آهنگ چیه؟

    اری و نینگ، دستاشون که بینشون رها شده بودن رو گرفتن. پروانه بافته شده از نور ماه، روی انگشتای توی هم قفل شده‌شون نشست. اری زمزمه کرد:ما توی اکتبر عاشق شدیم،

    نینگ نینگ خط بعدی رو خوند:این دلیلیه که من عاشق پاییزم.

    اری گفت:من برات می‌میرم نینگ.

    نینگ نینگ مکث کرد. گفت:این آسونه. حاضری برام زندگی کنی و زنده بمونی؟

     

     

    +جوکر و گرل این رد رو قاطی زدم ولی قشنگ شد..

    ++وی فال این لاو این اکتبر خیلی نینگزله..نمیتونمش-

    +++دیره ولی اصن کیفش به شب خوندنه"-" هرچند میدونم قراره ایگنورش کنید ولی اهمیتی نمیدم هاهاها

  • ۴
  • 𝘊𝘰𝘮𝘮𝘦𝘯𝘵𝘴 [ ۱۳ ]
    • Univērse
    • Wednesday 2 March 22

    Mariage d'amour

    mariage d'amour
    idk

    Magic Spirit

    برای بار هزارم سرش رو تکون داد و حرف پلیس رو به روش رو رد کرد:من هرچیزی که می‌دونستم رو بهتون گفتم آقا. می‌شه انقدر سوال پیچم نکنید؟ به یاد آوردنش وقتی هنوز اون صحنه ها رو با بستن چشمم میبینم خیلی سخته!
    صداش می‌لرزید. موهای بلوندش روی صورتش پخش شده بود ولی از اونجایی که دختر پلک هاش رو محکم بهم فشار می‌داد از اینکه اونا جلوی دیدش رو گرفتن شکایتی نداشت. پلیس زنی که پشت سرش ایستاده بود شونه های دختر رو گرفت و خطاب به همکارش گفت:بسه دیگه تهیونگ! اون واقعا همه چیز رو بهمون گفته، و جزئیاتی رو در اختیارمون گذاشته که خیلی کمکمون میکنه، انقدر اذیتش نکن!
    تهیونگ خودکارش رو انداخت:باشه، میتونی بری.

    پلیس زن، با لحن آروم تری رو به دختر گفت:رزی شی، توی روزهای آینده اگه بازهم بهتون نیاز داشتیم خبرتون می‌کنیم. امشب سعی کنید استراحت کنید، تا جلوی در همراهیتون می‌کنم.
    رزی سرشو تکون داد:ممنونم سروان.
    پلیس لبخند ملایمی زد و تا بیرون باهاش رفت. گفت:شرایطت رو تا حدی درک می‌کنم. اگه نیاز به کمکی داشتی، بیا اینجا و سراغ جئون سویون رو بگیر.
    رزی به زور سعی کرد بخنده:حتما.
    سویون خواست برگرده که چشمش به دستای رزی افتاد:اوه رزی شی! دستاتون زخمین!
    رزی بدون باز کردن دستاش برگشت:اشکالی نداره، رفتم خونه پانسمانشون می‌کنم.
    خونش فاصله زیادی با ایستگاه پلیس نداشت. قصدش این نبود، اما وقتی در رو پشت سرش بست، سمت اتاق نشیمن حرکت کرد. رد خون و خورده های شکسته شیشه هنوز روی زمین بودن. نمی‌خواست اما چشماش سمت اون خورده شیشه ها رفتن. نمی‌خواست اما تصویر بدن نیمه‌جون دختری که عاشقش بود جلوی چشماش زنده شد. صدای جیغ و فریاد خودش درحالی که اسمش رو صدا می‌زد توی گوشش پیچید و حالشو بدتر از قبل کرد. چرخید، سمت پیانوش رفت و پشتش نشست. دستایی که کل مدت مشت بودن رو باز کرد و متوجه شد چند تیکه از شیشه توی دستش فرو رفته. تیکه های بزرگتر رو از کف دستش در آورد و بی توجه به دردشون به کلاویه ها نگاه کرد. دستاش ناخوداگاه نت های فا، سل و لا رو نواختن و ادامه‌ش دادن. Wedding Of Love، آهنگ مورد علاقه دوست دختر مرده‌ش، جیسو.
    خورده های ریز و درشت شیشه روی پیانو ریخته بودن و حتی اگه کلید هارو به آرومی نوازش می‌کردی، بازهم انگشتات زخمی می‌شدن. دیگه چه برسه به رزی که کلاویه هارو محکم فشار می‌داد و احساسات توی آهنگ و نت های مختلف رو توی هوا پخش می‌کرد. جیسو یکی از بهترین وکیل هایی بود که کشورشون می‌شناخت، و برای مدتها تنها چیزی که بعد از برگشتن به خونه خستگی کار رو ازش می‌گرفت گوش دادن به نواختن دوست دختر پیانیستش بود. رزی بهتر کردن حال جیسو رو دوست داشت. رزی می‌دونست جیسو دشمن های زیادی داره. رزی میخواست محافظت کنه. رزی میخواست از جیسو محافظت کنه. و اون شب، اون شب کذایی که رزی صدای شکستن شیشه در اثر شلیک گلوله رو هنوز توی سرش می‌شنید؛
    به قسمت اوج آهنگ رسیده بود. موهاش توی هوا پخش شده بودن، اون آهنگ لطیف رو وحشیانه می‌نواخت اما نه، هنوز هم زیبایی خودش رو داشت.
    تمام کلاویه ها با خون سرخ رنگش نقاشی شده بودن. انگشتاش هنوز نبض داشتن، هنوز گرمای دسته اسلحه رو حس می‌کرد. لحظه ای توی ذهنش درخشید که صورت جیسو بین دستاش بود و چتری هاش روی پیشونیش پخش شده بودن. صدای خودش رو شنید که می‌گفت:سویا، سویا، جیسو، صدامو می‌شنوی؟ من، من نمی‌خواستم،
    رزی بیرون از خاطره، پوزخند دیوانه‌واری زد و زمزمه کرد:نمی‌خواستم.
    آهنگ رو به پایان رسوند و از جاش بلند شد. دیدش تار بود و تلوتلو می‌خورد، روی زمین افتاد و سرش به دیوار پشت سرش خورد. به حدی سرگرم پیانو زدن و فکر کردن به خاطره اون شب بود، بریدگی های روی دستش و خونی که از زخم هاش می‌رفت رو به کل فراموش کرده بود. لبخند بی جونی زد:تو با شلیک گلوله مردی، من از شدت خونریزی. و قاتل هردومون،
    خنده وحشیانش برای آخرین بار توی خونه پیچید:پارک رزی بود.

     

     

    +یکی نیس به من بگه وقتی چس از پیانو زدن حالیت نیست چرا اصرار داری تو داستانت پیانو بیاری، اونم به طرز کاملا تخصصی ای که هزار بار از ساینا بپرسی نتای اولش چیان و تهش بزنتت...

    ++اسم پست، همون اسم اصلی آهنگه. مریج داموغ~

  • ۸
  • 𝘊𝘰𝘮𝘮𝘦𝘯𝘵𝘴 [ ۱۵۶ ]
    • Univērse
    • Sunday 27 February 22
    ᴡᴇʙ ʙɪʀᴛʜᴅᴀʏ﹕ ₉₈/₀₇/₀₄
    کسی که عاشقشی و میتونی بهش تکیه کنی رو کنار خودت نگه دار و هیچوقت از دستش نده، اعضای پنتاگون برای من همین معنی رو دارن!
    -کانگ کینو

    گمشده در جهان سرمه ای رنگ پنتاگون
    شیفته 12 رنگ افسانه ای ماه
    صاحب این وبلاگ به مقادیر زیادی کیپاپ، فن فیکشن، انیمه و کیدراما برای تنفس احتیاج دارد!
    گلبرگ های ساکورا و لوندر های آبی توی جنگلی که قلبش با عشق به آدما می تپه~
    ----
    میدونین چیه؟ من همونقدر کنترل انتخاب افکارم رو دارم که کنترل انتخاب اسمم رو داشتم.
    ----
    انتخاب شماست که یه sad bitch باشین یا یه bad bitch.
    ---
    من نه دخترم نه پسر. من نون بربریم.
    ---
    چند تا نوجوون روان پریش که دور هم جمع شدیم و داریم صنعت داستان نویسی و فن فیکشن رو به یکی از دلایل بارز خودکشی در نسل خودمون تبدیل میکنیم.
    ---
    خود کنکور مظهر پاره شدن در راه زندگیه.
    ---
    طراحا اینطوری بودن که: ای بابا ده ساله داریم به یه روش کونشون میذاریم دیگه الگوریتمش دستشون اومده بیاین روش‌های نوین گایش رو روشون ازمایش کنیم که برق سه فاز از سرشون بپره و تمام تحلیلای معلما و مشاورا و پیش بینی هاشون کصشر از آب در بیاد.
    ---
    من نمیفهمم این سیستم اموزشی چی از کون ما میخواد. حقیقت اینه که مهم نیست تو سال نهمت وارد چه رشته‌ای می‌شی، تو در واقع 9 سال قبل با ثبت نام توی یکی از دبستان‌های این کشور چه دولتی چه غیردولتی حکم اسارت همه جانبه خودت رو امضا کردی و به آموزش پرورش و سنجش اجازه دادی در هر مکان و زمانی به هر روشی از خجالت ماتحتت در بیاد.
    ---
    ملت اون سر دنیا تو ۱۶ سالگی میزان ، بیزنش خودشون رو میزنن، کتاب مینویسن، فیلم بازی میکنن، خودشونو برای کالج اماده میکنن درحالی که به استقلال رسیدن
    VS
    ما: نگرانی برای وضعیت بعد کارنامه، برنامه ریختن برای رفتن به ددر و کنکل کردنش ساعت ۴ درحالی که ۴ و ده دیقه قرارمون بوده و غیره:
    ---
    وقتی میگیم جدایی دین از سیاست، کسی از فساد و لجام گسیختگی و سکس وسط خیابون حرف نمیزنه. منظور آگاه کردن مردمه و جلوگیری از اینکه با یه سری احکام دینی بتونن روی هر گوه خوری ای کلاه شرعی بذارن و مغزا کوچیکتر بشه.
    ---
    من همه ی تابستونا کلی برنامه میچینم خب بعد میبینم تابستون تموم شده و من همینجوری لش کردم توخونه و دریغ از یه کار مفید:)