Happy Shakiba and Mana day:)

تیلور سوییفت توی آهنگ فیفتین از ابیگیل که روز اول مدرسه کنارش نشست و بعد تبدیل شد به دوست صمیمیش حرف می‌زنه. ولی من، روز اول مدرسه راهنمایی، نه کنار شکیبا نشستم نه مانا. بلکه یه چشم غره ترسناک به مانا رفتم که هیچ دلیلی نداشت چون ما حتی همو نمی‌شناختیم. شاید اگه بگم شکیبا و مانا شدن کسایی که نمیتونم زندگیمو بدون اون تصور کنم..حتما تعجب کنین:)
شکیبا، مثل اون آرزوی یهویی‌ای میمونه که توی سرت شکل می‌گیره و بعد یهو واقعی میشه و تو با اینکه شاید چیز مهمی نباشه ولی کلی براش ذوق میکنی. مثل اولین جرئه نوشیدنی خنکت وسط یه روز گرم تابستونی، که پایین رفتن و‌ رسیدنش به معده‌ت رو میفهمی. کسیه که وقتی ناراحتی با حرفای قشنگش آرومت میکنه، وقتی خوشحالی ده برابر تو ذوق زده ست و وقتی حرصت دراومده پا به پات فحش میده. شکیبا اون دوستیه که آمار رنگ پیژامه های کراشتو در میاره و وسط کلاس توی یادداشت ازت سوالای فلسفی میپرسه. همون دوستی که کلی نکته مشترک باهاش داری و با اینکه به نظر بقیه کاملا متضاد همین ولی خیلی خوب باهم میسازین. همونی که وقت میذاره و با بچه های دهم ریاضی کار میکنه و اگه توی فیزیک مشکل داشته باشی، برات توضیحش میده. آره شکیبا همچین آدمیه و واقعا دلم برای کسایی که شکیبا ندارن میسوزه:)
مانا، اون آدمیه که کافیه بهش بگی چی تو سرته و بعد پا به پات کسخل بازی در بیاره. همونی که با نسکافه باهاش مست میکنی و سیس گنگ با سوج اسپا و دیزرت هیویون برمیداری و بعد کف اتاق مشاورتون میشینین و میرین رو اعصابش، همونی که پایست تا هربار همو میبینین آهنگ تایتانیک بخونین، همونی که اول از هم متنفر بودین و الان هیچ جوره جدا نمیشین، همونی که حاضری به خاطرش پا روی آرمان های تهکوک شیپریت بذاری و یه سناریوی جیکوک براش بنویسی، مانا خود خودشه، حتی وقتی درمورد درسای رشته هاتون باهم بحث میکنین ده دقیقه بعدش هرکدومتون یه ایرپاد تو گوشتونه و درحال فیزیک حل کردن به الک بنجامین گوش میدین، همونی که میتونم کنارش بشینمو هیچی نگم و بازم احساس خوبی داشته باشم.
امروز تولد این دوتاست. خواهرایی که ۱۸۰ درجه باهم فرق دارن ولی کافیه به یکیشون چیزی بگی تا اونیکی سلاخیت کنه. و میدونم که شکیبا از تولدش خوشش نمیاد ولی من دوستش دارم چون ۲۰ دی ۸۴ اونا به دنیا اومدن، و همین خاصش میکنه!:)

  • ۰
  • 𝘊𝘰𝘮𝘮𝘦𝘯𝘵𝘴 [ ۵ ]
    • rio
    • Tuesday 10 January 23

    Dear Scarlet

    اسکارلت عزیزم؛
    «ستاره‌ها را یادت هست؟»
    یه شب بارونی بود. مثل همه اون عاشقانه های کلیشه‌ای که باهم بهش می‌خندیدیم. ولی خیلی اتفاقی، اون شب هم شدیدا بارون می‌اومد. سرتاپا خیس شده بودیم ولی اون لبخندهای احمقانه از صورتمون پاک نمی‌شد.
    توی نگاه جفتمون پر خستگی بود. گفتم گشنمه. چشماتو چرخوندیو گفتی همیشه هستی. دوتا شیرکاکائو از نزدیک ترین. سوپری خریدیم و زیر بارونی که نم‌نم می‌زد سمت پل روی میدون رفتیم. مثل دیوونه هایی که هیچ دغدغه ای ندارن به همه چی می‌خندیدیم. هیچکس تو خیابونا نبود. نشستیم وسط پل. رو به هم. با شیرکاکائوها فاز آبجو برداشته بودیم.
    یه گربه سیاه و سفید با چشمای درشت و‌ براق از جلومون رد شد. زمین سرد بود، ولی انقدری خشک هست که راحت بشینیم. لبخند زدیو گفتی آهنگ می‌خوای. گوشیمو از جیب شلوارم درآوردم و بدون خیلی گشتن، maroon پلی کردم. آهی کشیدی و با خنده گفتی انگار جز تیلور سوییفت کسیو نمی‌شناسی. پوزخند زدم. می‌دونستم خودتم فهمیدی این آهنگ خیلی به حسوحالمون می‌خوره. بلند شدم و دستتو گرفتم تا توهم بلند شی. گفتم باید برقصیم. گفتی دیوونه‌ام، ولی خندیدی. فکر کردم به این می‌گن خنده. زمزمه کردی مطمئنی؟ گفتم هیچوقت تا قبل از این نبودم. می‌گم باید توی نیویورک برقصیم. بدون کفش. بهت زده خندیدی و دستامو فشردی.
    بارون که بند اومد، کنار هم توی اتوبوس نشسته بودیم. به غرغرهای بی پایان من گوش می‌دادی و گاهی همراهیم می‌کردی. راهمون توی خیابون ولیعصر جدا شد.
    من هنوزم همونجام. همونجایی که ترکم کردی. توی پیاده روی ولیعصر ایستادم و مردم بی‌توجه از کنارم رد می‌شن و می‌رن. من موندم و اشکام.
    اگه زندگی بعدی باشه، نمی‌ذارم داستانم اینجا تموم شه، با جمله «من، کسی که همراهش بدون کفش توی نیویورک می‌رقصیدم رو از دست دادم.»
    با عشق؛
    ربکای تو.

     

    +ادامه دارن~

  • ۰
  • 𝘊𝘰𝘮𝘮𝘦𝘯𝘵𝘴 [ ۶ ]
    • rio
    • Monday 9 January 23

    Dear Reader

    Dear reader
    خواننده‌ی عزیز
    If it feels like a trap
    اگه حس می کنی که این یه تله اس
    You′re already in one
    از قبل توی یکی هستی
    Dear reader
    خواننده ی عزیز
    Get out your map
    نقشه ات رو بیرون بیار

    Pick somewhere and just run
    یه جا رو انتخاب کن و فقط بدو
    Dear reader
    خواننده ی عزیز
    Burn all the files, desert all your past lives
    همه ی مدارک رو بسوزون، همه ی زندگی های گذشته خودت رو رها کن
    And if you don’t recognize yourself
    و اگه خودتم خودت رو تشخیص ندادی
    That means you did it right
    این یعنی درست انجامش دادی

    Never take advice from someone who′s falling apart
    هیچوقت از کسی که در حال فروپاشیه نصیحت نگیر
    Never take advice from someone who’s falling apart (You should find another)
    هیچوقت از کسی که در حال فروپاشیه نصیحت نگیر

    Dear reader
    خواننده ی عزیز
    Bend when you can
    وقتی میتونی خم شو
    Snap when you have to
    وقتی مجبوری بشکن
    Dear reader
    خواننده ی عزیز
    You don’t have to answer
    نیاز نیست جواب بدی
    Just ′cause they asked you
    فقط به این دلیل که از تو پرسیدند
    The greatest of luxuries is your secrets
    گران‌بهاترین دارایی، رازهاته
    Dear reader
    خواننده ی عزیز
    When you aim at the devil
    وقتی شیطان رو نشونه میگیری
    Make sure you don′t miss
    مطمئن شو که از دست ندی

    Never take advice from someone who’s falling apart
    هیچوقت از کسی که در حال فروپاشیه نصیحت نگیر
    Never take advice from someone who′s falling apart
    هیچوقت از کسی که در حال فروپاشیه نصیحت نگیر

    So I wander through these nights
    پس من در این شب ها سرگردانم
    I prefer hiding in plain sight
    من ترجیح میدم جایی که همه میبینن قایم بشم
    My fourth drink in my hand
    چهارمین نوشیدنیم تو دستم
    These desperate prayers of a cursed man
    این ها دعاهای ناامیدانه ی یک مرد نفرین شده ست

    Spilling out to you for free
    که مجانی بهت میگه شون
    But darling, darling, please
    ولی عزیزم، عزیزم، لطفا
    You wouldn’t take my word for it
    حرفمو جدی نمی گرفتی
    If you knew who was talking
    اگه میدونستی که کی بود که حرف میزد

    If you knew where I was walking
    اگه میدونستی به سمت کجا دارم میرم
    To a house, not a home, all alone
    به سمت یک ساختمون، نه خونه، تنهای تنها
    ′Cause nobody’s there
    هیچ کس در آنجا نیست
    Where I pace in my pen and
    جایی که قلمم رو بکار می گیرم و

    My friends found friends who care
    دوستام دوستایی رو پیدا می کنن که اهمیت میدن
    No one sees when you lose
    کسی نمیبینه باختنت رو
    When you′re playing solitaire
    زمانی که تو در حال بازی کردن هستی

    You should find another guiding light
    باید یه نور راهنمای دیگه رو پیدا کنی
    Guiding light
    نور راهنما
    But I shine so bright
    اما من خیلی پرنور میدرخشم

    You should find another guiding light
    باید یه نور راهنمای دیگه رو پیدا کنی
    Guiding light
    نور راهنما
    But I shine so bright…
    اما من خیلی پرنور میدرخشم

     

    +تو یه روز چهار بار پست گذاشتم- لطفا همشونو ببینین:"

  • ۰
  • 𝘊𝘰𝘮𝘮𝘦𝘯𝘵𝘴 [ ۶ ]
    • rio
    • Sunday 8 January 23

    به او، باران نیمه‌شب سرخ.

    قرمز روشن زیبای من؛

    فراموشت نمی‌کنم. دوستت دارم. دوستت خواهم داشت.

    با عشق؛

    شاهزاده سفید، شاهزاده تو.

  • ۰
    • rio
    • Sunday 8 January 23

    هجدهمین‌روز‌ازدهمین‌ماه‌

    برای آرزوهایی که از دست دادین. برای نخبه‌هایی که از دست دادیم. برای اون ۱۷۶ حق زندگی که گرفته شد.

    تسلیت، ایران من:)

     

    +اون روزی که فهمیدیم کار خودشون بوده، انقدر گریه کردم که نفس کشیدن یادم رفته بود. فکر میکنم همون موقع بود که فهمیدم تو چه جهنمی زندگی میکنم.

  • ۱
  • 𝘊𝘰𝘮𝘮𝘦𝘯𝘵𝘴 [ ۲ ]
    • rio
    • Sunday 8 January 23

    پستی بدون سر و‌ ته#32

    1.دیدین این بیشعورا با هچان پسرم چیکار کردن؟ به خاطر تپش قلب فعالیتاش متوقف شد:" من و ستایش تو مدرسه فقط عر می‌زدیم-

    2.دلم برای گویینگ سونتین و تودو دیدن تنگ شده

    3.قسمت یک فصل چهار بانگو چهارشنبه اومدددانژناطلتطمتامصتشمتشمستس و من به خاطر امتحانا ندیدمممممم

    4.چقدر دلم برا ریکشنای بچها بعد امتحان تنگ شده بود-

    5.به نظرتون تو فصل جدید سکانس دردناک مرگ پسرمم هست؟-

    6.نازی گفت اولاش ادامه ناوله فعلا.

    7.امتحان زیست امروزمو بد ندادم، درواقع خودم که فکر میکنم خیلیم نریدم-

    8.نازنین به neverland گفت noorland:))))))

    9.کادوی تولد برای یه موجود دلنشین بنگچان لاور infj که دست بر قضا بستی‌تونه چی پیشنهاد میدین؟

    10.در ادامه مورد قبل، برای یه موجود esfp گوگول مگول سوییت جیمین لاور که خواهر مورد بالاست و جیکوک شیپ میکنه چی؟

  • ۰
  • 𝘊𝘰𝘮𝘮𝘦𝘯𝘵𝘴 [ ۱۱ ]
    • rio
    • Saturday 7 January 23

    Dance in New York with no shoes

    تو عطر یاس می دی زیبای مغرور

    که گلبرگ هاش ترک خورده

    برو برو که دوره خونه از تو

    برو که عطر یاس رو سیل برده

    I can still smell the perfume you used to wear in my clothes 

    Can't erase it, no

    I used to think you were that someone

    We used be so much alike 

    I can still see you in myself

    تو میری ولی شعر میشی تو کتابم

    یه رویای محال توی خوابم

    من لای ابرا دنبالت میگردم

    تا شاید یه روز یه جا با بارون بیای بازم

    And you call me up again just to break me like a promise

    So casually cruel in the name of being honest

    I'm a crumpled up piece of paper lying here

    'Cause I remember it all, all, all


    And I lost you

    The one I was dancin' with

    In New York, no shoes

    Looked up at the sky and it was maroon

     

    +شاید ذهن نویسندمه؟ ولی این پنج تا آهنگ دارن سعی میکنن یه داستانی رو برام تعریف کنن...

    ++بچه‌ها عکس پست زیادی کراش نیست؟-

  • ۰
  • 𝘊𝘰𝘮𝘮𝘦𝘯𝘵𝘴 [ ۱۰ ]
    • rio
    • Friday 6 January 23

    Happy Moonlight Day!!

    شاهزاده اشتباه می‌کرد. شاید نیاز نداشت با دختر نقره‌فام عشقو تجربه کنه. شاید باید همون دوست‌هایی می‌موندن که همه بهشون حسودی می‌کردن.

    شاهزاده فهمید و دختر هم فهمید، حالا، صدای خنده هاشون توی جنگل پیچیده بود.

    تولدت مبارک مهتاب نقره ای:)

    پارسال بهت گفتم هرچیزیم بشه من بازم کنارت می‌مونم. خیلی عجیبه ولی دقیقا همینطور شد. ما بعد از اونهمه تنش هنوز کنار هم موندیم=)

    به دلیل نداشتن امکانات کافی که خودتم در جریانی، پست تولد امسالت خیلی ساده‌ست. ولی جبران میکنم، منتظر کادوم بمون^^

  • ۰
  • 𝘊𝘰𝘮𝘮𝘦𝘯𝘵𝘴 [ ۲ ]
    • rio
    • Tuesday 3 January 23

    Fan fictions; future

    سلااام~~
    در مرحله اول می‌خوام اعلام کنم تمام پارت های بلوهیون پیش نویس شدن و دیگه آپلودی برای این فیکشن صورت نمی‌گیره. از همراهیتون تا به اینجای کار ممنونم. اگه کسی می‌خواد، می‌تونه بیاد خصوصی که پی‌دی‌اف داستان رو تا همینجایی که آپلود شده بود تحویل بگیره. دلیلش شخصیه و برمی‌گرده به اینکه من با چند نفر از شخصیت های اصلی و کلیدی دیگه ارتباط ندارم. (آخیش راحت شدم-)
    در قدم بعدی، من توی پست قبل ازتون چندتا سوال پرسیدم و الان می‌خوام با توجه به جواب هایی که گرفتم یه سری تصمیمات بگیرم یا سوال های جدید مطرح کنم-

    ۱.از فیکای من خوندین؟ کدومشون رو بیشتر دوست داشتین؟
    اینکه اکثرتون گفتین اولدر برام لذت بخشه ولی به جز کالیستا، آنی، ایمی، هانول، چند نفری که فیک رو توی تلگرام خوندن و شوکو که بحثش به کل جداست، کسی نیومد بگه نظرش چی بوده. کالیستا گفت زیاد بودن کرکترا براش اذیت کننده بود، و من توی فیکشن بلند بعدیم اینو رعایت کردم تا گیج نشین. ایمی گفت بعضی صحنه هارو سریع رد کردم و اگه متوجه شده باشین الان سعی دارم برای هر سکانس زمان بذارم و همه چیز رو بنویسم. متوجه می‌شین؟ من از نظراتتون استفاده می‌کنم برای همین انقدر اصرار دارم بگین. برای یه وانشات که شاید ۲۰ دقیقه خوندنش طول بکشه من چند ماه زمان گذاشتم و در ازاش فقط یه انتقاد یا نظر می‌خوام. خیلیه؟
    ۲.به نظرتون جای چی توی نوشته های من خالیه؟ یا یه طور دیگه بپرسم، فیکشنی که شما دوستش داشته باشین شامل چه ویژگی هاییه؟
    خداروشکر که نگفتین اول به کاپل نگاه می‌کنین و من رو خرسند کردین، چون به شخصه هر کاپلی که به داستان بیاد جدا از معروف بودن یا نبودنش رو انتخاب می‌کنم و اگه می‌گفتین چون کاپل رو دوست ندارین نمی‌خونین هارتم بروکن می‌شدTT
    سلین به کاپل های استریت اشاره کرد و باعث شد یه حس غروری درونم به وجود بیاد چون من هم توی اولدر به کاپل استریت جذاب داشتم هم توی فیکشن بعدیم دارم.
    ۳.دزیره رو خوندین؟ نظرتون چی بود؟
    اینو صرفا پرسیدم که نظرتونو بدونم-
    ۴.نظرتون درمورد پارت اسمات توی فیکشن چیه؟
    از نظر من اسمات مثل نمک می‌مونه. برای طعم دادن به غذا لازمه ولی زیاد بخوری فشار خون می‌گیری.
    فیک جدیدم دوتا پارت اسمات داره. یکیشو خودم نوشتم که خیلی سربسته و سانسور شده ست، اونیکی رم نازنین نوشته و من کار بازنویسیش رو مدام دارم عقب می‌اندازم-
    چون گفتین دوست ندارین، من سه تا ایده دارم.
    اول:بذارم و مشخص کنم.
    دوم:نذارم.
    سوم:یه ورژن با اسمات و یه ورژن بی اسمات بدم بهتون.

    جدای این مسائل من فیک جدیدم رو کامل نوشتم و تا نصفه تایپ کردم. با توجه به نظرات خودتون تصمیم بر پارت پارت آپ شدنش گرفته شد. حالا! می‌خواین مثل بلوهیون متنی توی پست بخونید یا پی دی اف کنم؟ از اونجایی که یکم زیادی برای دان کردن پی دی اف گشادین می‌پرسم:))))

     

    +جواب بدین.

  • ۰
  • 𝘊𝘰𝘮𝘮𝘦𝘯𝘵𝘴 [ ۷ ]
    • rio
    • Monday 2 January 23

    Can I ask you a question…?

    بچه ها چند تا سوال میخوام ازتون بپرسم و خواهش بسیار میکنم که ایگنور نکنین و جواب بدین. برای پستی که قصد نوشتنشو دارم، جواباتونو میخوام.

    ۱.از فیکای من خوندین؟ کدومشون رو بیشتر دوست داشتین؟

    ۲.به نظرتون جای چی توی نوشته های من خالیه؟ یا یه طور دیگه بپرسم، فیکشنی که شما دوستش داشته باشین شامل چه ویژگی هاییه؟

    ۳.دزیره رو خوندین؟ نظرتون چی بود؟

    ۴.نظرتون درمورد پارت اسمات توی فیکشن چیه؟

  • ۰
  • 𝘊𝘰𝘮𝘮𝘦𝘯𝘵𝘴 [ ۲۳ ]
    • rio
    • Sunday 1 January 23
    𝗦𝘁𝗮𝗿𝘁: 𝟗𝟖/𝟎𝟕/𝟎𝟒
    کسی که عاشقشی و میتونی بهش تکیه کنی رو کنار خودت نگه دار و هیچوقت از دستش نده، اعضای پنتاگون برای من همین معنی رو دارن!
    -کانگ کینو

    اندر این گوشه خاموش فراموش شده
    کز دم سردش هر شمعی خاموش شده
    باد رنگینی در خاطرمن
    گریه می انگیزد..
    ----
    انتخاب شماست که یه sad bitch باشین یا یه bad bitch.
    ---
    من نه دخترم نه پسر. من نون بربریم.
    ---
    چند تا نوجوون روان پریش که دور هم جمع شدیم و داریم صنعت داستان نویسی و فن فیکشن رو به یکی از دلایل بارز خودکشی در نسل خودمون تبدیل میکنیم.
    ---
    خود کنکور مظهر پاره شدن در راه زندگیه.
    ---
    طراحا اینطوری بودن که: ای بابا ده ساله داریم به یه روش کونشون میذاریم دیگه الگوریتمش دستشون اومده بیاین روش‌های نوین گایش رو روشون ازمایش کنیم که برق سه فاز از سرشون بپره و تمام تحلیلای معلما و مشاورا و پیش بینی هاشون کصشر از آب در بیاد.
    ---
    من نمیفهمم این سیستم اموزشی چی از کون ما میخواد. حقیقت اینه که مهم نیست تو سال نهمت وارد چه رشته‌ای می‌شی، تو در واقع 9 سال قبل با ثبت نام توی یکی از دبستان‌های این کشور چه دولتی چه غیردولتی حکم اسارت همه جانبه خودت رو امضا کردی و به آموزش پرورش و سنجش اجازه دادی در هر مکان و زمانی به هر روشی از خجالت ماتحتت در بیاد.
    ---
    ملت اون سر دنیا تو ۱۶ سالگی میزان ، بیزنش خودشون رو میزنن، کتاب مینویسن، فیلم بازی میکنن، خودشونو برای کالج اماده میکنن درحالی که به استقلال رسیدن
    VS
    ما: نگرانی برای وضعیت بعد کارنامه، برنامه ریختن برای رفتن به ددر و کنکل کردنش ساعت ۴ درحالی که ۴ و ده دیقه قرارمون بوده و غیره:
    ---
    وقتی میگیم جدایی دین از سیاست، کسی از فساد و لجام گسیختگی و سکس وسط خیابون حرف نمیزنه. منظور آگاه کردن مردمه و جلوگیری از اینکه با یه سری احکام دینی بتونن روی هر گوه خوری ای کلاه شرعی بذارن و مغزا کوچیکتر بشه.
    ---
    من همه ی تابستونا کلی برنامه میچینم خب بعد میبینم تابستون تموم شده و من همینجوری لش کردم توخونه و دریغ از یه کار مفید:)
    ---
    ما تو ایران زندگی می‌کنیم اینجا یا تا ۵۰ سالگی بچه سالی یا در آستانه رسیدن به سن قانونی خصلت‌های بزرگسالی توی شخصیتت غالب میشن ^^~