شاهزاده اشتباه می‌کرد. شاید نیاز نداشت با دختر نقره‌فام عشقو تجربه کنه. شاید باید همون دوست‌هایی می‌موندن که همه بهشون حسودی می‌کردن.

شاهزاده فهمید و دختر هم فهمید، حالا، صدای خنده هاشون توی جنگل پیچیده بود.

تولدت مبارک مهتاب نقره ای:)

پارسال بهت گفتم هرچیزیم بشه من بازم کنارت می‌مونم. خیلی عجیبه ولی دقیقا همینطور شد. ما بعد از اونهمه تنش هنوز کنار هم موندیم=)

به دلیل نداشتن امکانات کافی که خودتم در جریانی، پست تولد امسالت خیلی ساده‌ست. ولی جبران میکنم، منتظر کادوم بمون^^