we fall in love in october

we fall in love in october
By girl in red

Magic Spirit

روز آفتابی ای که پیشبینی شده بود، تبدیل به بارون ملایمی شد. اما حتی فرود اومدن قطره های آب روی برگ درخت‌ها و چمن های سبز تازه دراومده، برای اون دوتا دختر اهمیتی نداشت. ماه اکتبر بود و حتی حس اینکه پاییز رسیده بود و بارون های بی خبر عادی شده بودن، کمک کرده بود به هواشناسی اعتماد نکنن و لباس گرم بپوشن.نم‌نم بارون پوست گونه‌‌ها و موهایی که از زیر کلاه های پشمی مشخص بودن دخترهارو نوازش می‌کرد و بهشون بوسه می‌زد. حتی از کوچکترین حرکات دقیق و حساب شده شون، میشد فهمید چیزی بینشونه. عشقشون به‌هم مثل پروانه ای که از رشته های نور ماه بافته شده باشه دور و بر دستای درهم قفل شده‌شون پرسه می‌زد و پرواز می‌کرد.
یکی از دخترها، که سنجاق سر پروانه ای شکلی به رنگ بنفش و آبی داشت و روی موهای قهوه ای روشنش بی نهایت زیبا جلوه می‌کرد، به آرومی دست دختر دیگه رو ول کرد:اری، مسابقه تا سر اون پرچین های ته چمنزار!
شروع کرد به دویدن. دختر دیگه بعد از چند ثانیه دنبالش رفت:یاا نینگ ییژوو من آماده نبودم!
زیر نم‌نم بارون، اونم وقتی خورشید از لابه‌لای ابر ها سلام می‌کرد و نورش از بین قطره ها رد می‌شد، حتی راه رفتن عادی هم جذاب بود. چه برسه به دویدن تا جایی که به نفس نفس بیفتی و حرکت باد بین موهات رو حس کنی. چتری های اری از جا بلند شده بودن و سوییشرتش از روی شونه هاش افتاده بود اما اهمیتی براش نداشت. نینگ نینگ که جلوتر و تندتر از اری می‌دوید، کمی زودتر رسیده بود و به اری نگاه می‌کرد که با وجود خیس شدن موهاش و باد و دویدن، بازهم زیبا بود. می‌تونست بگه؟ می‌تونست یه روز بهش بگه دوستش داره؟ اما، اری قرار بود چیکار کنه؟
زیرلب زمزمه کرد:واقعا یه سال شد؟

اری به خودش زحمت توقف نداد. خودش رو پرت کرد روی نینگ:متقلب جر زن!

افتادن روی زمین و خندیدن. اون بارون نم‌نم، شدید تر شده بود و اگه به اندازه کافی فاصله می‌گرفتی، به زحمت اون دوتا دختر و لبخندهای از ته دلشونو می‌دیدی. اری گفت:این از اون لحظه هایی می‌شه که تا ابد یادم می‌مونه.

چشماشو از آسمون گرفت و به نیم‌رخ بی نقص نینگ خیره شد. نینگ هم چرخید سمتش:یادته اولین باری که همو دیدیم رو؟

اری سرشو تکون داد:یادمه. خدایا، من سیگار می‌کشیدم و گریه می‌کردم که تورو دیدم. اومدی و ازم خواستی یکی هم به تو بدم. خیلی خوشگل شده بودی. اون "تو" رو دوست دارم.

نینگ مفهوم پشت جمله آخر اری رو فهمید. گفت:می‌دونی خط بعدی آهنگ چیه؟

اری و نینگ، دستاشون که بینشون رها شده بودن رو گرفتن. پروانه بافته شده از نور ماه، روی انگشتای توی هم قفل شده‌شون نشست. اری زمزمه کرد:ما توی اکتبر عاشق شدیم،

نینگ نینگ خط بعدی رو خوند:این دلیلیه که من عاشق پاییزم.

اری گفت:من برات می‌میرم نینگ.

نینگ نینگ مکث کرد. گفت:این آسونه. حاضری برام زندگی کنی و زنده بمونی؟

 

 

+جوکر و گرل این رد رو قاطی زدم ولی قشنگ شد..

++وی فال این لاو این اکتبر خیلی نینگزله..نمیتونمش-

+++دیره ولی اصن کیفش به شب خوندنه"-" هرچند میدونم قراره ایگنورش کنید ولی اهمیتی نمیدم هاهاها

  • ۴
  • 𝘊𝘰𝘮𝘮𝘦𝘯𝘵𝘴 [ ۱۳ ]
    • Lynn -
    • Wednesday 2 March 22

    چرا؟

    حسی که توی آخرین نوشتم گفته بودمو تقریبا تجربه کردم ولی به جای پیانو، با دستای زخمی دارم روی صفحه کیبوردم میزنمو مینویسم..

    به نظرتون جای زخمش خوب میشه؟ خورده شیشه هارو نمیگم، زخمایی که با کلمه هاش بهم زد منظورمن..:)

    • Lynn -
    • Wednesday 2 March 22

    my fav bookcase

    20220301

    قفسه کتاب مورد علاقم رو بهتون معرفی می کنم=)

     

    +دیشب پستش کردم تو پیجم..تاریخ به خاطر اونه.

  • ۷
    • Lynn -
    • Wednesday 2 March 22

    سناریو، MBTI ورژن

    قبل از اینکه بخونینش باید بگم؛

    طبق نظرسنجیا گوگل INFP ـه، توییتر ENFP و منم که میدونین ENTP


    گوگل:چرا وی پی ان زدی؟

    من:تحریمیم بخدا

    گوگل:نخیر رباتی بیا اینجا کلیک کن ببینم

    من:بیا اینم کلیکک

    گوگل:نخیر درست کلیک نکردی پشم بز بیا تابلوهارو انتخاب کن ببینممم

    من:بیاا اینم تابلوهااا

    گوگل:گوشه شمال شرقی تابلو کناریه که کون گوسفند جلوشه رو کلیک نکردی دیدی گفتم رباتییی

    من:پدسگ میزاری برم تو یا نههههه

    گوگل:نهه تو رباتییی

    من:تو خودت یه رباتی که به من میگی رباتتت

    گوگل:

    گوگل:ولی تو به احساساتم صدمه زدی....

    من:اوه شت نمی-

    گوگل:توییتررررررررررر بیا بغلت گریه کنمممممم

    من:آقا من نمیخواستم اذیتت کن-

    توییتر:پدسگ چی به این گفتییی

    توییتر:سعی نمیکنی یکم مهربون تر باشیی؟

    من:کاشکی میتونستم ولی نمیخوام..^^


    وقتی INFJ دوستاشو تنها میزاره:

    infj:خبب دوستان من چند روز میرم سفر مراقب خودتون باشین

    دوستاش:حله برو

    روز بعد*

    infp:با گریه زنگ میزنه به infj

    infj:باز چی شدههه

    infp:هق..entp بهم گفت مامان گربه ها بعضی بچهاشونو که ضعیفن ول میکنن که بمیرن...

    entp از اون سر خونه:تازه بابا گربه ها بچهاشونو میخورننننن

    infj:

    infj:ده ثانیه دیگه جلو درم.


    entp به عنوان کارگردان:خب دوستان بیاید از رو متن بخونید

    intj:ی-
    entp:بچ تو جزو عوامل صحنه اییی
    infj:هنوز شروعم نکرده-
    entp:نقش اصلی مال شماست دوست عزیز^^
    entp:بعدی؟
    estp:با سکسی ترین حالت ممکن میخونه-
    entp:
    entp:میای بریم پروانه هامو نشونت بدم؟(نباید بگم ولی entp و estp رو شیپ میکنم..)
    enfp:میپره رو میز و کل احساسات متن رو از جون و دل میزاره وسط-
    entp:سید تو اینجا چیکار میکنی
    entp:شما بفرما از این در بغل مستقیم برو وردست شکسپیر جون بشین
    entp:چیشد بعدی کو؟
    istj:ببخشید infp دچار استرس ناشی از کرده شدن شده
    entp:داش من چیکارت میخام بکنم مگهه
    estp از تو اتاق:بیبی؟
    entp:
    entp:شمارو دوست عزیزم intj تست میگیره ازتون...


    estp:اگه پینوکیو بگه دماغ من دراز نمیشه چی میشه؟
    intj:محض رضای خدا estp
    intj:الان ساعت 3:45 دقیقه صبحه
    enfp:دماغش قطع میشه
    intj:
    intj:اینا کین من باهاشون آشنام

  • ۶
  • 𝘊𝘰𝘮𝘮𝘦𝘯𝘵𝘴 [ ۶۵ ]
    • Lynn -
    • Tuesday 1 March 22

    جریان بین ایتینی و نورلند چیه؟ کی بوده که کپی کرده؟

    از همه نوی های وبم عذرمیخوام، میدونم همتون گوگولی های مهربونی هستید^^

     

    قبل از شروع، باید بگم من کسیم که از قبل انتشار لاتاتا منتظر دبیو جی آیدل بودم. من کسیم که همه گروه های کیوب رو استن میکنم، و برای آیدل و استعداد دخترام ارزش خیلی زیادی قائلم پس ممنون میشم دست از قضاوت و اسم هیتر دادن به من بردارین!

    همه چیز از جایی شروع شد که ایتینی ها فهمیدن آهنگ SUN توی برنامه My teenage girl به شدت شبیه به آهنگ Wave ایتیز ـه و فقط متنش عوض شده عملا همونه:/

    چیزی که باعث عصبانیت طرفدارا شده عدم اشاره این برنامه به ایتیز و کردیت ندادن به آهنگسازان آهنگ "Wave" [هونگ جونگ و مینگی و Edenary]هست. میبینین؟ عصبانیت ایتینی ها از برنامه بوده که به ایدنری اشاره نکرده!

    فندوم شروع کردن به اعتراض کردن و به گوش کی کیو رسوندن قضیه رو، این شد که عوامل برنامه پشماشون ریخت و ایدن رو به لیست آهنگساز ها اضافه کردن،

    این شد که فندوم نورلند(سویون داور مای تینیج گرل بوده و توی ساخت این آهنگ نقش داشته) شروع کردن پریدن به ایتینیا که آره الکی اعتراض کردین و ایدنری از اول تو لیست بوده._.

    این شد که کی کیو بیانیه منتشر کرد؛ متن ترجمه بیانیه رو از چنل ایتیز آفیشال برداشتم. بریم بخونیمش باهم؛

     

    سلام KQ Entertainment صحبت می‌کنه

    بعد از پخش اجرای "Sun" که توسط گروه رقابت کننده در دوره اول مسابقه شبکه MBC به نام "after-school Excitement FINAL" که در تاریخ 27 فوریه پخش شد ، گزارش هایی مبنی بر شباهت این آهنگ به آهنگ WAVE از ایتیز که در سال 2019 توسط "Webmaster mail" منتشر شده است ، دریافت شد .

    در حین انتظار برای اطلاعات مربوطه ، متوجه شدیم که تیم تولید ما "Edenary" در اطلاعات اعتباری آهنگ "SUN" نوشته شده.

    این بیانیه برای روشن کردن این است که هیچ بحث قبلی با شرکت و همچنین "Edenary" انجام نشده
    به منظور احترام به سازندگانی که فعالیت های کاری خود را انجام میدهند ، امیدواریم اطلاعات نادرست در اسرع وقت اصلاح شود و از گمانه زنی های بی رویه خودداری کنید.

    ممنون

     

    میبینین؟ کی کیو عینا گفته ما اصلا نمیدونستیم! و این کردیتی که دادن به طور واضح بخوام بگم به درد عمشون میخوره^^

    این شد که سویون هم نامه عذرخواهی خودش رو منتشر کرد، بریم اونم ببینیم؛

     

    سلام سویون صحبت میکنه.
    میخواستم تا به عنوان یکی از تهیه کنندگان آهنگ "Sun" بابت مسئله ای که پیش اومده از همتون معذرت بخوام.

    من بعد از مدتی متوجه شباهت آهنگ "Sun" به یک اثر دیگه شدم پس با وجود تموم‌ شدن پخش برنامه تصمیم گرفتم تا شخصا هم از آهنگساز آهنگ مربوطه و هم از شما عذرخواهی کنم.

    تمام تلاشم رو به کار میگیرم تا دوباره شاهد همچین اتفاقی نباشید.

     

    بعد از سویون هم کیوب بیانیه داد که سویون چیزی نمیدونسته و بعد از پخش برنامه فهمیده و خلاصه بیخیال کیوب بیانیش به درد جارو کردن کف کوچه میخورد-

    چیزی که این وسط خیلی عجیبه اینه که نوی ها انتظار عذرخواهی دارن🗿 آقا ما اومدیم گفتیم آهنگتون شبیه آهنگ ماس بیاید عوض کنید یک کلمه به سویون حرفی نزدیم شدیم مقصر؟🗿

    یکی از دیفند پیجهای نسبتا معروف جی آیدل عینا فرمودن فن پیج های ایتیز بیان فندومشونو جمع کنن🗿 حالا من:بچ وات ده هل ایز گویین آن ایتینیا هیچی به سویون و نورلندا نگفتن.-. درواقع بعد از عذرخواهی سویون، قضیه کلا بین ایتینیا تموم شد نشستیم برا سالگرد فایرورکس هشتگ ترند کردیمxD

    میدونین چی دیگه جالبه؟ بعضی نوی ها(که البته من جزو فندوم به حساب نمیارمشون) میگفتن زور کی کیو فقط به کیوب رسید به جی وای پی نمیتونه بپره🗿 والا اینکه یه کمپانی کوچیک میتونه کاری کنه به خودتون بترسین باعث افتخار ایتیزه که کی کیو رو تبدیل به یه کمپانی بی نظیر کرده! درمورد جی وای پی هم واقعا هرکس که کیپاپ حالیش میشه درمورد کپی واضح ج و پ توی ام وی O.O ان میکس از ایتیز میشه:/ همینه که میگم قبل از دبیو فن گروهی نشین تهش همین نخاله ها ازتون در میان._.

    حالا من درمورد ان میکس حرف نمیزنم اصلا بحثش چیزیه که بین کل کیپاپرا واضحه و تمام نتیزن ها از ج و پ خواستن انقد اصکی نره پاش میشکنه🗿

    امیدوارم تونسته باشم مسئله رو واضح براتون شفاف سازی کنم، از دید یه نورلند و ایتینی نوشتم که هردو ساید مسئله براتون واضح باشه. یادتون نره برای سویون کامنتای مثبت بزارین، و هشتگ های یک سالگی فایروورکس رو هم تو چنل ایتیز آفیشال میتونین پیدا کنین^^

    روز خوبی داشته باشین~

  • ۹
  • 𝘊𝘰𝘮𝘮𝘦𝘯𝘵𝘴 [ ۵ ]
    • Lynn -
    • Tuesday 1 March 22

    چرا نباید بزارید من چایی بخورم

    فک کنم مامانم دیروز صب اصرار داشت جای قهوه چایی ببرم یه چیزی ریخته بود توش"-"

     

    هنرنمایی من و پانته‌آ یه ربع آخر ادبیات:

     

    قضیش طولانیه فقط بدونید از بس این چند وقت رو دست بچها نقاشی کشیدم فاز تتوآرتیست بودن برداشته بودم (این یکی از هنرنماییامه) و کم کم باهم به این بازی کثیف ادامه دادیم-

     

     

    اینیکی ام از دسته گلای اردومطالعاتی مدرسستxD

     

    اینم داستانشهTT

     

     

    +ولی به قول نازنین من هروقت بخوام مستم-

  • ۹
    • Lynn -
    • Tuesday 1 March 22

    zero-LMYK

    0(zero)
    By lmyk

    Magic Spirit

    Was it you who I’ve been searching for?
    Spent my life alone and waited for?
    So tenderly and endlessly
    You made me whole, you made me whole
    And the walls I build, they melt away
    With every touch on your embrace
    Every day, every night, every note I play
    You made me whole, you made me whole

     

    +ترجمش نکردم چون اصل آهنگ خیلی عمیق تره..

  • ۶
  • 𝘊𝘰𝘮𝘮𝘦𝘯𝘵𝘴 [ ۶ ]
    • Lynn -
    • Monday 28 February 22

    Mariage d'amour

    mariage d'amour
    idk

    Magic Spirit

    برای بار هزارم سرش رو تکون داد و حرف پلیس رو به روش رو رد کرد:من هرچیزی که می‌دونستم رو بهتون گفتم آقا. می‌شه انقدر سوال پیچم نکنید؟ به یاد آوردنش وقتی هنوز اون صحنه ها رو با بستن چشمم میبینم خیلی سخته!
    صداش می‌لرزید. موهای بلوندش روی صورتش پخش شده بود ولی از اونجایی که دختر پلک هاش رو محکم بهم فشار می‌داد از اینکه اونا جلوی دیدش رو گرفتن شکایتی نداشت. پلیس زنی که پشت سرش ایستاده بود شونه های دختر رو گرفت و خطاب به همکارش گفت:بسه دیگه تهیونگ! اون واقعا همه چیز رو بهمون گفته، و جزئیاتی رو در اختیارمون گذاشته که خیلی کمکمون میکنه، انقدر اذیتش نکن!
    تهیونگ خودکارش رو انداخت:باشه، میتونی بری.

    پلیس زن، با لحن آروم تری رو به دختر گفت:رزی شی، توی روزهای آینده اگه بازهم بهتون نیاز داشتیم خبرتون می‌کنیم. امشب سعی کنید استراحت کنید، تا جلوی در همراهیتون می‌کنم.
    رزی سرشو تکون داد:ممنونم سروان.
    پلیس لبخند ملایمی زد و تا بیرون باهاش رفت. گفت:شرایطت رو تا حدی درک می‌کنم. اگه نیاز به کمکی داشتی، بیا اینجا و سراغ جئون سویون رو بگیر.
    رزی به زور سعی کرد بخنده:حتما.
    سویون خواست برگرده که چشمش به دستای رزی افتاد:اوه رزی شی! دستاتون زخمین!
    رزی بدون باز کردن دستاش برگشت:اشکالی نداره، رفتم خونه پانسمانشون می‌کنم.
    خونش فاصله زیادی با ایستگاه پلیس نداشت. قصدش این نبود، اما وقتی در رو پشت سرش بست، سمت اتاق نشیمن حرکت کرد. رد خون و خورده های شکسته شیشه هنوز روی زمین بودن. نمی‌خواست اما چشماش سمت اون خورده شیشه ها رفتن. نمی‌خواست اما تصویر بدن نیمه‌جون دختری که عاشقش بود جلوی چشماش زنده شد. صدای جیغ و فریاد خودش درحالی که اسمش رو صدا می‌زد توی گوشش پیچید و حالشو بدتر از قبل کرد. چرخید، سمت پیانوش رفت و پشتش نشست. دستایی که کل مدت مشت بودن رو باز کرد و متوجه شد چند تیکه از شیشه توی دستش فرو رفته. تیکه های بزرگتر رو از کف دستش در آورد و بی توجه به دردشون به کلاویه ها نگاه کرد. دستاش ناخوداگاه نت های فا، سل و لا رو نواختن و ادامه‌ش دادن. Wedding Of Love، آهنگ مورد علاقه دوست دختر مرده‌ش، جیسو.
    خورده های ریز و درشت شیشه روی پیانو ریخته بودن و حتی اگه کلید هارو به آرومی نوازش می‌کردی، بازهم انگشتات زخمی می‌شدن. دیگه چه برسه به رزی که کلاویه هارو محکم فشار می‌داد و احساسات توی آهنگ و نت های مختلف رو توی هوا پخش می‌کرد. جیسو یکی از بهترین وکیل هایی بود که کشورشون می‌شناخت، و برای مدتها تنها چیزی که بعد از برگشتن به خونه خستگی کار رو ازش می‌گرفت گوش دادن به نواختن دوست دختر پیانیستش بود. رزی بهتر کردن حال جیسو رو دوست داشت. رزی می‌دونست جیسو دشمن های زیادی داره. رزی میخواست محافظت کنه. رزی میخواست از جیسو محافظت کنه. و اون شب، اون شب کذایی که رزی صدای شکستن شیشه در اثر شلیک گلوله رو هنوز توی سرش می‌شنید؛
    به قسمت اوج آهنگ رسیده بود. موهاش توی هوا پخش شده بودن، اون آهنگ لطیف رو وحشیانه می‌نواخت اما نه، هنوز هم زیبایی خودش رو داشت.
    تمام کلاویه ها با خون سرخ رنگش نقاشی شده بودن. انگشتاش هنوز نبض داشتن، هنوز گرمای دسته اسلحه رو حس می‌کرد. لحظه ای توی ذهنش درخشید که صورت جیسو بین دستاش بود و چتری هاش روی پیشونیش پخش شده بودن. صدای خودش رو شنید که می‌گفت:سویا، سویا، جیسو، صدامو می‌شنوی؟ من، من نمی‌خواستم،
    رزی بیرون از خاطره، پوزخند دیوانه‌واری زد و زمزمه کرد:نمی‌خواستم.
    آهنگ رو به پایان رسوند و از جاش بلند شد. دیدش تار بود و تلوتلو می‌خورد، روی زمین افتاد و سرش به دیوار پشت سرش خورد. به حدی سرگرم پیانو زدن و فکر کردن به خاطره اون شب بود، بریدگی های روی دستش و خونی که از زخم هاش می‌رفت رو به کل فراموش کرده بود. لبخند بی جونی زد:تو با شلیک گلوله مردی، من از شدت خونریزی. و قاتل هردومون،
    خنده وحشیانش برای آخرین بار توی خونه پیچید:پارک رزی بود.

     

     

    +یکی نیس به من بگه وقتی چس از پیانو زدن حالیت نیست چرا اصرار داری تو داستانت پیانو بیاری، اونم به طرز کاملا تخصصی ای که هزار بار از ساینا بپرسی نتای اولش چیان و تهش بزنتت...

    ++اسم پست، همون اسم اصلی آهنگه. مریج داموغ~

  • ۹
  • 𝘊𝘰𝘮𝘮𝘦𝘯𝘵𝘴 [ ۱۵۶ ]
    • Lynn -
    • Sunday 27 February 22

    بدشانسی و خوش شانسی..

    میدونین چی باعث میشه بعد از اینکه یادم میفته دفترچم دست درسا جامونده نفس راحت بکشم؟

    اینکه اون دفتره که خطری بود رو مدرسه نمیبرم..:)

     

    +ولی سناریو جدیدم توش بود ایش....میرم بهش میگم برام عکس بگیره:"/

  • ۵
  • 𝘊𝘰𝘮𝘮𝘦𝘯𝘵𝘴 [ ۲۰ ]
    • Lynn -
    • Sunday 27 February 22

    هفت اسفند هزار و چهارصد

    (افراد تو عکس:من، پانیذ، نازنین، پانته‌آ، مانا. نمیدونم کدوم دست مال کیه فقط میدونم اون کش صورتیه دست پانته‌آ ستxD)

    میدونم میدونم، روزی که با یه امتحان مزخرف ریاضی که سوالاش بدون ماشین حساب حل نمیشدن و حسابی حال هممون رو گرفت، اصلا روز خوبی به نظر نمیرسه. شاید حتی پتانسیل داره تبدیل به یه روز افتضاح بشه که آخرش آرزو میکنی ای کاش دیگه شبیهش پیدا نشه. ولی بهم اعتماد کنین، امروز اینجوری نبود.

  • ۵
  • 𝘊𝘰𝘮𝘮𝘦𝘯𝘵𝘴 [ ۴۷ ]
    • Lynn -
    • Saturday 26 February 22
    𝗦𝘁𝗮𝗿𝘁: 𝟗𝟖/𝟎𝟕/𝟎𝟒
    کسی که عاشقشی و میتونی بهش تکیه کنی رو کنار خودت نگه دار و هیچوقت از دستش نده، اعضای پنتاگون برای من همین معنی رو دارن!
    -کانگ کینو

    اندر این گوشه خاموش فراموش شده
    کز دم سردش هر شمعی خاموش شده
    باد رنگینی در خاطرمن
    گریه می انگیزد..
    ----
    انتخاب شماست که یه sad bitch باشین یا یه bad bitch.
    ---
    من نه دخترم نه پسر. من نون بربریم.
    ---
    چند تا نوجوون روان پریش که دور هم جمع شدیم و داریم صنعت داستان نویسی و فن فیکشن رو به یکی از دلایل بارز خودکشی در نسل خودمون تبدیل میکنیم.
    ---
    خود کنکور مظهر پاره شدن در راه زندگیه.
    ---
    طراحا اینطوری بودن که: ای بابا ده ساله داریم به یه روش کونشون میذاریم دیگه الگوریتمش دستشون اومده بیاین روش‌های نوین گایش رو روشون ازمایش کنیم که برق سه فاز از سرشون بپره و تمام تحلیلای معلما و مشاورا و پیش بینی هاشون کصشر از آب در بیاد.
    ---
    من نمیفهمم این سیستم اموزشی چی از کون ما میخواد. حقیقت اینه که مهم نیست تو سال نهمت وارد چه رشته‌ای می‌شی، تو در واقع 9 سال قبل با ثبت نام توی یکی از دبستان‌های این کشور چه دولتی چه غیردولتی حکم اسارت همه جانبه خودت رو امضا کردی و به آموزش پرورش و سنجش اجازه دادی در هر مکان و زمانی به هر روشی از خجالت ماتحتت در بیاد.
    ---
    ملت اون سر دنیا تو ۱۶ سالگی میزان ، بیزنش خودشون رو میزنن، کتاب مینویسن، فیلم بازی میکنن، خودشونو برای کالج اماده میکنن درحالی که به استقلال رسیدن
    VS
    ما: نگرانی برای وضعیت بعد کارنامه، برنامه ریختن برای رفتن به ددر و کنکل کردنش ساعت ۴ درحالی که ۴ و ده دیقه قرارمون بوده و غیره:
    ---
    وقتی میگیم جدایی دین از سیاست، کسی از فساد و لجام گسیختگی و سکس وسط خیابون حرف نمیزنه. منظور آگاه کردن مردمه و جلوگیری از اینکه با یه سری احکام دینی بتونن روی هر گوه خوری ای کلاه شرعی بذارن و مغزا کوچیکتر بشه.
    ---
    من همه ی تابستونا کلی برنامه میچینم خب بعد میبینم تابستون تموم شده و من همینجوری لش کردم توخونه و دریغ از یه کار مفید:)
    ---
    ما تو ایران زندگی می‌کنیم اینجا یا تا ۵۰ سالگی بچه سالی یا در آستانه رسیدن به سن قانونی خصلت‌های بزرگسالی توی شخصیتت غالب میشن ^^~