یادمه درمورد پنتاگون هم کلی تلاش کردم تا یونیورستون کنم، اما همتون ایگنورم کردید تا قبل از اینکه فنسایتشون رو بزنم^^
و اصلا فکر نکنید این مسئله که میخوام همتونو دایدم کنم تاثیری روی زدن وبشون گذاشته هاا!!
یادمه درمورد پنتاگون هم کلی تلاش کردم تا یونیورستون کنم، اما همتون ایگنورم کردید تا قبل از اینکه فنسایتشون رو بزنم^^
و اصلا فکر نکنید این مسئله که میخوام همتونو دایدم کنم تاثیری روی زدن وبشون گذاشته هاا!!
یوری، آیلین، هستی، هر اسمی که اگه باهاش خطاب بشی راحت تری، همونو تصور کن
میشه فقط دست از خودتو کم حساب کردن و ترس از موفق شدن برداری؟
میشه وقتی میدونی ریاضیت خوبه از قصد سوالارو سرسری حل نکنی که نمره کامل نشی؟
میشه به فیکات، به اولدر عزیزت که انقدر براش ذوق داری اهمیت بدی و درمورد آپ کردنش فکر کنی؟
عزیز دلم، میدونم سخته، میدونم خیلی چیزا برات مشکل سازه، ولی تو لیاقتشو داری،
اولدر تو، جدای اولین فیکشن بلندت بودن، پر از عشقه، ذره های روح تو بینشونه، پر از چیزاییه که میخواستی بگیو نگفتی و به جاش از زبون شخصیت هات نقل کردی، پس فقط امیدوار باش عزیزم، فرشته کوچولو، من تورو بهتر از هرکسی میشناسم مگه نه؟ بیا باهم دیگه دست از ترسمون برداریم، بیا باهم سوالای امتحانتو محکم و با اعتماد به نفس بنویسیم، جوابامونو چک کنیم و زود برگه رو ندیم، درس بخونیم، تلاش کنیم و به جایی برسیم که براش ساخته شدیم،
تو میتونی، و میدونم که میتونی، باشه؟
هروقت حس کردی ترسیدی، نگرانی یا فکر میکنی ارزششو نداره، یه بار دیگه اینو بخون. چیزایی که خودت به خودت گفتی ارزششون خیلی زیاده نه؟=)
+زیادی قشنگه..
سم:تاحالا شده فکر کنی یه روز رو مدام و مدام داری تکرار میکنی، و فقط چند تا چیز کوچیک توش با بقیه فرق میکنه؟
آنا:اوه خدای من، سامانتا، تو همین الان کل زندگی منو توصیف کردی!
من تازه فهمیدم پیش از آنکه بمیرم فیلم داره..
آخرین سرچ گوگل:دانلود فیلم before I Fall*
من:میخوام موقع مردنم یه عده رم درگیر کنم..مثلا خودکشی کنم ولی یه جوری که انگار قتل بوده بعد یه پرونده باز شه کلی آدم درگیر شن
آتری:منم میام اونجا سلیطه بازی در میارم که نههه هستی امکان نداشت خودشو بکشهه این حتما یه قتلههه
زیادی واضح نیست که دوتا entp توی این صحنه بودن؟
ولی خداییش.. حس خوبی نیست وقتی یکی که کلا حرف نمیزنه و همش تو خودشه رو، یه جوری به خودت مطمئن میکنی که به حرف میکشونیش؟TT
من:درسا..فن پنتاگونم هستی؟
درسا:میشناسمشون ولی فنشون نیستم
من:
من:خب ببین عزیزم یه بوی بند ده منهای یک نفره ان تو کیوب...
(درسای خودمونو نمیگما..یه درسای دیگه-)
1.رمز اکانت قبلی اسپاتیفایمو پیدا کردم رفتم پلی لیست قدیمیمو گوش دادم، و یه سری از آهنگاش پر خاطره بودن:")
2.با اکانت قبلیم شونصد تا آهنگ جاستینا و سوگند و باران لایک کرده بودم..رفتم اونارم گوش کردم الان پلی لیستم یه جوری داغون شده بعد از فنتستیک بیبی بیگ بنگ تو جای من نیستی جاستینا پلی میشه-
3.میخوام آهنگ جدید کاور کنم*-* دلم برا کاور کردن تنگ شده..
4.بعد از یه بار دیگه خوندن اولدر از اول و نوشتن چیزایی که باید عوض کنم، بلاخره فایل پارت اولو ساختم~
5.یوفوریا برای فصل سه تمدید شدTT
6.یه کتاب "بی نظیر" خوندم..پیش از آنکه بمیرم..وقتی برگشتم خونه پست میزارم معرفیش میکنم خیلی شنیسکشسنینذیکسنشذی ـههه
7.مشاورمون زنگ زده بود بابام ازش بپرسه ما واقعا مسافرتیم یا من پیچوندم، بابام بهم گفت نزدیک بود بگه خانوم من الان جلوی در مدرسه منتظرم آیلین بیاد خودم صب آوردم گذاشتمش یعنی چی نیومده؟- خداروشکر نگفت و شرفمو حفظ کردxD
8.امروز بلو هیون نداریم..به جاش جمعه هفته بعد منتظرش باشید. پارت قبلی رم اگه نخوندین بخونین
9.وانشات جدیدم رو از اون کتابه که تو مورد 6 گفتم الهام گرفتم، ولی اینجوری نیست که ایدش همون باشه، فقط فضای داستان شبیهشه
10.فقط منم که از اون چند ساعت بعد از خونه رسیدن وقتی چند روز مسافرتی خیلی خوشم میاد؟
11.به مشاورمون گفتم دلم نمیخواد تو مدرسه بمونم چون از آدماش بدم میاد، از طرفی دلم نمیخواد خونه بمونم چون مامان بابام خونه باشن استرس میگیرم، گفت این از کار من خارجه یه جلسه با روانشناس مدرسه داشته باش به نظرم-
12.تو جای من نیستی، نگو میفهمنت..جاستینا خیلی خوبه نمیتونمش...دو ساله فنشمTT
13.یادش بخیر رومینا رو مجبور کرده بودم آهنگاشو گوش بده که تو سرویس تنها کسی نباشم که میخونمشون..رپ به این آزادی بخند رو هم حفظ کرده بودیم مسابقه میزاشتیم هرکس سریع تر خوند-
14.ولی دابل نات استری کیدز>>>
15.قبول دارین آهنگایی که تو اسمشون "پرامیس" دارن خیلی قشنگن؟ کلا یه حس عجیبی دارن..
از اینکه وقتی ساکتی همه میگن پس موافقی، و وقتی مخالفتتو اعلام میکنی بهت برچسب پررویی میزنن متنفرم،
از اوناییکه جلوی جمع خودشونو آدم مظلومه و شخصیت درد کشیده داستان نشون میدن و تو خلوت خودشون یه شیطان واقعی ـن متنفرم،
از اینکه نمیتونم بزنم تو دهن بعضیاتون متنفرم،
از اینکه وقتی میخوای بهشون کمک کنی جوری رفتار میکنن انگار مزاحمشون شدی متنفرم، از جمله اونا لیاقت کمک تورو ندارن هم متنفرم، از آدمایی که این جمله رو میگن حتی بیشتر متنفرم،
و میدونین چیه؟ از اینکه بعد از پست کردن اینیکی، از خودم و کل دنیا متنفر میشم متنفرم..
By halsey
Magic Spirit
Tell me how's it feel sittin' up there
Feeling so high but too far away to hold me
You know I'm the one who put you up there
Name in the sky
Does it ever get lonely?
Thinking you could live without me
Thinking you could live without me
Baby, I'm the one who put you up there
I don't know why (yeah, I don't know why)
Thinking you could live without me
Live without me
Baby, I'm the one who put you up there
I don't know why
+هالزی>>>>
++برا وانشات جدیده م یدونه آهنگ کافی نیست..پلی لیست باید درست کنم-
دخترا، برای محبوب موندن تلاش میکنن. آخرین مدل لوازم آرایش رو میخرن تا بی نقص به نظر بیان و نگاه ها روشون بمونه. دخترا اگه لباسی که میپوشن زیاد باز باشه، بهشون اسم هرزه میدن و اگه زیادی پوشیده باشه محبوبیتشون رو از دست میدن. دخترا رقابت میکنن. روی کوتاه بودن دامنشون. روی تنگ بودن پیراهنشون. روی قرمز ترین رژلب. دخترا برای محبوب بودن، به روابطشون متکی ـن. به اینکه دوستشون کیه. دوست بودن با خوشگل ترین دختر مدرسه، میتونه محبوبیت تضمینی رو به دنبال داشته باشه، و اگه بست فرند فوراورت اونی باشه که همه مسخرش میکنن، متاسفم. احتمالا روی کتابت نوشته های نژادپرستانه پیدا میکنی.
+وانشاته اینیکی، قول میدم زود هم تموم میشه..xD
++کاپلشو حدس بزنید:>
نشستم روی صندلی عقب و کلاه سویشرت مشکیم سرمه. پفکی که بابامو با شعار یه بار در ماهه دیگه راضی کردم برام بخره رو باز کردم. هندزفری ها تو گوشمن. به Levitating دوآ دیپا گوش میدم و کورسش رو بلند میخونم. مامان به بابا نگاه میکنه و میدونم به اینکه چرا زده به سرم فکر میکنه اما اهمیتی نمیدم. رد قلبایی که مهرسا سر کلاس زیست روی دستم کشید هم هنوز روی مچم خودنمایی میکنن اما اونم برام مهم نیست. منظره بیرون برفیه و باعث میشه دلم بخواد بپرم بیرون و بینشون دراز بکشم. بارها و بارها از این جاده رد شدم، اما اولین باره که موقع دیدنش از ته قلبم احساس عشق میکنم. فکر میکنم به دیالوگ کتابی که دیشب تمومش کردم؛ به اینکه این لحظه از اون لحظه هاییه که بدون هیچ دلیل خاصی تا آخرش توی سرت میمونه. روزیه که دلم میخواد قبل از مرگم یه بار دیگه تجربش کنم، بدون هیچ دلیلی و فقط به خاطر خوشحالی اون لحظت. آهنگ عوض میشه و به پنجره خیره میشم، لبخند روی صورتم میدرخشه، آسمون آبیه و قلب من، سفید.