*تو سرویس درحال برگشت*

من:ولی فکر میکردم عربیو خیلی بهتر داده باشم..

ساناز:ببین خیلی سعی دارم نگم خیلی داری از خودت تعریف میکنی ولی دیگه از دهنم در رفت

من و هستی:جر خوردن*

هستی:از هر سه جمله ای که میگه دوتا و نصفیشو داره از خودش تعریف میکنههه

ساناز:آره مثلا میگه درسته عربیو صفر درصد زدم ولی قبلیو 62 زدم رتبه فلان شدم

من:یااا نه در اون حدد

ساناز:به بالا ترین درجات فرهنگی چشایی بویایی شنوایی نایل شدم

من:نه خو بینایی که کورم، یکی سه، یکی سه و 25"-"

هستی:عه..خو درجات فرهنگی بینایی نداریxD

ساناز:خب خیلیا همون بینایی رم ندارنxD

من:یااا خب من فقط یه کوچولو خودشیفته ام

هستی و ساناز:یه کوچولو؟

ساناز:یه کوچولو خودشیفته نیستی..

هستی:آرهه یه کوچولو زیادییی

من:ایش اصن من خیلی با خودم حال میکنم دوست دارم اینجوری بگمم

ساناز:این کی پیاده میشه؟ بسته دیگه بقیه راهو پیاده برو"-"

من:ساناز خیلی بزیی یاااxDD

 

+تازه اول که هنوز راه نیفتاده بودیمم منو هستی غر میزدیم که گشنمونه اون بچ ام رفت هشتگ فود سرچ کرد تو اینستا"-"xD

++نیم ساعت یا حداکثر یک ساعت بعد سناریومو نزارم خرم بای