Welcome to 'Rebeka'
به رِبِکآ خوشامد بگید.
+هنوز میتونین لین صدام کنین ولی مخفف اینیکی میتونه ربه باشه:>
Welcome to 'Rebeka'
به رِبِکآ خوشامد بگید.
+هنوز میتونین لین صدام کنین ولی مخفف اینیکی میتونه ربه باشه:>
عجب هفته ساکتی بود این هفته. نه جنگی، نه دعوایی، نه درامایی..
دوشنبه تولد نازنین بود و براش تولد گرفتیم تو مدرسهTT شکیبا براش کیک درست کرده بودددسمشپشم و گایز بلیو می خیلی فاکینگ خوشمزه بود به کیکه میدم:))) و من براش یه دفترچه هری پاتر گرفته بودم و یه مینی دفتر تاتا، با یه سناریو کوچولوی تهکوکTT
امروز سر ورزش مافیا بازی کردیم و گس وات؟ اینجانب پدرخوانده بودم و با افتخار و گودرت تا آخرین لحظه بازی دووم آوردم و باعث برد تیم شدم✨✨✨ و گایز باید قیافه حورا که تمام مدت به من تارگت میزد و تهش مرد رو وقتی شب شد و سرمو آوردم بالا که شات کنم میدیدید:))) یه فاک عمیقی بهم نشون داد که به سختی جلوی خندمو گرفتم😭😂 من و آیلار و هستی توی یه تیم بودیم و وقتی بردیم آیلار بغلم کرد و من اون لحظه:دستگاه الکل پاشی کجاست برم سرتاپامو ضدعفونی کنم..
حورا و ساناز بهم گفتن خیلی ریلکس بازی میکنم و ریحانه هم تا آخرین لحظه اینجوری بود که:I kill you و من:فعلا که من اینکارو کردم^^
خلاصه که دلم میخواد یه بار باهم مافیا بازی کنیم بچههاT - T
+گشنمه ولی همین الان شام خوردم
++باز منو آوردن شمال و به معنای واقعی کلمه تک تک برنامه ریزی های من برای امروز رو به هم زدن و حتی لپتاپمو نیاوردن::::)))))
ولنتاینه، و با خرسندی اعلام میکنم ما همچنان سینگلیم🤝
نازنین داره برای ایلیا بوم میکشه، هستی برای نیما کیف خریده، درسا و رومینا تا جون داشتن عن بازیاشونو کردن تو چشمامون، اونوقت من درحالی که ساندویچ نوتلامو گاز میزدم فیکمو مینوشتم و به این فکر میکردم که چقدر شاش دارم ولی حال ندارم برم پایین. زندگی خیلی سخته دوستان.
---
وقتی امتحان زیست داری ولی امروز روز کاراتئه: کلیک
طرح اولش رو سر امتحان با مداد کشیدم بعد سر خود زنگ زیست پررنگش کردم😭😂 به آدرینا نشون دادم گفت بیکاری دیگه😭😂 در کمال تعجب امتحانم خوب دادم-
1.بخش زیادی از زنگ زبان رو به بازی حدس کلمه با آهنگ پرداختیم خیلیم خوش گذشت-
2.گشنمه
3.برا تولد نازنین مینی سناریوی تهکوک نوشتم و باید بگم بدون آهنگ خیلی کار سختی بود-
4.سبز، لیمویی یا یاسی؟
5.قالب جدیدم از چه گروهی باشه😭😂 تقریبا از همه فیوام قالب زدم- گرل باشه یا بوی؟
6.یه قالب داشتم هدرش جونگین بود تمشم سبز بود، اون با قالب چانزرومم فیوریتامن-
7.تهران سفید پوش خیلی قشنگه~~
8.هوا دلگیر، درها بسته، سرها در گریبان، دستها پنهان. نفسها ابر، دلها خسته و غمگین، درختان اسکلتهای بلور آجین، زمین دلمرده، سقف آسمان کوتاه، غبار آلود مهر و ماه، زمستان است.
9.الان سه نفر سه هفته ست میخوان برام یه فیک ایمیل کنن هنوز نکردن😭😂 بمیری جمهوری اسلامی الهی که همه مونو برگردوندی ده سال پیش
10.ریاضیامون خیلی ماستن بلیو می.
"After all this time?"
"always." Said Snape.
-Harry Potter and The Deathly Hallows
"I may die young. but at least, I'll die smart."
-Looking For Alaska
گاهی با خودم حس میکنم بیان مثل کشوریه که نیمهشب هاش از ساعت نه شروع میشه، چون از اون تایم به بعد دیگه هیچکس اینجا آنلاین نیست. اما من همچنان به گذاشتن پست هام هروقت که بخوام ادامه میدم~
نمرههام افتضاح نشدن اما خیلی خوب و محشر هم نشدن، هیچ محدودیتی برای لپتاپم/گوشیم بیشتر از اینی که الان هست اعمال نشد خداروشکر و فعلا در خدمتتون هستم.
برف اومد و تمام مدتی که زنگ ورزش داشتیم رو با برف بازی گذروندیم. یه نیمچه کبودی روی گونه چپم به لطف ضربه زیبای حورا به چشم میخوره و مطمئنم خودمم چشم سانازو کبود کردم چون تا قبل از آتش بس فقط میزدم به صورتش:::))) موهای همهمون خیس خالی بود و وقتی برای زنگ ریاضی اومدیم بالا کل کلاس بوی نا میداد. از اون روزایی شد که هیچوقت فراموش نمیشه.
از شیش قسمت وانشات جدیدم، دو قسمت و مقدمهش رو تایپ کردم. حالا وقتشه شنبه نازنینو اغفال کنم بقیهش رو برام تایپ کنه چون خودم با همین سرعت تا دوسال دیگههم تمومش نمیکنم. فقط بگم خیلی چیز جذابی شده~~
وقتی توی حیاط بودم و توی اون مدتی که همو نمیزدیم، لحظهای به بارش برف خیره شدم و چرخیدن و درخشیدن دونه های برف زیر نور رو نگاه میکردم و یاد این بخش از آل تو ول افتادم؛
'Cause in this city's barren cold, I still remember the first fall of snow
And how it glistened as it fell, I remember it all too well
و به این فکر کردم که اسکارلت میدونست ربکا چطور به یاد مییاردش. به اولین کسی فکر کردم که این ورژن از آهنگ مورد علاقهم رو براش فرستادم.
حالتون چطوره؟ چه خبرا؟ برام تعریف کنین. 3>
+نسبت به سه تا آیدل دختر خیلی حس نزدیکی دارم. اولیویا، جیزل و شوهوا.
از اونجایی که معدلم بالای ۱۶ شد، هیچ درسیو نیفتادم و مامان بابام خسته تر از اونن که بخوان بکشنم، تصمیم گرفتم یه بار دیگه این چالشو امتحان کنم~~~
نظراتونم قراره جواب بدم تازهD:::::
از اون پشمناک تر قراره فردا یه وانشات -اگه برنامه هام درست پیش رفت- بگیرید ازم^^
نامه جیوو ام افتاد برا فردا😂😭
بپرسیددد
هنوز فیک قبلیمو تایپ نکردم اینیکی تموم شد::::)))
بغض دارم ولم کنین