۱۲۵ مطلب با موضوع «#روز نوشـت و خزعبـلات» ثبت شده است

بماند به یادگار، دوازده اردیبهشت هزار و چهارصد و یک

افراد توی عکس اول:من، حورا، حانیه، درسا، کیمیا، نازنین، پانته آ

افراد توی عکس دوم:الله وکیلی زیادیم دیگه می‌ترسم یادم برن-

تمیز ترین آینه دنیا، و استفاده ابزاری از نبود ناظم و خاموش بودن دوربین ها:)

از اون لحظه هایی که تا ابد فراموشم نمی‌شن~~

  • ۲۱
    • Univērse
    • Monday 2 May 22

    twt 36

    لاوندا:سولوی شیون ـو هزار بار گوش میده-
    ادوارد:گوش نده اینارو خب خودتو ناراحت نکن
    من:چرا کراشه که
    ادوارد:قشنگه ولی نه واسه یکی مثل مامِت که یه آهنگو گیر میاره فقط به قصد گریه
    من:من که هر روز دارم ورژن ده دقیقه ای All too well تیلور سوییفتو گوش میدم که به اون تیکه هارمونی آخرش برسه بشینم مث ابر بهار گریه کنم:درسته
    ادوارد:
    ادوارد:تو ام به مامانت رفتی.

  • ۶
  • 𝘊𝘰𝘮𝘮𝘦𝘯𝘵𝘴 [ ۰ ]
    • Univērse
    • Saturday 23 April 22

    گذری بر هفته قبل

    آتری:بغل دستیمو دیدی؟

    من:آره نصف مدرسه روش کراشن

    آتری:میخواستم بهش بگم تو بهم برسون من بهت میدم..

    ---

    من:یه تیکه کاغذ کردم تو اون لوله جوهر خودکارم-
    دیانا:اون بوس بهتو کی نوشتهه
    من:اونو بیخیال یه فاک اسکول بنویسم بغلش؟
    دیانا:بیا اینور رو این دیوار بنویس
    من:کاغذه رو در میارم- با این بنویسم؟
    دیانا:بنویس
    شکیبا:این کله خرابه واقعا میره مینویسه ها نگید بهش اینارو-

    ---

    ما درحال ایده پردازی برای انشامون
    سپیده:صب کن قراره بچرخه بره تو کوچه؟
    من:آره
    سپیده:مگه نگفتی بچه شره؟ پس به جای اینکه از در بره بیرون،
    آوین:از پنجره بیاد تو؟
    من و آیسان و آیناز:پاره شدن*

    ---

    من که دو پاراگراف نوشتم*
    آوین:یه ایده دیگه ام دارما..
    ما:
    آیناز:آوین نوشتیم اینو دیگه بچ-

    ---

    من و آیناز و آیسان که یه ایده ای دادیم که میشه ازش فیلم ساخت:
    بقیه بچهای کلاس که کلا شوخی گرفتن قضیه رو:

    ---

    پانیذ:کسخل شدیم رفت
    سما:حاجی ما اول اسکل بودیم الان وارد یه مرحله جدید به اسم کسخلیت شدیم
    من و آرمیتا که داریم با ریتم آهنگای عروسی فلیز ناویدا میخونیم:حق

    ---

    سما و درسا کِل میکشیدن، من و پانیذ و آرمیتا یه توپ دارم قل قلیه میخوندیم-

    ---

    یک فاکینگ سال از کاملیا میگذرههههههه

    ---

     آیلین تون برای اولین بار داشت شطرنج بازی میکرد عطیه رو کیش و مات کرد دوستان، کلا یه شاه و یه فیل براش مونده بود با یه وزیر و یه رخ کیش و ماتش کردم

    ---

    یاسی:میخوای از پنتا ست کنیم؟
    من:هویی و کینو؟
    من:هویی و یوتو؟
    یاسی:هویی و یوتو مومنت ندارن؟
    من:بریم تو چنل هرچی قشنگ تر بود؟
    یاسی:++
    من:جوری که گشادیم ستودنیه

    ---

    من:آیری و آرمو معرفی میکنم تو سناریوم*
    یاسی:ذوق میکنه براشون*
    یاسی ده ثانیه بعد:وایسا ببینم آیری کیه

    ---

    میخوام برای فیک جدیده م تیزر درست کنم(تیزر اولدر بمونه هروقت گوشی خودم اومد دستم، اینیکی فوری تره) و تا مرحله کات ویدیوها هم پیش رفتم، ولی مشکل اینجاس چجوری از کامپیوترم انتقال بدم به گوشی مامانم بدون اینکه کیفیتش کم شه..

    ---

    همین الان فهمیدم کتاب مورد علاقه من، یکی از ما دروغ می گوید، از روش سریال ساخته شده:)

    ---

    روز نشانه قراره بی ال کره ای جدید بیاد

    ---

    تو 20 دقیقه دو فصل زیست خوندم..بریم که برا امتحان آماده شیممم

  • ۸
  • 𝘊𝘰𝘮𝘮𝘦𝘯𝘵𝘴 [ ۱۷ ]
    • Univērse
    • Friday 15 April 22

    twt 35

    اولین کلماتی که همه آدما وقتی برای فیکشون یه زبان جدید ابداع کردن معادلش رو مینویسن:سلام، ممنون، خداحافظ، اعداد

    اولین کلمه ای که من ساختم:فاک یو بچ

     

    +از یه جایی تو ناخونم داره خون میاد، که نمیدونستم وجود داره"-"

  • ۹
  • 𝘊𝘰𝘮𝘮𝘦𝘯𝘵𝘴 [ ۲۵ ]
    • Univērse
    • Monday 11 April 22

    fucking cute

    1.پلی لیست جدید چیدم، LILAC و Weekend پشت هم پلی میشن..خودتون حس کنین...

    2. امروز تو سرویس منو هستی داشتیم بیرونو نگاه میکردیم یه دختره رو دیدیم موهاش کوتاه بود همرنگ هیناتا..یه مانتوی سفید بلندم پوشیده بود، بعد هستی گفت چقد موهاش خوشگله و بعد باهم براش دست تکون دادیم اونم برامون دست تکون داددددTT وای خیلی کیوت بود خداوندااا

  • ۱۲
  • 𝘊𝘰𝘮𝘮𝘦𝘯𝘵𝘴 [ ۳ ]
    • Univērse
    • Sunday 10 April 22

    شاهکار نمیدونم چندم

     

    وقتی تو و دوستات از سلول های مغزی یکسان استفاده می‌کنید🤝

  • ۱۲
  • 𝘊𝘰𝘮𝘮𝘦𝘯𝘵𝘴 [ ۲ ]
    • Univērse
    • Saturday 9 April 22

    پستی بدون سر و ته #25

    1.اما فکر می‌کنم تهیونگ تو گوش اولیویا گفت "نیازی نیست شبیه اونا باشی، تو الانشم خوشحال و زیبایی"

    2.اسم فیک لاوندا هست Wiage Azul که یعنی بالهای آبی، و صبر کنید، آدرس وبم همین بلو وینگز نیست؟

    3.بلوهیون که برسه به فینال مسابقه و بعد از دبیرستانشون بیایم بیرون، فیک جدیده رو شروع میکنم*---*

    4.حس می‌کنم به اندازه کافی درمورد عوض شدن کلاس بندیامون اینجا غر نزدم ولی الان نا ندارم دیگه..برید از تو دیلیم بخونید

    5.هرچیزی که میبینم، چیزیه که باید باشم، خوشحال تر، زیبا تر، جلسی، جلسی~

    6.ایموجی جدیدای ایفون زیادی ماه نیستن؟🫠

    7.از وقتی موهامو دارم مدام کوتاه میکنم دیگه لخت نیستن تاب دارن، و الان از حموم اومدم خشکشون نکردم گذاشتم خودشون خشک شن و به طرز وحشتناکیی خوب وایسادن..

    8.اولیویا نمیخواد کامبک بده؟ پدسگ مردم از بس با هپیر عر زدم بیا یچی بنداز تو بغلمون برو دیگهه

    9.باید تو صورت بعضیا داد زد با نگران کردن مردم فقط تنفر اونارو نسبت به خودتون بیشتر میکنین

    10.امروز سر شیمی حوصلم سر رفت، پشت دستم صفحه شطرنج کشیدم، بعد کم کم بقیه نقاشیا ام اومدن دنبالش، و درحدی بود که نیم ساعت داشتم می‌سابیدم تا پاک شن- ولی کاشکی چپ دست بودم این جای سوختگی دست راستمو کاور میکردم..

  • ۱۹
    • Univērse
    • Tuesday 5 April 22

    راهنمای خوشحال کردن آیلین

    راهنمای خوشحال کردن آیلین:
    براش کتاب جنایی و فانتزی، کتابایی که کاراکترای گی دارن، کتابای مرجع درمورد تئوری ها و خدایان رومی و یونانی یا کتابایی درمورد هرموضوعی که راجبش فیک مینویسه بخرین/باهاش بیاین تا بخره/بهش قرض بدین
    براش آهنگای مورد علاقتونو بفرستین یا پلی لیست درست کنین
    باهاش فیلم و سریال ببینین

    تبریک میگم! حالا شما یه آیلین خوشحال دارین^0^

     

    +یکیتون بیاد باهم اعترافات ـو ببینیم...سریالش خیلی خفن میزنه ولی ترسناکه-

    ++من باید یه وب دیگه داشته باشم...یدونه نمیشه.........

  • ۹
  • 𝘊𝘰𝘮𝘮𝘦𝘯𝘵𝘴 [ ۱۲ ]
    • Univērse
    • Tuesday 5 April 22

    این قسمت، آیلین، فیک هایش و مدگل

    من:خب بزار برم ویدیوهای unsolved مدگلو عین آدم از اول ببینم

    من ده دقیقه بعد:اوه شت یه تیکه از ویدیو آخرش توجهمو جلب کرد اینو تو فیکم استفاده میکنمممم

    من یک ساعت و نیم بعد:اوکی مدگل باعث شد دلم بخواد یه فیک دیگه از ناسا بنویسم

    من:هستی ببند بشین سر جات انقد بهش فکر-
    وی فایل ورد جدید را باز می کند

    من:همین ایده جدیده رو با ناسا قاطی میکنم مینویسم دیگه، لازمم نیست کلی بشینم فک کنم برا اسم سرزمین

    و در آخر کاری می کنم:اضافه کردن یه سمینار وسط اولدر و زیرپوستی هینت دادن درمورد آخر داستان

     

    اما شروع کردم فیک جدید ناسا رو در حد ایده پیش ببرم...و چون واقعا اسم سرزمین گذاشتن سخت بود همون ایده قبلیه رو ریختم توش-

  • ۸
  • 𝘊𝘰𝘮𝘮𝘦𝘯𝘵𝘴 [ ۱ ]
    • Univērse
    • Saturday 26 March 22

    پستی بدون سر و ته #24

    1.اسپویل دیالوگی از اولدر/بلوهیون/وانشات جدیدم میخواید بگید~

    2.الان دایی و زن دایی مامانم اومدن اینجا درحالی که همین 20 دقیقه پیش تو خونه خاله مامانم دیدیمشون._. منم پیچیدم تو اتاق از بی حوصلگی ام دارم میمیرم...

    3.اگه بخوان ناهار بمونن چیTT گشنمه منTT

    4.ولی این نویسنده هایی که کلا همه داستاناشون یه یونیورس جدا داره خیلی خلاقن. من یک ساعت و نیم با یاسی 20 دقیقه تو حموم برا اسم یه سرزمین فسفر سوزوندم تهشم به نتیجه ای نرسیدم.....

    5.دیشب ارشان ازم پرسید پرسپولیسی یا استقلالی، گفتم پرسپولیس. بعد برداشت کری خوندن که آره شماها سرمربی درست حسابیم ندارین و اینا، رادان(برادرش) از تو اتاق پرید بغل من گفت منم پرسپولیسی ام، دیگه به جای زدن میاد نازم میکنهxD

    6.عموم میگفت اول از همه ارشان به خاطر اینکه ماهان استقلالیه، طرفدار استقلال شده، رادانم فقط چون میخواد باهاش مخالفت کنه پرسپولیسی شدهxDD

    7.ولی جفتشون رئالین:"/ به رادان گفتم بیا تو ام طرفدار بارسلونا شو باهم بر ضد داداشت فعالیت کنیم گفت نمیخوامxD

    8.حالا ارشان 7 سالشه رادان 5 سال من 16 سالxDDD

    9.عموم معلم ریاضی دبیرستانه، جدای اون تدریس خصوصی ام میکنه. تعریف میکرد یکی از شاگرداش سلام ونک بوده و قبل از نشانه ش اومده بوده اونجا تمرین کنه و اینا، بعد برگشت پرسید ریاضی نشانه تو چند زدی...فقط منطقه رو ترک کردم...xD

    10.علاوه بر دانا پائولا که کراشم بود، روی isabela merced و Lola indigo هم کراش زدم. عکس پست هم ایزابلاستTT ده یازده روز پیش آلبوم جدید داده، بعد من اول اصلاا از تایتلش(Agonia) خوشم نیومد، الان به حدی روش کراش زدم که هرجا میرم هی تکرار میکنم آگونیااا، آگونیاااxD

  • ۵
    • Univērse
    • Tuesday 22 March 22
    ᴡᴇʙ ʙɪʀᴛʜᴅᴀʏ﹕ ₉₈/₀₇/₀₄
    کسی که عاشقشی و میتونی بهش تکیه کنی رو کنار خودت نگه دار و هیچوقت از دستش نده، اعضای پنتاگون برای من همین معنی رو دارن!
    -کانگ کینو

    گمشده در جهان سرمه ای رنگ پنتاگون
    شیفته 12 رنگ افسانه ای ماه
    صاحب این وبلاگ به مقادیر زیادی کیپاپ، فن فیکشن، انیمه و کیدراما برای تنفس احتیاج دارد!
    گلبرگ های ساکورا و لوندر های آبی توی جنگلی که قلبش با عشق به آدما می تپه~
    ----
    میدونین چیه؟ من همونقدر کنترل انتخاب افکارم رو دارم که کنترل انتخاب اسمم رو داشتم.
    ----
    انتخاب شماست که یه sad bitch باشین یا یه bad bitch.
    ---
    من نه دخترم نه پسر. من نون بربریم.
    ---
    چند تا نوجوون روان پریش که دور هم جمع شدیم و داریم صنعت داستان نویسی و فن فیکشن رو به یکی از دلایل بارز خودکشی در نسل خودمون تبدیل میکنیم.
    ---
    خود کنکور مظهر پاره شدن در راه زندگیه.
    ---
    طراحا اینطوری بودن که: ای بابا ده ساله داریم به یه روش کونشون میذاریم دیگه الگوریتمش دستشون اومده بیاین روش‌های نوین گایش رو روشون ازمایش کنیم که برق سه فاز از سرشون بپره و تمام تحلیلای معلما و مشاورا و پیش بینی هاشون کصشر از آب در بیاد.
    ---
    من نمیفهمم این سیستم اموزشی چی از کون ما میخواد. حقیقت اینه که مهم نیست تو سال نهمت وارد چه رشته‌ای می‌شی، تو در واقع 9 سال قبل با ثبت نام توی یکی از دبستان‌های این کشور چه دولتی چه غیردولتی حکم اسارت همه جانبه خودت رو امضا کردی و به آموزش پرورش و سنجش اجازه دادی در هر مکان و زمانی به هر روشی از خجالت ماتحتت در بیاد.
    ---
    ملت اون سر دنیا تو ۱۶ سالگی میزان ، بیزنش خودشون رو میزنن، کتاب مینویسن، فیلم بازی میکنن، خودشونو برای کالج اماده میکنن درحالی که به استقلال رسیدن
    VS
    ما: نگرانی برای وضعیت بعد کارنامه، برنامه ریختن برای رفتن به ددر و کنکل کردنش ساعت ۴ درحالی که ۴ و ده دیقه قرارمون بوده و غیره:
    ---
    وقتی میگیم جدایی دین از سیاست، کسی از فساد و لجام گسیختگی و سکس وسط خیابون حرف نمیزنه. منظور آگاه کردن مردمه و جلوگیری از اینکه با یه سری احکام دینی بتونن روی هر گوه خوری ای کلاه شرعی بذارن و مغزا کوچیکتر بشه.
    ---
    من همه ی تابستونا کلی برنامه میچینم خب بعد میبینم تابستون تموم شده و من همینجوری لش کردم توخونه و دریغ از یه کار مفید:)