۱۰۵ مطلب با موضوع «#نوشته های من» ثبت شده است

کیوب فمیلی و سوجین

اونکوانگ:خبببب بیاید اینجااا همتوووووون

ووسوک:لیز میخوره سمتش*

اونکوانگ:عا همینجوری
بقیه:همدیگه رو نگا میکنن*
لیییززززز میخورن*
پنیل و کینو میرن تو پای اونکوانگ*
شین با پا مبره تووناموس اونکوانگ*

اونکوانگ:قرار نبود انقد خشن باشین...

سوجین:پناهم بدین
سویون:اوکیه
سوجینو بلند میکنه*
میون پشتیای مبل تو سالن تمرینو برمیداره*
سویون:سوجینو شوت میکنه تو مبل*
میون:پشتیا رو میذازه سر جاش*

جینهو:خبببب کجارو آتیش بزنیم؟

مینی:اوپا مگه تو سربازی نبودی؟

جینهو:فرار کردم*-*

اونکوانگ:تسلیم نشین ما فِرار میکنیممم

میون:یسسسسسسسس
میون از احساساتی شدن زیاد نا خواسته با پا تو ناموس اونکوانگ میزند*

سویون و میون و سورن مبلو میکشن*

پنیل:این چرا؟

شوهوا:ببین اوپا،

شوهوا دوتا میزنه رو مبله و جیغ سوجین در میاد*

شوهوا:سوجین این توعه

هویی با بلک کارتش پرواز کنان از پنجره میاد تو:نگران نباشید خودم یه کمپانی جدید میزنم

سونگیون:برید بیرون یه صداهایی میشنوم

تو راه رفتن از جلو اتاق لایتسوم رد میشن*

هینا:به پییششش

لایتسوم مث جوجه دنبال بقیه راه میفتن به سمت بیرون*

بیرون کیوب همه فندوما هیت فورمینیتو گذاشتن دارن فریاد میزنن رو به ساختمون:عای هیت یووو

جینهو میاد:داش حکم داریم اینجارو تیر بارون کنیم همه بیرونن جز رئیس؟!

هویی:واسا خیابونو خالی کنم داش

میاد اون چیزه که راهو باهاش نشون میدن برداره میاره بالا اون چیزه شوت میشه* چراغ راهنما میشکنه*

جینهو‌:بشین الان دست و پاتم میشکنی:/

فرمانده:جینهویاا شلیک کنیممم؟

جینهو:چرا از من میپرسیی؟؟

فرمانده:ساختمون خالیه؟

فرمانده رو به فندوما*آتشششششش

نورلندا با منجنیق:بزنیمم؟

جینهو:عینک دودی میزنه* این استایلیسته که زور میکرد من دکممو باز کنمم بزنین دم دستتون

نورلند، یونیورس، چشیر، ملودی، آیینگ، فنای لایتسوم:به آتیش کشیدن کیوب*

آیلین و روهینا درحال فیلم گرفتن*فالوورای عزیزم به آتیش کشیدن کیوبو نگا میکنین

شوکو و کریستال:زخایر نفت ایرانو خالی کردیم پرسون و اسما ام دارن بمبای اتمیو تنظیم میکنن بزنن

هلیا و ایمی و سارینا با هینا و جوهیون جلو ساختمون سوخته کیوب منچ بازی میکنن*

وندا که گستیارو آورده:نیروی کمکی داریم

یونیکو و سانبین درحال شعار دادن:ای کیوب ای کیوب ننگ به نیرنگ توو

هممون درحال شعار دادن:تا کیوبو نسوزونیم آروم نمیگیگیریممممم

سای داره با هویی قرارداد میبنده برا کمپانی جدید*

دان:گایز..

پنتاگون:هیوجونگ...

دان و پنتاگون میپرن بغل هم*

هیونا و جسی دارن تورک میرن*

رامش و ترنم از دور:ما نمیشناسیمشون ولی کمک میکنیم*کبریت میندازن تو نفتای کنار ساختمون*

الکی از هلیکوپتر میپره پایین بغل سی ال سی*

نورلندا سوجینو از مبل در آوردن دارن به کیوب فاک نشون میدن*

آیلین که اوربیتا و فیوزا رو آورده:بریم بیشتر بسوزونیمششششششش

 

و اینگونه شد که کیوب تبدیل به خرابه ای سوخته شد و هویی و سای با هم کمپانی لی هوییتک و حاج آقا سای و پسران رو راه اندازی کردن

 

کردیت:بخش زیادیشو ماهک نوشته، من آخراشو خودم اضافه کردم:>

  • ۱۲
  • 𝘊𝘰𝘮𝘮𝘦𝘯𝘵𝘴 [ ۲۱ ]
    • Lynn -
    • Saturday 14 August 21

    پوشش و تجاوز

    من دیشب این پستو گذاشتم و ازتون خواستم به این سوال جواب بدید که پوشش یه نفر دلیلی برای تجاوز بهش محسوب میشه یا نه.

    کامنتا به دوتا بخش تقسیم میشدن، نه ربطی نداره و آره ربط داره.

    حالا جوابش چیه؟

    بزارید اول همه بگم پوشش و حجاب همیشه جواب نیست. اگه بود توی پورن هاب کتگوری حجاب نداشتیم. اگه بود به خانومای چادری هم تجاوز نمیکردن. تحت هیچ شرایطی، دقت کنید، تحت هییچ شرایطی!! تجاوز تقصیر کسی که قربانیه نیست!!

    بعضی از کسایی که جواب آره داده بودن مفهوم تجاوز رو درست درک نکرده بودن.

    تجاوز جنسی از روی اسمش هم مشخصه بدون خواسته یک نفر رخ میده. کسی که از قصد جوری لباس میپوشه که باعث بشه بقیه تحریک بشن و بیان سمتش بهش تجاوز نمیشه چون خواسته اون فرد همین بوده!

    مطمئنم توی آینده نزدیک پوشش توی ایران هم به یه حق برای همه تبدیل میشه تا هرکس همونطوری که دوست داره لباس بپوشه و به پسرا هم آموزش داده بشه که باعث معذب شدن یه خانوم نباشن اما فعلا بحث این نیست، در مورد اینکه هرکس حق داره هرجور که راحته لباس بپوشه توی این پست توضیح داده بودم.

    اما جوابی که برای این سوال درسته اینه، تاثیر داره اما علت نیست!

    بزارید مثال بزنم که بهتر متوجهش بشین.

    وقتی شما برای موبایلتون رمز میزارید، ینی نمیخواید کسی برش داره و شروع کنه چکش کردن و بچرخه توش. اما اگه یه نفر با وجود دونستن این گوشیتونو برداره و سعی کنه بازش کنه و به نوعی به حریم خصوصیتون توهین کنه، چه حسی بهتون دست میده؟

    این مثل رابطه حجاب و تجاوزه. اگه یه آدم مریض باشه با چادر و حجاب کامل هم مریضه و سعی میکنه بهتون دست درازی کنه.

    اما اگه شما برای گوشیتون رمز نزارید، یا رمزشو به آدمای دور و برتون بگید، اگه یه نفر بخواد بره و مدام چکش کنه مانعی براش وجود نداره اما این بازم بهتون احساس بدی میده چرا؟ چون شما به هر حال به اون فرد اجازه ندادین تو گوشیتون بچرخه و این توهین به شما محسوب میشه!

    همونطور که اگه شما اونجوری که دوست دارید با مانتوی جلو باز یا تو خارج با تاپ شلوارک لباس بپوشید کسی حق نداره از فاصله معین نزدیکتون بشه. حتی اگه ازدواجم کرده باشید یا با یه نفر توی رابطه باشید تا زمانی که خودتون اجازه ندادین اون نمیتونه لمستون کنه!(این برای هر دو جنس صادقه)

    این یه چیز واضحه که تجاوز به هیچ وجه تقصیر قربانی نیست، اینو تکرار کردم تا بگم شما حق ندارید به کسی که بهش تجاوز شده بگید میخواستی بهتر لباس بپوشی!

    آدم مریض مریضه! تحت هر شرایطی کسی که تجاوز میکنه مقصره و این کوچیکترین ربطی به پوشش فرد نداره!

    اینم یه چیز اضافه، اگه خدا نکرده همچین اتفاقی براتون افتاد مستقیم گزارشش بدید! هرچیم از اون فرد شنیدین بازم مستقیم برید پیش پلیس و بزارید معاینتون کنن، البته بحثش جداست و در مورد اونم یه پست جدا خواهم نوشت.

    در کل، دیگه صحبتو تموم میکنم و میگم هرکدوم از شما حق دارید بدون کوچیکترین ترسی با لباسایی که دوست دارید بپوشید بیرون برید. هر کدوم از ترسایی که جنس ما میکشه برای یه چرخ آروم توی شهر زدن از یکی از افکار پوسیده مردم بیرون میاد که فقط با فرهنگ سازی درست میشه. و این افکار پوسیده و ذهن مریض لزوما مربوط به مردها نیست.

     

    +تجربه تجاوز داشتید؟ میتونید ناشناس بهش جواب بدین

    ++سوالی اگه دارید بگید تا جواب بدم:)

  • ۸
  • 𝘊𝘰𝘮𝘮𝘦𝘯𝘵𝘴 [ ۹ ]
    • Lynn -
    • Wednesday 21 July 21

    صاحب این وبلاگ فوت کرده است

    الان که اینو میخونید من دیگه نیستم. راستش مدتها برای شیوه مرگم فکر کرده بودم و اینکه اگه بمیرم قراره چجوری انجامش بدم و آخرش موفق شدم روشیو انتخاب کنم که مرگم عجیب و فوق العاده باشه.

    توی یکی از ما دروغ می گوید، سایمون با مرگش برای مدت خیلی طولانی ای 4 نفرو درگیر کرد. و البته که آخرش خودکشی بود. اما من نمیخوام باعث بشم بعضیا اذیت بشن. حداقل آدمای مزخرف زندگیم.

    اینکه توی پونزده سالگی بمیرم باعث میشه خیلی کار شاخ و خفنی انجام نداده باشم. ته تهش اگه خیلی بخوام تلاش کنم منو با فیکشن هام میشناسن یا وقتی آهنگای پنتاگونو گوش میدن یادم میفتن که این افتخار خیلی بزرگیه، ینی بود، و فک نکنم آدم چندان به درد بخوری بوده باشم تو زندگیم به طور کلی.

    میتونستم حداقل فیکامو کامل کنم بعد بمیرم، یا میتونستم وبامو بدم دست یه آدم کاربلد و بعدش بمیرم، ولی هرچقدر عقب تر مینداختمش به نتیجه ای نمیرسیدم. خب که چی؟ تهش که مرگه، چرا باید هی عقب جلوش کنم؟

    مردن توی اوج مشکلات میتونه یه راه فرار باشه که چندان شجاعانه نیست. ولی من ویلیام موریارتی نیستم و کسی برای من شرلوک هلمز نمیشه که بغلم کنه و بگه بیا زنده بمونیم. من که همیشه ترسو بودم خب اینم روش. چرا که نه؟

    اگه جایی مثل هتل دل لونا واقعی بود، احتمالا همونجا میموندم تا پایان پنتاگون و لونا و انسیتی و بقیه گروهایی که فنشونمو ببینم و بعد برم. احتمالا هم اونجا فیکامو مینوشتم و یه جوری دست بقیه میرسوندم، احتمالا هم توی زندگی قبلیم تو بدن یکی که شجریان گوش میده متولد میشدم تا دیگه انقد کارمندای هتل دل لونارو اذیت نکنم برای کنسرت و پوستر و لایت استیک.

    نمیدونم چند سال بعد اگه یکی پنلمو باز کنه با چه نظرایی مواجه میشه. کیا خوشحال شدن از اینکه یکی مث من مرده و کیا ناراحت شدن؟ فک نکنم دسته دومیا خیلی زیاد باشن.

    اما خوشحالم که اینجارو تو لحظه های آخرم داشتم. حداقلش شد آشنایی با پنتاگون که یه بار نجاتم دادن و حرف زدن با کسایی که برام مهم بودن. فقط میتونم بگم دوستتون داشتم.

    دیگه باید برم. تفنگی که سفارش داده بودم رسید و بوی بنزین دیگه کم کم اذیتم میکنه.

     

     

     

    +این چالش از اینجا شروع شده و ممنونم از آرتمیس که دعوتم کرد!*-*

    دعوت میکنم از آرام، ایمی، ریحون، پرسون و ترنم و هرکسی که خواست بنویسه.

     

    +حالا یه لحظه تصور کنید من واقعا مرده م، یه خاطره یا یه جمله ای که از من یادتونه، یا اتفاق و چیزایی که منو یادتون میاره چیه؟

  • ۱۰
  • 𝘊𝘰𝘮𝘮𝘦𝘯𝘵𝘴 [ ۴۵ ]
    • Lynn -
    • Monday 19 July 21

    ولی پوشش تو قابل احترامه!

    -معذرت میخوام ولی مگه این حق اول یه انسان نیست که هرچیزی که باهاش راحته بپوشه؟

    +عزیزم پس میخوای لخت بری بیرون؟

    -من این حرفو نزدم! اون بحثش جداست اینکه یه آدم توی غریزشه بخش های خصوصی بدنشو بپوشونه! ولی این مسئله که ما باید خودمونو بپوشونیم چون یه عده نمیتونن چشماشونو کنترل کنن غیر عادلانه نیست؟ چرا باید به ما اجبار کنن ولی به جنس مخالف آموزش ندن که باعث نشن یه خانوم احساس بدی پیدا کنه؟ حرف من اینه که هر بدنی با هر پوششی زیباست و هر عقایدی قابل احترامن! این نه فقط برای ما بلکه برای جنس مخالف هم صدق میکنه، این حق اول هر انسانه که بتونه عقایدشو بیان کنه و هرجوری که باهاش راحته لباس بپوشه!

    +خب بزار بپرسم تو چجوری لباس بپوشی راحتی؟

    -من؟ والا برای من خودم به شخصه از لباسای زیاد باز خوشم نمیاد. ترجیح میدم یه پیراهن و شلوار بپوشم و این زیباست! شما دلتون میخواد وقتی میرید بیرون طبق عقاید خودتون چادر بپوشید و این زیباست! یکی تو این جمع دلش میخواد با دامن بره بیرون و این زیباست! یه پسر دلش میخواد ریش بزاره و دکمه هاشو تا ته ببنده و این زیباست! یه پسر دیگه دوست داره لاک بزنه و آرایش کنه و اینم زیباست! اصل اول زندگی اینه که آدم بتونه هرجور که راحته فکر کنه و افکارشو به زبون بیاره بدون اینکه به کسی آسیب بزنه! اگه این مسئله فرهنگسازی بشه، بعدا مشکلات تجاوز یا توهین کلامی هم به وجود نمیاد چون همه درک میکنن که آدما توی هر لباسی زیبان و کسی حق نداره به خودش جرات بده تا یه نفرو اذیت کنه! بزارید بگم، من برای یه سفر کاری بابام باهاش رفته بودم یکی از کشورای آسیای شرقی و اونجا میدیدم که یه خانوم با پوشش اسلامی کامل با یه خانوم دیگه که آستین کوتاه و شلوارک پوشیده بود نشسته بودن و حرف میزدن و شوخی میکردن! اما اینجا چیزی که میبینیم توهینیه که آدما به هم میکنن بابت پوششون! یه خانوم چادری به منی که روسری سرم نیست توهین میکنه و یه گروه دختر نوجون به یه دختر دیگه که حجاب کامل داره! فکر نمیکنین اگه سعی نکنیم تا پوشش خودمونو بچسبونیم به بقیه دنیا جای بهتری میشه؟

  • ۳
  • 𝘊𝘰𝘮𝘮𝘦𝘯𝘵𝘴 [ ۰ ]
    • Lynn -
    • Monday 5 July 21

    دستای توی هم قفل شده

    یه احساس عجیبی داره، نمیدونم میفهمینش یا نه.

    اینکه یکی دستاشو سر بده توی دستای تو، یا دستای یه نفر دیگه و محکم قفلشون کنه.

    بعضی دستا، خیلی خوشگلن. ظریفن. انگار مجسمه ان. صاف و بی نقص.

    بعضی دستا، نرم و کوچیکن. وقتی مشت میشن خیلی بیشتر تپل و کیوت در میان.

    بعضی دستا، جذابن. مردونه ان. بزرگ و امن و خواستنی ان.

    بعضی دستا تاینی و کیوتن. انگشتاشون باریکه ولی کوتاهه.

    دستای آدما شخصیتشونن. با دستای یه نفر میتونی بفهمی چه آدمیه و چه دستی بهش میخوره.

    هر دستی هم داشته باشی، بلاخره یه دست دیگه پیداش میشه که قالبشون باشه.

    حتی نگاه کردن دستای دونفر که برای هم ساخته شدن هم احساس فوق العاده ای داره.

    بعضی وقتا، خوشحالیه. وقتی میبینی دونفر به هم میرسن و دستاشون قفل همه.

    ولی بعضی وقتا، وقتی میبینی دوتا دست که برای هم ساخته شدن جدا میشن و یکیشون مجبور میشه یه دست دیگه رو بگیره. دست دیگه، هیچوقت حس قبلی رو نمیده. چون دستا خاص تر از چیزین که فکر میکنی.

    دوتا دست توی هم قفل شده. دستایی که مال همن. مثل ترکیب رنگ سفید و نقره ای خاصن.

    این زیبا ترین نقاشی به تصویر کشیده شده عشقه:)

     

    +تا وقتی دستارو تو هم قفل کردن هست چجوری روتون میشه برای ابراز علاقه همو ببوسین؟TT

    ++به جز پرسون و ترنم..بقیتون عمرا بتونین حدس بزنین ایده اینو از رو چی گرفتم..xD

  • ۳
  • 𝘊𝘰𝘮𝘮𝘦𝘯𝘵𝘴 [ ۰ ]
    • Lynn -
    • Tuesday 29 June 21
    𝗦𝘁𝗮𝗿𝘁: 𝟗𝟖/𝟎𝟕/𝟎𝟒
    کسی که عاشقشی و میتونی بهش تکیه کنی رو کنار خودت نگه دار و هیچوقت از دستش نده، اعضای پنتاگون برای من همین معنی رو دارن!
    -کانگ کینو

    اندر این گوشه خاموش فراموش شده
    کز دم سردش هر شمعی خاموش شده
    باد رنگینی در خاطرمن
    گریه می انگیزد..
    ----
    انتخاب شماست که یه sad bitch باشین یا یه bad bitch.
    ---
    من نه دخترم نه پسر. من نون بربریم.
    ---
    چند تا نوجوون روان پریش که دور هم جمع شدیم و داریم صنعت داستان نویسی و فن فیکشن رو به یکی از دلایل بارز خودکشی در نسل خودمون تبدیل میکنیم.
    ---
    خود کنکور مظهر پاره شدن در راه زندگیه.
    ---
    طراحا اینطوری بودن که: ای بابا ده ساله داریم به یه روش کونشون میذاریم دیگه الگوریتمش دستشون اومده بیاین روش‌های نوین گایش رو روشون ازمایش کنیم که برق سه فاز از سرشون بپره و تمام تحلیلای معلما و مشاورا و پیش بینی هاشون کصشر از آب در بیاد.
    ---
    من نمیفهمم این سیستم اموزشی چی از کون ما میخواد. حقیقت اینه که مهم نیست تو سال نهمت وارد چه رشته‌ای می‌شی، تو در واقع 9 سال قبل با ثبت نام توی یکی از دبستان‌های این کشور چه دولتی چه غیردولتی حکم اسارت همه جانبه خودت رو امضا کردی و به آموزش پرورش و سنجش اجازه دادی در هر مکان و زمانی به هر روشی از خجالت ماتحتت در بیاد.
    ---
    ملت اون سر دنیا تو ۱۶ سالگی میزان ، بیزنش خودشون رو میزنن، کتاب مینویسن، فیلم بازی میکنن، خودشونو برای کالج اماده میکنن درحالی که به استقلال رسیدن
    VS
    ما: نگرانی برای وضعیت بعد کارنامه، برنامه ریختن برای رفتن به ددر و کنکل کردنش ساعت ۴ درحالی که ۴ و ده دیقه قرارمون بوده و غیره:
    ---
    وقتی میگیم جدایی دین از سیاست، کسی از فساد و لجام گسیختگی و سکس وسط خیابون حرف نمیزنه. منظور آگاه کردن مردمه و جلوگیری از اینکه با یه سری احکام دینی بتونن روی هر گوه خوری ای کلاه شرعی بذارن و مغزا کوچیکتر بشه.
    ---
    من همه ی تابستونا کلی برنامه میچینم خب بعد میبینم تابستون تموم شده و من همینجوری لش کردم توخونه و دریغ از یه کار مفید:)
    ---
    ما تو ایران زندگی می‌کنیم اینجا یا تا ۵۰ سالگی بچه سالی یا در آستانه رسیدن به سن قانونی خصلت‌های بزرگسالی توی شخصیتت غالب میشن ^^~