we fall in love in october
By girl in red

Magic Spirit

روز آفتابی ای که پیشبینی شده بود، تبدیل به بارون ملایمی شد. اما حتی فرود اومدن قطره های آب روی برگ درخت‌ها و چمن های سبز تازه دراومده، برای اون دوتا دختر اهمیتی نداشت. ماه اکتبر بود و حتی حس اینکه پاییز رسیده بود و بارون های بی خبر عادی شده بودن، کمک کرده بود به هواشناسی اعتماد نکنن و لباس گرم بپوشن.نم‌نم بارون پوست گونه‌‌ها و موهایی که از زیر کلاه های پشمی مشخص بودن دخترهارو نوازش می‌کرد و بهشون بوسه می‌زد. حتی از کوچکترین حرکات دقیق و حساب شده شون، میشد فهمید چیزی بینشونه. عشقشون به‌هم مثل پروانه ای که از رشته های نور ماه بافته شده باشه دور و بر دستای درهم قفل شده‌شون پرسه می‌زد و پرواز می‌کرد.
یکی از دخترها، که سنجاق سر پروانه ای شکلی به رنگ بنفش و آبی داشت و روی موهای قهوه ای روشنش بی نهایت زیبا جلوه می‌کرد، به آرومی دست دختر دیگه رو ول کرد:اری، مسابقه تا سر اون پرچین های ته چمنزار!
شروع کرد به دویدن. دختر دیگه بعد از چند ثانیه دنبالش رفت:یاا نینگ ییژوو من آماده نبودم!
زیر نم‌نم بارون، اونم وقتی خورشید از لابه‌لای ابر ها سلام می‌کرد و نورش از بین قطره ها رد می‌شد، حتی راه رفتن عادی هم جذاب بود. چه برسه به دویدن تا جایی که به نفس نفس بیفتی و حرکت باد بین موهات رو حس کنی. چتری های اری از جا بلند شده بودن و سوییشرتش از روی شونه هاش افتاده بود اما اهمیتی براش نداشت. نینگ نینگ که جلوتر و تندتر از اری می‌دوید، کمی زودتر رسیده بود و به اری نگاه می‌کرد که با وجود خیس شدن موهاش و باد و دویدن، بازهم زیبا بود. می‌تونست بگه؟ می‌تونست یه روز بهش بگه دوستش داره؟ اما، اری قرار بود چیکار کنه؟
زیرلب زمزمه کرد:واقعا یه سال شد؟

اری به خودش زحمت توقف نداد. خودش رو پرت کرد روی نینگ:متقلب جر زن!

افتادن روی زمین و خندیدن. اون بارون نم‌نم، شدید تر شده بود و اگه به اندازه کافی فاصله می‌گرفتی، به زحمت اون دوتا دختر و لبخندهای از ته دلشونو می‌دیدی. اری گفت:این از اون لحظه هایی می‌شه که تا ابد یادم می‌مونه.

چشماشو از آسمون گرفت و به نیم‌رخ بی نقص نینگ خیره شد. نینگ هم چرخید سمتش:یادته اولین باری که همو دیدیم رو؟

اری سرشو تکون داد:یادمه. خدایا، من سیگار می‌کشیدم و گریه می‌کردم که تورو دیدم. اومدی و ازم خواستی یکی هم به تو بدم. خیلی خوشگل شده بودی. اون "تو" رو دوست دارم.

نینگ مفهوم پشت جمله آخر اری رو فهمید. گفت:می‌دونی خط بعدی آهنگ چیه؟

اری و نینگ، دستاشون که بینشون رها شده بودن رو گرفتن. پروانه بافته شده از نور ماه، روی انگشتای توی هم قفل شده‌شون نشست. اری زمزمه کرد:ما توی اکتبر عاشق شدیم،

نینگ نینگ خط بعدی رو خوند:این دلیلیه که من عاشق پاییزم.

اری گفت:من برات می‌میرم نینگ.

نینگ نینگ مکث کرد. گفت:این آسونه. حاضری برام زندگی کنی و زنده بمونی؟

 

 

+جوکر و گرل این رد رو قاطی زدم ولی قشنگ شد..

++وی فال این لاو این اکتبر خیلی نینگزله..نمیتونمش-

+++دیره ولی اصن کیفش به شب خوندنه"-" هرچند میدونم قراره ایگنورش کنید ولی اهمیتی نمیدم هاهاها