۵۵ مطلب در فوریه ۲۰۲۲ ثبت شده است

Face Yourself Challenge #3

ویژگی های ظاهری خودتون رو بیان کنید

 

موهام کوتاهه، معمولا پسرونست ولی چون یه مدته نرفتم آرایشگاه الان تا بالای گردنمه~ قهوه ای تیره که توی نور به نظر روشن تر میاد-

چشمام گرده و قهوه ای میشی ـه، مژه هامم بلندن(پ.ن:عاشق چشمامم) یه عینک گرد طلایی(بیشتر رزگل البته) هم دارمD: زیر چشمامم سیاهه یکم و فرورفتست به خاطر اینکه نمره چشمم بالاست

قدم بلنده، و به خاطر همین هرچقدر هم بخورم بازم لاغر به نظر میام یوهاهاهاD:

چشمام همیشه خدا دارن یه جمله "بچ وات ده فاک بعنم اصن" رو داد میزنن، از اون دسته آدمام که میم متحرکن- ولی وقتی هیجان زده بشم، یا خوشحال یا ناراحت یا هر حس کوفتی دیگه ای عین بچها چشام میدرخشه:" به جز وقتایی که گریه کردم تقریبا تمام احساساتم ازشون معلومن..

 


+برای فردا ساعت چهار و 16 دقیقه(از قصد زدم رو تایم رند:> 16:16) یه پست خییییلیییییی مهم رو زدم رو انتشار..از همتون میخوام باشید و ببینیدش چون خیلی خیلی مهمه واقعا، و کلی وقت صرفش کردم و به خاطرش از مهندسم فحش خوردم-

  • ۷
  • 𝘊𝘰𝘮𝘮𝘦𝘯𝘵𝘴 [ ۲۰ ]
    • Univērse
    • Monday 21 February 22

    such a villain

    villain
    By alexa

    Magic Spirit

    درسته که آدم خوبه و مهربونه بودن جذابه، ولی حس اون لحظه که نامحسوس به یکی تیکه میندازی و متوجه میشه و بعد جوری رفتار میکنه که انگار تو نقش منفی قضیه ای، اما تو دقیقا هدفت villain قضیه شدن بوده>>>>>>>>

    +آهنگای الکسا>>> تو فکرشم ورژن انگلیسی یکیشونو کاور کنم:>

    ++درسته که کلا امروز خیلی اوکی نبودم ولی دلیل نمیشه مثل همیشه یه bad bitch نباشم:)

  • ۷
    • Univērse
    • Monday 21 February 22

    twt 32

    من:تایپم دخترای بزرگتر از خودمه که موهاشون متوسط باشه نه خیلی بلند نه خیلی کوتاه، استایلشونم یه حالت کلاسیک طور داشته باشه، چتری داشته باشن، سوییت و مهربون باشن و موهاشونم رنگ داشته باشه.

    دخترایی که من روشون کراش میزنم:تامبوی، موهای کوتاه کوتاه مشکی، استایل دارک، تتو، از این لاسوهای فوق کراش عنتر گاو که در عین حال یه بیبی سوییت گوگول مگولن

    مفهوم تایپ دختر مورد علاقه:


    اسم این بیماری که میشینین با دخترای لزبین/بای دیگه درمورد اینکه چرا سینگلین و سینگلی چقدر بده حرف میزنین ولی فقط می نالین چیه؟ خب پدسگا دو به دو برید باهم دیگه چه مرگتونه-


    بقیه پروانه هاشون وقتی کراششونو میبینن پرواز میکنه، من وقتی یه کاپل گی میبینم.


    ولی حس میکنم من از اون تایپ دوست دخترایی میشم که وقتی اونیکی داره خودشو میکشه برا زندگیش که کلی تلاش کنه و به هدفش برسه، رو تخت لم داده و ریدینگ لیست نویسنده مورد علاقش تو واتپد رو چک میکنه-

     

     

    +حس میکنم خیلی آویزون ملتم جدیدا...

  • ۴
  • 𝘊𝘰𝘮𝘮𝘦𝘯𝘵𝘴 [ ۱۱ ]
    • Univērse
    • Monday 21 February 22

    私のルナ

    لونای عزیزم؛

    از نامه ات متشکرم. هم اکنون که این را برایت می‌نویسم زیر بید مجنون وسط جنگل قلب هایم نشسته‌ام و به صدای باد لابه‌لای برگ‌هایش گوش می‌دهم. از باران دیشب، هنوز قطرات شبنم روی برگ‌ها به چشم می‌خورد و تقریبا در هر دقیقه، چند تایشان سر می‌خورند و روی علف‌ها می‌ریزند. شکوفه‌های گیلاسم دوباره تروتازه شده‌اند و لوندرها شاداب تر از هر روز دیگری به نظر می‌آیند. رزهایم را تازه کاشته‌ام اما هربار اسم تورا بر زبان می‌آورم می‌خندند و گلبرگ‌هایشان بازتر می‌شود. روباه قرمزم را یادت هست؟ شوالیه احساساتم، کل صبح را بین آفتاب‌گردان ها می‌دوید و اکنون از خستگی روی پاهایم خوابش برده و دمش را دور خود حلقه کرده است. ای کاش می‌توانستم احساس این صحنه را برایت بنویسم!

    بیا به موضوعی برگردیم که به خاطرش جوهر قلمم را برایت رقصانده‌ام. لونای من، این اواخر هربار برایت نامه ای نوشته‌ام از موضوعی گله کرده‌ام یا کمکی خواسته‌ام. حدس می‌زنم وقتی کاغذ سفید رنگ با ربان بنفش پیچیده دورش به دستت رسید، باز هم از آن لبخند های "لونایی"ات زده‌ای و فکر کرده‌ای که بازهم قرار است غر زدن های شاهزاده سفید پوشت را بخوانی. سرزنشت نمی‌کنم، و سعی می‌کنم این‌یکی زیاد طولانی نشود.

    احتمالا از اتفاقاتی که به تازگی برایم افتاده خبر داری. لونای من، همیشه بی آنکه چیزی بگویم ذهنم را می‌خوانی. یادم می‌آید از مدتها قبل در مورد آن دختر سبز و لیمویی هشدار داده بودی اما من توجهی نکردم. خوشحالم که حداقل تو به اینکه من در هر حالت به تو و دوستانم احتیاج دارم آگاهی. هنوز نامه هایی که در آنها سعی می‌کردی با لحن شیرین همیشگی‌ات واقعیاتی که سعی می‌کردم از کنارشان بگذرم را گوشزد کنی را به همراه دارم. لونای من، رز بنفشم، می‌دانم برای نوشتن این مسئله دیر شده و شاید کمی ناراحت شوی که درمورد دوباره خصوصی کردن جنگل زیبایم چیزی نگفته بودم، اما مثل همیشه، تو همه چیز را می‌دانی لونا.

    راستش، زیاد پیش می‌آمد که بیاندیشم، درمورد اینکه ای کاش هیچ درمورد آن نامه های خاکستری و مُهر سرمه ای براق زیرشان نمی‌دانستم. نامه هایی که وقتی یکی از همراهانم هنگامی که یکی از آن‌ها به دستش رسیده بود بعد از باز کردنش برایم فرستاد، و توی کاغذ قرمز زیرش اضافه کرد می‌توانم هرچیز که می‌خواهم بگویم و هرطور که می‌خواهم خشمم را تخلیه کنم، آن شب، بعد از خواندن خط های تنفر برانگیزش نزدیک بود تمام لاله هایم را پرپر کنم اما بعد، فکر کردم که ارزش از بین بردن جنگل رویاهایم را ندارد.

    لونای عزیزم، بیشتر از این سرت را به درد نمی‌آورم. دوست دارم که بدانی اکنون حالم بهتر است. لوندر هایی که خرگوش سفید برایم آورد و با هر احساسم تغییر می‌کنند شادابند و این برای من دلگرمی خوبی‌ست. پذیرای وجود گرمت بین گل‌های مُعَرِفت هستم.

    私はあなたに最高の夢を願っています, See Ya!

    شاهزاده سفید جنگل قلب ها، یوری.

  • ۶
  • 𝘊𝘰𝘮𝘮𝘦𝘯𝘵𝘴 [ ۹ ]
    • Univērse
    • Sunday 20 February 22

    Another Love

    another love
    By tom odell

    Magic Spirit

     

    قدم زدن بین کوچه های تاریکی که هیچ حرفی برای زدن، و هیچ خاطره ای برای به یاد آوردن نداشتن تبدیل به روتین روزانه‌ش شده بود. پاهاش، تمام خیابون های شهر رو متر کرده بود. رد افکار و داستانی که هربار به یاد می‌آورد روی گوشه هایی که کسی نمیشناخت، راه هایی که هیچکس بلد نبود و صندلی های کافه های قدیمی و فراموش شده اطراف شهر به چشم می‌خوردن و احتمالا قدم برداشتن رو براش سخت می‌کردن. اون شب، بارون بود که می‌بارید و اشک‌های پسر جوون رو توی خودش مخفی می‌کرد. انگار کائنات بود که می‌گفت اشکال نداره اگه فرو بشکنی.

    راهش به یکی از کوچه ها باز شد که قبل از این شب گردی های همیشگیش، قبلا هم بارها به اونجا اومده بود. جلوی چشمای شفافش که لایه نازکی از اشک دیدش رو تار کرده بود خاطره اون روز رو کاملا واضح دید. دوتا پسر، پسرهایی که توی یه شب بارونی مثل اون شب می‌دویدن و صدای خنده هاشون توی گوش کائنات می‌پیچید. موهاشون به پیشونیشون چسبیده بود، می‌خندیدن و از بین خنده هاشون لب‌های خیس هم رو می‌بوسیدن. صدای زمزمه پسر کوچیکتر مثل روزی که اولین بار هم رو دیدن براش واضح بود:اگه توی زندگی بعدیمون هم مارک و یوتا به دنیا بیایم باز هم عاشقم می‌شی؟

    پسر بزرگتر که از اونهمه دویدن نفس نفس می‌زد با زمزمه ای مثل خودش مرموز جوابش رو داد:حتی توی یه دنیای دیگه هم من باز دیوونه‌ت می‌شم.

    و یه بوسه دیگه. بوسه ای که سرشار از عشق بود. خاطره از جلوی چشم‌هاش محو شد. به دیوار پشت سرش تکیه داد و درحالی که اینبار به جای خنده، صدای هق هقش مثل خنجری توی قلب ابرها شدت بارون رو زیاد می‌کرد به آرومی روی زمین نشست. پلک‌هاش رو محکم بهم فشار داد:توی یه عشق دیگه مارک، توی یه عشق دیگه، قول میدم شب‌هام فقط مال تو باشن. توی یه عشق دیگه، وقتی که دیگه اشکی برای گریه نداشته باشم، مارک، من باز هم لبریز از عشق به تو می‌شم. دوستت خواهم داشت، بین گریه هام و خنده هام و شب‌هایی که صرف تو می‌شن، من باز هم دوستت خواهم داشت.

    و میدونین؟ هیچی دردناک تر از اینکه با خاطره ای از عشقت، عشقی که توی آسمون ها بود چشم‌هات رو برای همیشه ببندی نبود.

     

     

    +قول داده بودم یه سناریو دیگه از یومارک بنویسم~

  • ۶
  • 𝘊𝘰𝘮𝘮𝘦𝘯𝘵𝘴 [ ۱۵ ]
    • Univērse
    • Saturday 19 February 22

    PlayBack

    playback
    loonaverse:from
    By loona

    Magic Spirit

     

    آهنگ playback توی کنسرت آخر دخترا، LOONAVERSE:FROM اجرا شده، فقط ورژن لایوش موجوده و به طور رسمی منتشر نشده، لیریک توسط اعضا نوشته شده و خطاب به اوربیت هاست(توی گوگل عینا نوشته Written by LOONA to ORBIT)

    حالا فکر میکنید چرا اوربیتم؟=)

     

    +کامنت هاتون رو به زودی جواب میدم. مخصوصا تو شوکو. ولی الان نمیتونم، گومن:"

    ++امروز تا شیش و نیم مدرسه بودم، همچنین سه شنبه و پنجشنبه هم مدرسه ام و از هفته بعد کل روزها رو، خواستم خبر بدم که نگرانم نشید:)

  • ۴
  • 𝘊𝘰𝘮𝘮𝘦𝘯𝘵𝘴 [ ۱۸ ]
    • Univērse
    • Saturday 19 February 22

    برشی از کتاب-5-

    نینا نفس عمیق و لرزانی کشید:«اون دنبال انتقامه، کَز.»

    کز گفت:«این چیزیه که می‌خواد، نه چیزی که لازم داره. برای اعمال فشار باید فرق این دوتا رو بدونی.»

     

    شش کلاغ، لی باردوگو
  • ۷
  • 𝘊𝘰𝘮𝘮𝘦𝘯𝘵𝘴 [ ۳ ]
    • Univērse
    • Saturday 19 February 22

    Face Yourself Challenge #2

    شخصیت خودتون رو توصیف کنید.

     

    هرجور به آیلین نگاه کنید بازهم همون آیلین همیشگی رو میبینید. آدم خوشبینی که خیلی وقتا دنیارو پر از منفی بافی میکنه برا بقیه، ترکیبی همگن از مولتی فنی، شکلات و دراماکویین بودنه. آیلین سرحال و پر انرژیه و همزمان میتونه درونگرا و کم حرف باشه. واقعا آیلین چیه؟ چهار حرف MBTI؟ یه مشت جمله که سعی میکنن توصیفش کنن؟ آیلین آیلینه، با تمام خوبیا و بدیاش، آیلین بازم آیلینه=)

  • ۳
  • 𝘊𝘰𝘮𝘮𝘦𝘯𝘵𝘴 [ ۹ ]
    • Univērse
    • Friday 18 February 22

    My heart is Dumhdurum

     

    Download Video

    یکم طول میکشه تا باز شه آی نو~

     

    Song:Dumhdurum by Apink

  • ۳
  • 𝘊𝘰𝘮𝘮𝘦𝘯𝘵𝘴 [ ۶ ]
    • Univērse
    • Thursday 17 February 22

    یک روز در خانه مامان آیلین

    من:خبب دوستانننن برید کنار براتون شیش تا خواهر جدید آوردم

    تن درحالی که لم داده رو کاناپه این کانال اون کانال میکنه:اینارو از کی زاییدی؟

    من:پدسگ این چه طرز صحبت با مادرت- از IST

    چوو درحال انگشت کردن لپای نااون:این چه کیوتهه میشه تو اتاق من بخوابهه؟T-T

    نااون:سلامTT

    ایونجی که کنار تن و یوتا نشسته رو کاناپه:بارسلونا عشقهههه

    یوتا:اصن چجوری تا وقتی رئال مادرید هست تو فن بارسلونا ایییی

    نامجو و گوون درحال خالی کردن یخچال*

    اولیویا رو به بومی:یه بچه دایناسور دارم حرف میزنه میای نشونت بدم؟

    بومی:تخم سگ برو با ننت لاس بزنننن

    هویی:نه خداییش اینو راست میگه با گوون تو اتاقشون بچه دایناسور تولید کردن

    بومی:...تولید کردن؟...

    هویی:نینگ نینگ اومده بود قرار بود مارمولکشو جهش بدن ولی مارمولکه تخم دایناسور زایید-

    بومی:بعد حرف میزنه؟...

    هویی:فقط فحش بلده متاسفانه

    من:پرت کردن دمپایی* هویی تو قرار نبود با شوهرت بری بیروننن؟؟

    هویی:اوه شت راست میگی...

    هیونجین:برات نقاشی بکشم؟*-*

    چورونگ:آره*-*

    مارک:ملاقه شوت کردن تو مخ اولیویا:گمشو برو جوراباتو از تو اتاق من جمع- وات ده فاک یوتا؟

    یوتا و ایونجی درحال فیفا بازی کردن با سیس بازیکن جام جهانی*

    یوتا:یه لحظه حرف نزن من باید روی اینو کم کنممم

    ایونجی:هه عمرا اگه بزارم ببریییی

    چورونگ:بعدش که رفتم اونیکی دامنه رو پوشیدم اصلا به میکاپم نیومد، بعد نااون گفت بزار یه زنگ به بومی بزنیم ولی جواب نداد،

    هیونجین:وای وای یاد اون روزی میفتم که مینهو هیونگ نزدیک بود سرخم کنه ولی دید رنگ بند کفشاش با دسته فر ست نیست..

    بومی:یا امام هشتم این چیهههه

    اولیویا:آروم باش نترس گوزن خونگی وی وی ـه

    بومی:پشمام شما گوزن داریننن؟؟

    اولیویا:تازه خاله یاسی برا کینو قورباغه خرید یوجینم دلش خواست رفت ازش دزدید الانم کینو افسردگی گرفته هر روز میاد ازم جنس میگیره

    بومی:مگه نگفتی یوتو موتوری ساقی محله؟

    اولیویا:چرا ولی از وقتی یوتا و یوتو با موتور یوتو رفتن تو دیوار حیاط پشتی اس ام، تا وقتی قسط موتور جدیده رو بدن یوتو جنسارو میده من پخش کنم^^

    ایونجی:شوت کردن دسته بازی تو حیاط* من بازی نمیکنم این دسته شما خرابه

    یوتا:هه همه بازنده ها همینو میگن

    ایونجی:اصن اگه مردی توپ بردار بریم تو حیاط بازی کنیم-

    یوتا:تو اونم میبازی عزیزم چی فک کردی؟

    ایونجی:شرط میبندی؟ بعد مسابقه میریم خرید هرکی باخت باید پول خریدای اونیکی رو بده

    یوتا:حله، کارتتم آماده کن که قراره کل فروشگاهو برام بخری^^

    چوو و ایو و نااون درحال کاور کردن کل دنسای کیپاپ*

    ناگهان ایو چوو را می بوسد*

    نااون:

    نااون:این صحنه کیوت چی بود قلب من دید....

    تن:میگم نااون شی چرا تو با بقیه خواهرات فرق داری انقد؟

    نااون:چیز، اونا بچهای IST ـن من تو بچگی توسط وای جی به فرندی گرفته شدمT^T

    چوو:بغل کردن نااون* اشکال ندارهه تو تا تهش خواهر کوچولوی ما میمونیییی

    نااون و چوو:در دامان هم اشک میریزند*

     

    و این چنین شد که ای‌پینک به جمع فرزندان آیلین پیوست...^^

     

    +یه توضیح کلی بدم، بچهای من انسیتی، لونا، نصف اسکیز(مینهو، هیون، چانگبین و جونگین) و هویی(و یه جورایی الان به همراه ای‌پینک) ـن، ووسوک بچه ماریاست، جینهو بچه ماهکه، اسپا، کینگدام، بقیه پنتا و نصف دیگه اسکیز ام بچهای یاسی ـن، برای همینه که به جز هویی بقیه پنتا نبودن~

  • ۳
  • 𝘊𝘰𝘮𝘮𝘦𝘯𝘵𝘴 [ ۱۶ ]
    • Univērse
    • Thursday 17 February 22
    ᴡᴇʙ ʙɪʀᴛʜᴅᴀʏ﹕ ₉₈/₀₇/₀₄
    کسی که عاشقشی و میتونی بهش تکیه کنی رو کنار خودت نگه دار و هیچوقت از دستش نده، اعضای پنتاگون برای من همین معنی رو دارن!
    -کانگ کینو

    گمشده در جهان سرمه ای رنگ پنتاگون
    شیفته 12 رنگ افسانه ای ماه
    صاحب این وبلاگ به مقادیر زیادی کیپاپ، فن فیکشن، انیمه و کیدراما برای تنفس احتیاج دارد!
    گلبرگ های ساکورا و لوندر های آبی توی جنگلی که قلبش با عشق به آدما می تپه~
    ----
    میدونین چیه؟ من همونقدر کنترل انتخاب افکارم رو دارم که کنترل انتخاب اسمم رو داشتم.
    ----
    انتخاب شماست که یه sad bitch باشین یا یه bad bitch.
    ---
    من نه دخترم نه پسر. من نون بربریم.
    ---
    چند تا نوجوون روان پریش که دور هم جمع شدیم و داریم صنعت داستان نویسی و فن فیکشن رو به یکی از دلایل بارز خودکشی در نسل خودمون تبدیل میکنیم.
    ---
    خود کنکور مظهر پاره شدن در راه زندگیه.
    ---
    طراحا اینطوری بودن که: ای بابا ده ساله داریم به یه روش کونشون میذاریم دیگه الگوریتمش دستشون اومده بیاین روش‌های نوین گایش رو روشون ازمایش کنیم که برق سه فاز از سرشون بپره و تمام تحلیلای معلما و مشاورا و پیش بینی هاشون کصشر از آب در بیاد.
    ---
    من نمیفهمم این سیستم اموزشی چی از کون ما میخواد. حقیقت اینه که مهم نیست تو سال نهمت وارد چه رشته‌ای می‌شی، تو در واقع 9 سال قبل با ثبت نام توی یکی از دبستان‌های این کشور چه دولتی چه غیردولتی حکم اسارت همه جانبه خودت رو امضا کردی و به آموزش پرورش و سنجش اجازه دادی در هر مکان و زمانی به هر روشی از خجالت ماتحتت در بیاد.
    ---
    ملت اون سر دنیا تو ۱۶ سالگی میزان ، بیزنش خودشون رو میزنن، کتاب مینویسن، فیلم بازی میکنن، خودشونو برای کالج اماده میکنن درحالی که به استقلال رسیدن
    VS
    ما: نگرانی برای وضعیت بعد کارنامه، برنامه ریختن برای رفتن به ددر و کنکل کردنش ساعت ۴ درحالی که ۴ و ده دیقه قرارمون بوده و غیره:
    ---
    وقتی میگیم جدایی دین از سیاست، کسی از فساد و لجام گسیختگی و سکس وسط خیابون حرف نمیزنه. منظور آگاه کردن مردمه و جلوگیری از اینکه با یه سری احکام دینی بتونن روی هر گوه خوری ای کلاه شرعی بذارن و مغزا کوچیکتر بشه.
    ---
    من همه ی تابستونا کلی برنامه میچینم خب بعد میبینم تابستون تموم شده و من همینجوری لش کردم توخونه و دریغ از یه کار مفید:)