twt 25

جوری که بچه ها بعد از دیدن اسکویید گیم نسبت به من کیدرامر حس عجیبی پیدا کردن و هر روز یکیشون فلش میده براش سریال بریزم باعث میشه حس فروشنده های مواد رو پیدا کنم..

+فردا آزمون نشانه من و رامشه~ دعا کنین خوب بدیم:">

++هرکدومتون که بهتون کامنت دادم ولی جوابشو ندادم و میخواد چک کنم بهم بگه لطفا"-" البته بعید میدونم به جز وب ایمی و شوکو و انسیتی و دی ام جای دیگه کامنت داده باشمxD

+++کسی از بچهای تجربی نیس شیمیش خوب باشه فردا ام خیلی اتفاقی دور و بر 8 و 9 آن باشه؟"-"xD

  • ۶
  • 𝘊𝘰𝘮𝘮𝘦𝘯𝘵𝘴 [ ۱۴ ]
    • rio
    • Thursday 4 November 21

    نیاین هم چیز خاصیو از دست ندادین"-"

    هیچکس*

    من:پیج جدید زدن برای دوستای مدرسه ش*

    آیدیش هست todayishasti._ اگه خواستین برین فالوش کنین"-" ولی پیج اصلیم تو منوی تاک ویت می هست~(اشاره به رامش گمشو تو فالوش کن)(مثلا نفهمیدین از آیدی وندی کش رفتم)

    در ضمن حوصلم سر رفت نشستم یه سناریو فوق غمگین از چانمینا و رزی نوشتمxD از رو یه ادیت تو اینستا بود خیلی عر بود:">

    گذاشتمش تو ادامه~

    و آهان راستی یه چیزی

    فایتینگ!*-*

  • ۶
  • 𝘊𝘰𝘮𝘮𝘦𝘯𝘵𝘴 [ ۱۹ ]
    • rio
    • Wednesday 3 November 21

    باید بزرگ می شدیم.

    older

    sasha sloan

    Magic Spirit

    کوچیکتر که بودم، نمی تونستم بفهمم چرا مردم فقط سعی نمیکنن عاشق بمونن. نمی فهمیدم چرا اونا دیگه نمیخواستن دوستم باشن. نمی فهمیدم چرا اون نمیخواد حرف زدنم رو بشنوه. همه چیز مدام عوض می شد و این تغییر برای منی که هنوز خیلی کوچیک بودم جالب نبود. و شاید مشکل فقط همینه. شاید فقط بزرگ شدیم، شاید اگه همون بچه های کوچیک با دغدغه های کوچیک میموندیم قرار نبود این اتفاقا بیفتن. اگه فقط مشکلاتمون در حد دوستی های کوچیک میموند این روزهارو نمیدیدیم.

    اما میدونی، شاید فقط لازم بود. لازم بود از دست بدیم تا بفهمیم. لازم بود بزرگ شیم. لازم بود بزرگ شیم و دلتنگ وقتایی باشیم که همه چیز به آسونی قسمت کردن یه کیک بین خودمون بود.

    به این فکر میکردم که اگه فقط اونقدر کوچیک نبودم، اونقدر که دنیای رنگیم برای تویی درونش و دوستی تکرار نشدنی مون اندازه نبود، توی یه دنیای موازی بلاخره این راه طی می شد. شاید ما فقط بزرگ شدیم. بزرگتر از اونی که بفهمیم چقدر به هم آسیب میزنیم. شاید اگه فقط تصمیم های دیگه ای می گرفتیم همه چیز عوض می شد.

    و شاید باید بزرگ می شدیم. شاید باید می دونستیم از دست دادن ها و به دست آوردن ها همه چیز رو می سازن. شاید اگه این اتفاقا نمیفتاد، قرار نبود به هم برسیم.

    نمیدونم چقدرشو اومدیم ولی، اگه این دنیا هم نشد، حداقل توی یه دنیای دیگه و یه زندگی دیگه، بیا با هم بمونیم!

     

    +میتونید به عنوان پیش نمایشی از یه فن فیکشن بهش نگاه کنید و میتونید از چشم حسی که با آهنگ میگیرم ببینیدش. هرجور که خودتون مایلین:)

  • ۶
  • 𝘊𝘰𝘮𝘮𝘦𝘯𝘵𝘴 [ ۲۰ ]
    • rio
    • Tuesday 2 November 21

    اندراحوالات اکیپ سم سازان

    یاسی : راجب یچیز خیلی مهم با کلی پیاز داغ زیاد کردن حرف میزنه*
    آیلین :
    آیلین : راستی بهت گفتم پشمای یوتا از مال یووان بیشتره؟
    یاسی :


    یاسی، ماری، ماهی، فاطی، بری:آیلین هاگوارتز داری مینویسی دیگه؟

    من:


    یاسی: شمارو ول کنن تو رولاتون پنتا رو بعنوان مولکول های عجیب و غریب میارید، یا تو قبیله ی آدم خوارا گیر میوفتن، یا خودشون آدم خوارن

    ماهی: بعد هویی میخواد جینهو رو بخوره عاشقش میشه

    ماهی: خوب ایده ایه هااا ایلینننن

    من: راس میگههه، خوشم اومددد

    من: آقا همینو بریم کیا آدمخوارا باشن؟

    یاسی:


    بحث سر همین آدمخوارس*

    ماهی:ولی آدمخوارا خوشگل باشناا

    من: هویی با اون پیراهن هاواییا و سه دکمه اول باز با صد کیلو پشم و یدونه از اون زنجیر طلاییا و کمربند و شلوار کردی و مدل موی دهه شصتم کراشه

    ماهی و یاسی:جر میخورن*

    ماهی: بدبختی اینجاس دروغم نمیگه اخه

    یاسی: ینی الان میخواید گیر بدم به پشمای هویی و مث جریان هونگو کردی و پشمای یووان ازش نکشم بیرون؟😔🤣


    جریان هونگو کردی:

    ماهی داشت پیام میداد جای هنگ کردم نوشت هونگ کردم

    یاسی ام سوژه کرد..xD

    پشمای یووانم مثکه کشف کرده بودنxD

  • ۶
  • 𝘊𝘰𝘮𝘮𝘦𝘯𝘵𝘴 [ ۳۳ ]
    • rio
    • Monday 1 November 21

    کیوت ترین مامان دنیا

    دایی مامانم دیشب فوت کرد. امروز قرار بود چک کنه ببینه اگه میتونه فردا شیفت نره بره شمال.

    وقتی رسیدم دیدم کسی درو باز نمیکنه، کلید انداختم رفتم تو دیدم رفته. اومدم تو اتاقم دیدم یه کاغذ گذاشته رو میزم با این محتوا:

     

    دخترم سلام

    مامان رفته شمال

    غذات تو یخچاله

     

    با یه قلب صورتی زیرش.

    کام آن..الان کل وجودم سرشار از اکلیل شده از دستش:") چجوری مامانم تونست انقد کیوت باشهTT

  • ۸
  • 𝘊𝘰𝘮𝘮𝘦𝘯𝘵𝘴 [ ۱۹ ]
    • rio
    • Monday 1 November 21

    گود مورنینگ^^

    اوکی بچز، امروز یه روز عالیه، سو فایتینگگک

    درساتونو بخونین-.-

    استریم بزنین برا گروها موردعلاقتون(ایتینیز واندرلند یادتون نره، یونیورسز دو اور نات)

    با مامان باباتون دعوا نکنین امروزو😂😭

    هرکدوم بعد از اینکه این پستو دیدین برین یه عکسی چیزی از کراشتون سرچ کنین تو پینترست، فک کنین من دادم:/xD

    لاویورسلف مور*-*

    جاستت دو اییتتتت

    سکوت می کند تا صدای بقیه را بشنود*

    ...

    ینی هیچکدومتون شعار پنتا رو یادش نیس؟TT

    با بغض*یوووووTT

    منم برم به مدرسه برسم*-* فایتینگ بچز^^

     

    +یکیتون دور و بر ساعت ۲ یا ۲:۳۰ به من کامنت بده یاد آوری کنه برم وب لایتسوم😐😂

  • ۹
  • 𝘊𝘰𝘮𝘮𝘦𝘯𝘵𝘴 [ ۱۲ ]
    • rio
    • Monday 1 November 21

    چنلو و نینگ نینگ در هالووین پارتی اس ام

    نینگ : این چیه تنت مرتیکههههههههه

    چنلو : به تو چه زنیکهههههههه

    افتادن به جون هم*

    چنلو:هه حتی نرفتی یه گریم درست حسابی بکنییی

    نینگ:بهتر از تو ام که نصف فنات نشناختنت بدبخت

    چنلو:گمشو بابا خیلی خوشگله مثلا هیم نچرال نچرال میکنه

    نینگ:تو ام که اصن بدون میکاپم راهبه ای

    چنلو:داش تا تو هستی کسی جرات نمیکنه فیلم ترسناک بازی کنه هر روز دیدنت تو اس ام برا من فیلم ترسناکه

    نینگ:داش تو پیشنهاد اول تک تک کارگردانایی الگوی منی اصن زر نزن

    جیسونگ و وینتر رد میشن*

    چنلو:اون بی صاحاب عنترو نگا رفته یه لباس فوتبال پوشیده چون تیونگ بهش پول تو جیبی نداده بود

    نینگ:آره این مینجونگ اونی ما ام رفته هرچی شیندونگ اوپا پوشیده رو انتخاب کرده

    چنلو و نینگ:یه سفره سبزی آوردن*

    نینگ:میگفتیم

    غیبت کردن*

    جیسونگ و وینتر که نمیدونستن چرا مورد ظلم واقع شدن*

    جیسونگ:عنتر هرچی بین ما بود تموم شدTT

    در آوردن حلقه و شوت کردن تو صورت چنلو*

    وینتر:بچه ام بچهای قدیم..کارینا بیا اینجا ببینم اینا تربیت توعه هااا*پرت کردن دمپایی سمت کارینا*

     

    +چرا انقد سم شدم..

     

    ++دیروز سر امتحان به این فکر میکردم که برم سوال 127 رو ببینم چیه

    بعد اینجوری بودم که آره خدایان انسیتی به من میرسونن و اینا

    حالا سوال 127:

    من:....دقیقا همون مبحثی که بلد نیستم؟...

  • ۸
  • 𝘊𝘰𝘮𝘮𝘦𝘯𝘵𝘴 [ ۲۸ ]
    • rio
    • Sunday 31 October 21

    پستی بدون سر و ته!#6

    1.درصد های پیش نشانه من رو مشاهده میکنین:

     

    بیاید خوشبین باشیم حداقل زیست و ادبیاتو نریدم"-" تازه درصد دینیمم رند شدهxD تازه هیچکدومو منفی نزدممم اینه که مهمهههه

    2.امروز تو مدرسه کشف کردم درسا فیک کیپاپ میخونهxD قراره فیکا خودمو بفرستم براش~

    3.این یک داستان واقعی است

    ساینا:از بس به دستم الکل زدم پوستم داغون شده

    من:انقد نزن اونو به دستات

    ساینا:تو چشام نگاه میکنه و در الکلشو باز میکنه میزنه به دستش*

    من:ینی اونی که قراره بگیرتت باید خیلی عاشقت باشه که همه چیزاتو تحمل کنه"-"

    ساینا:اگه پسر بودی میومدی منو بگیری؟

    من:نه مگه خرم؟

    من:تو چی اگه پسر بودی منو میگرفتی؟

    ساینا:نه عمرا

    ساینا:ما دوتا اگه عقد کنیم از محضر میایم بیرون دوباره میریم تو طلاق بگیریم

    من:داش نمیایم بیرون همون تو طلاق میگیریم"-"

    ساینا:همون"-"

    من:ما همین دوست بمونیم کافیه"-"

    ساینا:حله"-"

    3.ولی من و ساینا عجیب ترین رابطه دوستی دنیا رو داریم بخدا..کلاس هفتم که بودیم باید باهاش فاصله یه متری برقرار میکردمxD فاصله گذاری اجتماعی داشتیم وقتی فاصله گذاری اجتماعی مد نبودxD

    4.آیلار سر کلاس:فیزیک نبودم چی گفت؟

    حانیه:یه چیزی گفت که حالا نمیتونم بگم ولی اولش ک داشت تهشم شعر

    کل کلاس پاره میشن*

    آیلار:حله حله گرفتم

    من:نه م داره نه ن داره فقط یدونه ک داره

    ثمین:همون ک هه ام مهمهxD

    5.سولی خیلی خوشگله...

    6.چانمینا چطوری میتونه اینجوری شاهکار خلق کنه و هرکدوم از قبلی بهتر باشن؟

  • ۴
  • 𝘊𝘰𝘮𝘮𝘦𝘯𝘵𝘴 [ ۲۱ ]
    • rio
    • Sunday 31 October 21

    HBD my RUBY

    تولدت مبارک دونسنگ قشنگم:")

    یادت که نرفته؟ ما باید آیدلارو برداریم بریم مریخ، پس تا اون موقع..روبی مگول من بمون^^

  • ۹
  • 𝘊𝘰𝘮𝘮𝘦𝘯𝘵𝘴 [ ۲ ]
    • rio
    • Sunday 31 October 21

    اکیپ سم سازان و ربات پنتاگون(رمز:سو وات آی دونت کر)

    برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
    • rio
    • Saturday 30 October 21
    𝗦𝘁𝗮𝗿𝘁: 𝟗𝟖/𝟎𝟕/𝟎𝟒
    کسی که عاشقشی و میتونی بهش تکیه کنی رو کنار خودت نگه دار و هیچوقت از دستش نده، اعضای پنتاگون برای من همین معنی رو دارن!
    -کانگ کینو

    اندر این گوشه خاموش فراموش شده
    کز دم سردش هر شمعی خاموش شده
    باد رنگینی در خاطرمن
    گریه می انگیزد..
    ----
    انتخاب شماست که یه sad bitch باشین یا یه bad bitch.
    ---
    من نه دخترم نه پسر. من نون بربریم.
    ---
    چند تا نوجوون روان پریش که دور هم جمع شدیم و داریم صنعت داستان نویسی و فن فیکشن رو به یکی از دلایل بارز خودکشی در نسل خودمون تبدیل میکنیم.
    ---
    خود کنکور مظهر پاره شدن در راه زندگیه.
    ---
    طراحا اینطوری بودن که: ای بابا ده ساله داریم به یه روش کونشون میذاریم دیگه الگوریتمش دستشون اومده بیاین روش‌های نوین گایش رو روشون ازمایش کنیم که برق سه فاز از سرشون بپره و تمام تحلیلای معلما و مشاورا و پیش بینی هاشون کصشر از آب در بیاد.
    ---
    من نمیفهمم این سیستم اموزشی چی از کون ما میخواد. حقیقت اینه که مهم نیست تو سال نهمت وارد چه رشته‌ای می‌شی، تو در واقع 9 سال قبل با ثبت نام توی یکی از دبستان‌های این کشور چه دولتی چه غیردولتی حکم اسارت همه جانبه خودت رو امضا کردی و به آموزش پرورش و سنجش اجازه دادی در هر مکان و زمانی به هر روشی از خجالت ماتحتت در بیاد.
    ---
    ملت اون سر دنیا تو ۱۶ سالگی میزان ، بیزنش خودشون رو میزنن، کتاب مینویسن، فیلم بازی میکنن، خودشونو برای کالج اماده میکنن درحالی که به استقلال رسیدن
    VS
    ما: نگرانی برای وضعیت بعد کارنامه، برنامه ریختن برای رفتن به ددر و کنکل کردنش ساعت ۴ درحالی که ۴ و ده دیقه قرارمون بوده و غیره:
    ---
    وقتی میگیم جدایی دین از سیاست، کسی از فساد و لجام گسیختگی و سکس وسط خیابون حرف نمیزنه. منظور آگاه کردن مردمه و جلوگیری از اینکه با یه سری احکام دینی بتونن روی هر گوه خوری ای کلاه شرعی بذارن و مغزا کوچیکتر بشه.
    ---
    من همه ی تابستونا کلی برنامه میچینم خب بعد میبینم تابستون تموم شده و من همینجوری لش کردم توخونه و دریغ از یه کار مفید:)
    ---
    ما تو ایران زندگی می‌کنیم اینجا یا تا ۵۰ سالگی بچه سالی یا در آستانه رسیدن به سن قانونی خصلت‌های بزرگسالی توی شخصیتت غالب میشن ^^~