میم هایی که همه‌مون میفهمیمش

یادش بخیر اینیکی مال رول نویسی اول منگاتا بود-

---

بگید نه میزنمتون:)))

---

جوری که اسکل شدیم>>>

---

صحبتی نیست.

---

:)))))

---

یکی:میخوام وبمو حذف کنم/پستاشو پاک کنم

سلین، سانبین، هیون‌ری، ایمی:

---

خواننده آهنگا به ترتیب:تیلور سوییفت، گریسی آبرامز، تیلور سوییفت، فالینگ این ریورس، رزی دارلینگ، ایتیز، بی تی اس، شوگا(آگوست دی:>)، نیکی میناژ، سونتین، ورنون، بلک پینک، پنتاگون، دانا پائولا

گوش کنین:>>>

 

+اینارو از ته ته ـای پوشه هام درآوردم~~

  • ۵
  • 𝘊𝘰𝘮𝘮𝘦𝘯𝘵𝘴 [ ۱۸ ]
    • Lynn -
    • Thursday 9 March 23

    Happy SUGA Day:)

    یونگی عزیزم، شوگای شیرینم، سلام:)
    تو هیچوقت این نامه رو نخواهی خوند، ایرادی هم نداره. همین که من شب تولدت به یادت باشم، برای هردومون کافیه.
    به یاد نمی‌یارم دقیقا چه روزی بود که برای اولین بار تورو دیدم. البته، تاریخ آرمی شدنم رو یادمه، 12 جون 2019 بود. ولی پیش از اون بود که برای اولین بار شناختمت.
    اعتراف می‌کنم که اوایل اونقدری که الان دوستت دارم، جذبت نشدم. اما زیاد طول نکشید که شیفته چشمای گربه‌ایت و صدای خاصت بشم.
    به خاطر تو بود که فهمیدم لبخند لثه‌ای زیباست و دیگه از خندیدنم خجالت نکشیدم. به خاطر تو بود که عاشق رپ خوندن و گوش دادن به سبک هیپ‌هاپ شدم. به خاطر تو بود که آهنگ ساختنو شروع کردم. تو شروع یک انقلاب توی وجود من بودی. فنی که حتی به وجود داشتنش فکر هم نمی‌کنی. و همین دلیلیه که من الان، با اینکه بی‌تی‌اس رو استن نمی‌کنم همچنان دوستت دارم. هنوزم تاریخ تولدت رو به یاد می‌یارم و شب 9 مارچ، به Seesaw و Shadow و People گوش می‌دم.
    یونگی زیبای من، به طرفداری که کلماتش رو به زبونی که هرگز نمی‌فهمی کنار هم می‌چینه و نامه می‌نویسه گوش بده، به این طرفدار قول بده خوشحال باشی، قول بده هرگز پشیمون نشی، هرگز احساس نکنی تصمیم بدی گرفتی، به این فن که لبخندی شبیه تو داره قول بده در ازای تمام سختی‌هایی که می‌کشی، خنده روی صورتت بدرخشه.
    تولدت مبارک آگوست دی. برات سال فوق العاده‌ای رو آرزو می‌کنم، دوستت دارم.🤍✨
    با عشق؛
    کسی که نمی‌شناسی، اما اون برات به اندازه یه الگو ارزش قائله.

     

    +عکس پست برای مدت‌های طولانی والپیپر لپتاپم بود~

  • ۱۲
  • 𝘊𝘰𝘮𝘮𝘦𝘯𝘵𝘴 [ ۴ ]
    • Lynn -
    • Wednesday 8 March 23

    So are you happy now?

    Eight ♾️
    IU Feat.SUGA
    Magic Spirit

    «بیا یه روز فرار کنیم به اون قلعه شنی کوچیکی که کنار ساحل افکارمون ساختیم، همون قلعه کوچیکی که توش تا ابد جوون می‌مونیم. جایی که هیچ حس بدی وجود نداشته باشه.»
    سوالم ازت اینه، الان خوشحالی؟ بلاخره خوشحالیتو پیدا کردی؟ جوابت هرچیزی که باشه، فقط منو آروم تر می‌کنه.
    برگه های دفتر خاطراتم رو ورق می‌زنم تا به یاد بیارم سال قبل توی این روز چه رنگی روی بوم زندگیمون زدیم. می‌رسم به روزی که زیر نور نارنجی خورشید بدون اینکه سایه‌ها تعقیبمون کنن باهم رقصیدیم. دلم می‌خواد وارد خاطره بشم و تا ابد توش بمونم. اگه این یه کابوس باشه، هرگز نمی‌خوام ازش بیدار بشم.
    درست مثل حرفایی که بهم می‌زدی و آرومم می‌کردی، توی لحظه متوقف می‌شم و فقط و فقط به تو فکر می‌کنم. انگار این لحظه، حرفای تو منو توی چنگش محبوس می‌کنه. بدون پایان های غم انگیز و قصه‌های دردناک، توی جزیره کوچیک احساساتمون، تا ابد جوون می‌مونیم.

     

    +خیلی یهویی بود~~~

  • ۱۲
  • 𝘊𝘰𝘮𝘮𝘦𝘯𝘵𝘴 [ ۱۱ ]
    • Lynn -
    • Sunday 5 March 23

    صدای منو میشنوید از..:)

    اینجانب گوشیشو قاچاقی از جلوی چشم مامان باباش رد کرده✨

  • ۱۲
  • 𝘊𝘰𝘮𝘮𝘦𝘯𝘵𝘴 [ ۱۶ ]
    • Lynn -
    • Sunday 5 March 23

    پستی بدون سر و ته #38

    1.بی سر و ته اولیه رو که گذاشتم فکرشو میکردید 40 تا شن؟TT xD

    2.من: آره امروز حتمن دیگه میشینم مقالمو کامل میکنم. مین وایل کل چیزی که امروز نوشتم

    3.شنبه یا یکشنبه لپتاپمو میبرم مدرسه با نازنین مینویسمش بره پی کارش.

    4.امروز میرم آرایشگاه موهامو میزنم-

    5.آهنگ AVA از ناتالی جین>>>>>

    6.من فیکو دادم نازنین برام تایپ کنه که سریع تر تموم شه، الان دارم چک میکنم میبینم اگه خودم مینوشتم کمتر تایم میبرد"-"

    7.دیروز 15 تا تست زیست زدم همش درست بود. *عینک دودی*

    9.وای بچها یه دختره انسانیه هست که با ما اردو میمونه، اسمش موناست. بعد دیروز میگفت من عاشق زیست و تجربیم و میخواستم پزشکی بخونمو اینا، گفتم خب چرا نیومدی تجربی گفت مامان بابام نذاشتن:::::::::::::::::::::)))))))))))))))))))) لعنتی تو از کدوم سیاره اومدیییییییی

    10.من و سما دیروز هر سی ثانیه یه بار:از خنده جر خوردن بدون هیچ دلیلی'

    11.کمک مشاور دهما ماشین حسابمو گرفت پس ندادTT xD گفت تو کنکور داری ماشین حساب میخوای چیکار منم یادم رفت ازش پس بگیرمTT xD

    12.بازه آخر زیستمو تموم کردم نشستم داستان سلام کاپمو بنویسم، جاتون خالی جوری لم دادم رو صندلی پامو آوردم بالا رو میز، مراقبا پشماشون ریخته بودxD الف(همون بانوی مورد قبل) بهم گفت بد نگذرهxD ولی خب بچها زیاد از اینکارا میکنن شماها بیاین پایین مارو ببینین برگاتون میریزه-

    13.وای بچها یه دهمه بود از این لباس خوابا که تو پورنا دارن پوشیده بود:))))))))) هیوا میگفت شب جمعه ام هست دیگه تکمیله:))))))

    14.نشستم کلی با ریحانه منطقی حرف زدم که الان وقتی خودشو مثل قبل برای درساش نمیکشه چقدر آروم تره، برگشت گفت آره راست میگی خیلی آروم ترم، مین وایل من خبیث:خوبه حالا حق ویزیت بده^^

    15.سر ورزش باز مافیا بازی کردیم، بعد دبیرمون که عوض شده خیلی با قبلیه فرق داره. هستی عادت نداشت یا یادش نبود یهو وسط دفاع گفت خب وات ده فاک:))))

    16.این مافیاهایی که هر هفته بازی میکنیم>>>>>>

    17.پریروز سلیمه رو زدن..رسما از بیخ گوشمون رد شد:)

    18.به دلم افتاده فردا یه خبری هست.

    19.من چجوری قراره شیمی رو ببندم؟ چهار باید برم آرایشگاه، از یه ساعت قبلشم موهامو بشورم، بعد کی برگردم خدا میدونه، کل کارام موندهTT

    20.احساس میکنم دارم بلاخره آدم میشم و درس میخونم-

  • ۶
  • 𝘊𝘰𝘮𝘮𝘦𝘯𝘵𝘴 [ ۹ ]
    • Lynn -
    • Friday 3 March 23

    اندراحوالات اردوی مطالعاتی؛ نشانه سه

    10 اسفند 1401

    امروز یکی از تخمی ترین و در عین حال نرمال ترین روزام بود-

    دریا و نازنین و دیانا و آتری و آرمیتی و تقریبا میشه گفت بیشتر دوستام نمی‌مونن و فقط منمو یاسمین و چند تا از ریاضیا و اون عین کسمغز و هیوا و مائده، که زیادم باهاشون حال نمی‌کنم- فقط یاسی بچه گلیهT^T

    برای اولین بار کل تکالیف ریاضیم رو خودم حل کردم بهم افتخار کنید uwu همچنین فیک گنگ خفنم رو هم دارم ادامه می‌دم و تازه داره خفنی ماجرا شروع می‌شه و خلاصه انقدر گنگه و انقدر توش از خودمون تعریف کردیم که خدا میدونه😭😂 صفت 'ارباب جوان' برای یوهان، 'سریع ترین مبارز کل آمریکا' برای ریون و رایلی ای که سال 2013 ایرپاد اختراع کرده، و حالا من و آتری و آرمیتی در واقعیت:کسایی که هیچ عنی به عنشونم نمیگیرتشون و تنها راه خالی کردن عقده هاشون فیکاشونه-

    بگذریم، یادتونه سر نشانه یک گفته بودم بهمون نون پنیر میدن؟ امروزم دادن و گاددد من دلم تنگ شده بود براشششTTTTTT اصن به عشق همون نون پنیره میمونم درس میخونم-

    خلاصه که همین، منتظر روزهای آینده باشیددد:>

  • ۶
  • 𝘊𝘰𝘮𝘮𝘦𝘯𝘵𝘴 [ ۱۹ ]
    • Lynn -
    • Wednesday 1 March 23

    What happened Today?


    (از اونجایی که آیلار گفت اسمشو اول همه بگم، شما یه آیلار اینجا داشته باشید تا بعدا🚬)

    سلام!*-* به روزنوشت یکی از پرفکت ترین روزهای من خوش اومدین3>

    شاید بعضیاتون بدونین بعضیاتونم نه ولی ما امروز اردو رفته بودیم دماوندD: و خلاصه من ساعت هفت و‌ ربع با یه کوله پر خوراکی رفتم مدرسه و بعد از اندکی اسکل بازی با دوستان، رفتیم توی اتوبوس صورتی گشنگمون نشستیم-

    حالا این وسط، اکیپ آیلار اینا(شامل آیلار، رومینا، درسا، ریحانه، مانیا، سوگند، ساناز، صنم، حورا و مهدیس) اسپیکر و آهنگ آورده بودن. توی راه رفت سری اول آهنگارو گوش دادیم از ضبط خود اتوبوس، و تنها آهنگایی که تو این دوساعت راه من می‌شناختم تهران توکیو ساسی و فرست کلس کوروش بودنTT xD و تمام مدت من و درسا و مشکات داشتیم هیچی نمیفهمیدیم و باید بگم تنها کیپاپرای جمع بودن بین یه لشکر آهنگ فارسی گوش دهنده خیلی دردناکه....... هی داشتیم میگفتیم کاشکی تمپو و مانستر میذاشتن-

    این وسط من به آرمیتا اشاره نمیکنم که با اون جیغ و عربده بچها و جیغ و عربده من و درسا و مشکات کنار گوشش خیلی ریلکس و آروم خوابیده بود😭😂

    حالا تصور کنید من و درسا داریم دستامونو با نشانه خشونت خانگی(🤚🏻✊🏻) از پنجره میبریم بیرون و عربده میزنیم یکی مارو نجات بده، بعد یه عده دیدنمون و قشنگ پشماشون ریخت😂😭😂😭😂😭😂😭

    خلاصه رسیدیم و پشمام عجب جای خفنیه:::))) رفته بودیم یه اردوگاهی و اونجا هم دریاچه داشت با این قایق پدالیا(به من و دریا و یاسمین خیلی خوش گذشت-) و هم سالن تیراندازی(دریا موفق شد دوبار به یه نقطه روی هدف بزنه و تیراش افتادن روهمدیگه، نازنینم وسط زد:> دریارو مسخره میکردم میگفتم خبرت تو اسنایپر گروهمی تو فیک) و ما تا ظهر از بس اینور اونور رفته بودیم پاهامون نا نداشت-

    بعدش یه دور‌ رفتیم از سوپری جلوی اردوگاه دلستر و کرانچی خریدیم و راتا پاسورشو درآورد و چند دست هفت خبیث زدیم با مجازات برای بازنده که شیک زدن بود:> و باید بگم نازنین سنگ تموم گذاشت و تا لحظه آخر از جون و دل شیک زد-

    قصد داشتیم پوکر هم بازی کنیم ولی به دو دلیل (۱.من و راتا تنها کسایی بودیم که بلد بودیم، ۲.حوصلمون سر رفت) بیخیال گشته و سمت سالن ورزشی رفتیم که زمین فوتبال داشت و با ریاضیا فوتبال و وسطی بازی کردیم~~~

    بعد از اینکه همه مون نفسامون برید، برگشتیم سمت همون جایی که بودیم و جرات حقیقت بازی کردیم تا ناهار بخوریم و یه مینی دراما راه انداختیم با یاری و همکاری همدیگه- که بعد بیخیال شدیم و رفتیم به اون دوست عزیز گفتیم که ج ح بوده😭😂

    حالا این وسط دریا گیر داده بود به یه جرات ناموسی برای من:::))))) خداروشکر بیخیال شد-

    و در حسن ختام اونجا بودنمون، با اون اکیپ ادغام شده و مافیا بازی کردیم~~ من متوجه شدم اصلا بلد نیستم نقش حرفه‌ایو بازی کنم- دست دوم مردم😭😂 و باید بگم حورا و مانیا وقتی وسط بازی شهرن و حرص میخورن خیلی بامزه میشنTT xD صدای صنمم از بس به مرده‌ها گفته بود خفه شن گرفته بودTT xD

    سه و نیم رفتیم تو اتوبوس و تا وسطای مسیر اونقدرا خوش نگذشت، تا لحظه ای که آهنگا از سمی و قدیمی و‌ فارسی، انتقال پیدا کردن به انگلیسی و حقیقتا انتظار که نداشتید نرم وسط؟:::))) دریا میگفت هستیم اومد تکمیل شدیم-

    تا جایی که حافظه‌م یاری کنه، اول Senorita شان و کامیلا بود که من رفتم با هانیه وسط اتوبوس یه نیمچه تانگو رقصیدیم و یاسمین اون وسط:بچچ پارتنر منو ندزددد

    بعدش New rules دوا لیپا(یه مشت جوگیر عربده زن ریخته بودیم وسط)

    Say my name بی بی رکسا که اینجا بچهای اونیکی اکیپم اومدن وسط:>

    Without me هالزی که حورا و ریحانه و درسا وسط اتوبوس بهمون پیوستن و زد به سرمون-

    Don't show up دوا لیپا که سر اینم حسابی رد دادیم

    ولی تیر خلاصو Bad guy بیلی زد که میتونم بگم همه اتوبوس با اینیکی میخوندن::)))

    بعدش we don't talk anymore که منوساناز روش گیر داشتیم، shape of you اد شیرن و I found myself in a ship position که وسط اینیکی دیگه رسیدیم مدرسه-

    پلی لیست برگشت>>>>> جوری که همه مون رد دادیم و واقعا خیلی خوش گذشت، خیلی زیاد. جوری که الان با وجود خستگی شدیدم و پاهام که نا ندارن بازم دارم عر میزنم:>

    یه سری اتفاقاتم دیروز افتاد که تو کامنتا براتون تعریف میکنم3>

     

    +going so fast baby, so fast baby

    ++من و آرمیتا داشتیم خیلی جدی درمورد فانتزی های دارکمون حرف میزدیم که یادمون اومد معاون پرورشیا دقیقا جلومون نشستن.

  • ۷
  • 𝘊𝘰𝘮𝘮𝘦𝘯𝘵𝘴 [ ۶۶ ]
    • Lynn -
    • Sunday 26 February 23

    I’m a popular monster

    از این متنفرم که متوجه میشم تا چه حد با حرفام بقیه رو آزار میدم و بیشتر از این متنفرم که با دیدن تاثیر حرفام هیچ تغییری نمی‌کنم.

     

    +من الان فقط به تو نیاز دارم.

    ++گشنمه

    +++از فردا بدم میاد.

  • ۱۷
    • Lynn -
    • Friday 24 February 23

    یکی منو از اینجا نجات بده

    قشنگ سه ساعته دارم دنبال یه یوتیوب دانلودری میگردم که عین آدم وصل شه::::))))

    منابع فارسی ام چیز خاصی درمورد موضوع مقاله کوفتی من ندارن، منابع انگلیسی ام بدون و پ ن وصل نمیشن::::::::::::)))))))))))))))))))))))))

    خدایا من چه گناهی کردم تو زندگی قبلیم که تو این خراب شده زندگی میکنممممممم

  • ۶
  • 𝘊𝘰𝘮𝘮𝘦𝘯𝘵𝘴 [ ۳۴ ]
    • Lynn -
    • Thursday 23 February 23

    Wildest Dreams-Taylor Swift

    Wildest Dreams
    Taylor Swift
    Magic Spirit

    +این تیلورز ورژنه که گذاشتم، ولی کاور اصلیو بیشتر دوست دارم- کاور تیلورز ورژنش یکی از زشت ترین کاورای دنیاست TT xD

  • ۶
  • 𝘊𝘰𝘮𝘮𝘦𝘯𝘵𝘴 [ ۷ ]
    • Lynn -
    • Thursday 23 February 23
    𝗦𝘁𝗮𝗿𝘁: 𝟗𝟖/𝟎𝟕/𝟎𝟒
    کسی که عاشقشی و میتونی بهش تکیه کنی رو کنار خودت نگه دار و هیچوقت از دستش نده، اعضای پنتاگون برای من همین معنی رو دارن!
    -کانگ کینو

    اندر این گوشه خاموش فراموش شده
    کز دم سردش هر شمعی خاموش شده
    باد رنگینی در خاطرمن
    گریه می انگیزد..
    ----
    انتخاب شماست که یه sad bitch باشین یا یه bad bitch.
    ---
    من نه دخترم نه پسر. من نون بربریم.
    ---
    چند تا نوجوون روان پریش که دور هم جمع شدیم و داریم صنعت داستان نویسی و فن فیکشن رو به یکی از دلایل بارز خودکشی در نسل خودمون تبدیل میکنیم.
    ---
    خود کنکور مظهر پاره شدن در راه زندگیه.
    ---
    طراحا اینطوری بودن که: ای بابا ده ساله داریم به یه روش کونشون میذاریم دیگه الگوریتمش دستشون اومده بیاین روش‌های نوین گایش رو روشون ازمایش کنیم که برق سه فاز از سرشون بپره و تمام تحلیلای معلما و مشاورا و پیش بینی هاشون کصشر از آب در بیاد.
    ---
    من نمیفهمم این سیستم اموزشی چی از کون ما میخواد. حقیقت اینه که مهم نیست تو سال نهمت وارد چه رشته‌ای می‌شی، تو در واقع 9 سال قبل با ثبت نام توی یکی از دبستان‌های این کشور چه دولتی چه غیردولتی حکم اسارت همه جانبه خودت رو امضا کردی و به آموزش پرورش و سنجش اجازه دادی در هر مکان و زمانی به هر روشی از خجالت ماتحتت در بیاد.
    ---
    ملت اون سر دنیا تو ۱۶ سالگی میزان ، بیزنش خودشون رو میزنن، کتاب مینویسن، فیلم بازی میکنن، خودشونو برای کالج اماده میکنن درحالی که به استقلال رسیدن
    VS
    ما: نگرانی برای وضعیت بعد کارنامه، برنامه ریختن برای رفتن به ددر و کنکل کردنش ساعت ۴ درحالی که ۴ و ده دیقه قرارمون بوده و غیره:
    ---
    وقتی میگیم جدایی دین از سیاست، کسی از فساد و لجام گسیختگی و سکس وسط خیابون حرف نمیزنه. منظور آگاه کردن مردمه و جلوگیری از اینکه با یه سری احکام دینی بتونن روی هر گوه خوری ای کلاه شرعی بذارن و مغزا کوچیکتر بشه.
    ---
    من همه ی تابستونا کلی برنامه میچینم خب بعد میبینم تابستون تموم شده و من همینجوری لش کردم توخونه و دریغ از یه کار مفید:)
    ---
    ما تو ایران زندگی می‌کنیم اینجا یا تا ۵۰ سالگی بچه سالی یا در آستانه رسیدن به سن قانونی خصلت‌های بزرگسالی توی شخصیتت غالب میشن ^^~