پنج بهمن هزار و چهارصد، بماند به یادگار~

"امروز بعد از ظهر دست جمعی رفته بودیم المپیاد برینیمم^^

به ترتیب از راست:من، رومینا، ریحانه، هستی.ه

 

اولش من و هستی و رومینا خیلی شیک نشسته بودیم چیپس کوفت میکردیم و میخندیدیم که دیدیم یه عده از یه مدرسه دیگه اون سر حیاط جمع شدن دارن میخونن.."-"

من:گایز..اونارو..

هستی:ودف دارن میخونن؟؟

رومینا:لابد استرسم دارن"-"

من:حالا ما اومدیم امتحان بدیم که مدرسه رو بپیچونیم..

ما:

ما:جر خوردن*


من:خب ببینید دوستان، برای زدن گزینه ها اول دوتا عدد شماره سوالو باهم جمع میکنید هرکدوم از گزینه ها که بهش بخش پذیر بود رو میزنین

ریحانه:پشمااااامممم هستیییییی چه روش خوبیههههه

من:کلل ریاضیایی که شک داشتمو همینجوری زدم همشون درست بودننن

ریحانه:هستی کار کنه شیرینی میدم..

بعد از امتحان*

ریحانه:گایز چند تا زدین؟ من 28 تا

رومینا:سی و خورده ای

من و هستی:هر چهل تارو زدیم ما

هستی:من از روش این رفتم*اشاره به من*

من:جرر منممم

ریحانه:خب گایز نفرات اول المپیاد سلول های بنیادی این دوتا ان مدال طلا میگیرنن


رومینا:وای نمیدونین دستشوییشون چه خوشگل بودد

من:پشماام دستشوییشون چوب لباسی دارههه

ریحانه:دستشویی اینا اندازه حیاط مدرسه ماست..

من:نه ببینید بچها درسته ما مدرسمون کوچیکه عوضش دل بچهاش بزرگهه

هستی:بیا پایین کسشعر نگو بچه سرمون درد گرفت..


رومینا:تازه بچهای سلام ونک کل این هفته مدرسشون تعطیله بچهاشون برا المپیاد میخونن

من:ما ام اومدیم اینجا که روی ماه پورمنشی رو نبینیم..

ریحانه:اینارو بیخیالل استرس دارن ببینینن

هستی:بابا ما سر شدیم دیگه

من:هموون ما سر نشانه دیگه استرسمون خالی شد اینا که چیزی نیست..


من:ودفف چرا نقشه همه مدرسه دولتیا همینجوریههه

ریحانه:گایز نزدیک هم وایسیم اینجا یه جوریه یه پیچ اشتباه بپیچیم گم میشیم..

ما چهار تا:راه رفتن تو مدرسه عین باند مواد مخدر با سیس گنگستری*


ما قبل امتحان:راس دو و چهل اتحادی پاشیم بدیم برگه رو

مراقب تو سالن:تا قبل سه نمیتونین برین

من و رومینا و ریحانه:برمیگردیم همو نگاه میکنیم*

ما:تلاش برای نترکیدن*


ولی هنوزم درگیر اینم وقتی از گوشی رومینا زنگ زدم مامانم که بهش بگم بیاد، با دیدن اسم abcdef u روی صفحه چه فکری کرد..


ریحانه:یک کلمه هم نفهمیدم..

من:ببینید من یه چیزی کشف کردم، لیزوزوم ـی که اگزو میشه بهش میگن اگزوزوممم

ریحانه و هستی:آرههه منم اینو کشف کردممم


رومینا:کل امتحان خوب بود فقط یه جاش سرمو آوردم بالا هستیو(منو) دیدم ترکیدم

من که میدونم منظورش اونجاست که با گوشه دفترچه یه نصفه موشک درست کردم:لبخند ملیح*


هستی:زنگ میزنه باباش*

بابای هستی:امتحان چطور بود؟

هستی:خیلی خوب بود

من و رومینا:از خنده پاره شدن*

رومینا:هستی این بزرگترین دروغی بود که تو زندگیت گفتی

بابای هستی:آره از خنده دوستات مشخصه..

ما:بیشتر پاره شدن*