حرفی نیست..🤝🏻
+کامپیوترمو جمع کردن بردن کِجاشیا😃
++اصن همه چی به کنار من پسفردا چجوری اولدر آپ کنم بدون کامپیوتر..
- rio
- Monday 23 May 22
حرفی نیست..🤝🏻
+کامپیوترمو جمع کردن بردن کِجاشیا😃
++اصن همه چی به کنار من پسفردا چجوری اولدر آپ کنم بدون کامپیوتر..
جوری که تقریبا یه دین جدید اختراع کردیم:)xD
بعد از پایان ترم دین و زندگی، من، آوین، ریحانه، دیانا و عطیه~
منو پیدا کنید بعد از چپ برید به ترتیب گفتم اسمارو-
هنوزم نمیرید چانمینا استن کنید؟^^
+به نظر خودم ادیت خوبی شد*-* جدای بی نظیر بودن آهنگ مینا البته
خودم درست کردما، حال میکنید گودرتو؟🤝🏻
+تا فردا عصر دسترسی به تل و دیلیم ندارم برا همین این مدت اسپم کردم اینجا:">
++مال فیک جدیدمه، یه مجله فشنه. اینم اسپویل از کار بعدیم-
روحی که لبخندت داره☕️🎻
+عکسو دیشب تو راه گرفتم.
++دیدین ریحون برگشت؟TT
اصلا دلتون میآد وب دخترای کلسی رو فالو نکنید؟
فیوای خودمم هستن، استعداد خالصن! با گوش دادن بهشون به گوشای خودتون احترام بزارید:>
خارج شدن از غار خویش*
یه سری سوالا دارم ممنون میشم کمکم کنین و جواب بدین بهشون بوس^^
1.با اینکه براش یه وب دیگه دارم اما یه پستی میخوام بزارم که خیلی خیلی مهمه، همینجا بزارم که بازدیدش بیشتر باشه یا توی اونیکی وبه؟(گینگامینگایو رو میگم)
2.دوتا پست دارم که هردوشونو از خیلی وقت پیش قول داده بودم که بزارم، یکیش یه حالت سورپرایزی داره که شبیه چالشای تلگرامه، یکیشم یه حالت پلی لیست طور داره، کدومو میخواید زودتر ببینید؟
3.کاپلی که دوست دارید با سبک نوشتن من ازشون سناریو/وانشات ببینید چیه؟
+به خاطر امتحاناته اجماعا سکوت کردید یا منو توی جریانات خودتون قرار نمیدید؟
++دیلی ـم توی پیوند ها هست، تازگی بیشتر اونجا پلاسم(صرفا چون نمیخوام توی وبم اسپم کنم وگرنه علاقه قلبی اول من وبلاگ نویسی ـه.) و خوشحال میشم از دیدنتون.^^
+++لازمه بگم تقریبا تیومه شدم یا مشخصه؟
با راه رفتن بین باغ خودم رو سرگرم میکنم. به این فکر میکنم که چی شد کلاست رو عوض کردی، هرچند، حدس هایی میزنم و بیشترشون به من برمیگردن.
از پنجره میبینمت که با دوستات میرقصی و میخندی و فکر میکنم که اگه بهت بگم، بازم خوشحالی؟ بازم دوستم داری؟بازم منو میخوای یا بهم میگی مستقیم برم به جهنم؟ اجازه میدی حرفمو بزنم یا ولم میکنی و میری؟ بتی من همینجام، توی باغ و به این فکر میکنم که چی ممکنه پیش بیاد وقتی قراره منو ببینی، هرچند خودم میدونم بتی، بدترین کاری که تا به حال کردم، کاری بود که درحق تو انجام دادم. صدای اومدنت رو میشنوم و برمیگردم. گونه هات سرخ شدن و به این فکر میکنم چقدر زیبا شدی. لبخند نمیزنی، با صدایی که سعی میکنی بدون لرزش باشه یکم درمورد روزت حرف میزنی و من به جای توجه فقط به صدات گوش میدم و جوری که کلمات رو ادا میکنی و فکر میکنم که یعنی بازهم اونو میشنوم؟
میپرسی شایعات درستن یا نه و وقتی جواب نمیدم اسمم رو صدا میزنی، جیمز، از زبون تو بی نظیر به نظر میرسه. با اضطراب میگم میدونم شایعات رو ار اینز شنیدی و نمیتونی باورشون کنی اما این بار، اونا درستن. نگاهی پر ار تعجب و ناباوری بهم میاندازی و میدونم آخرین باریه که میتونم درموردت رویا پردازی کنم. میدونم چیشد، اینکه اون جلوم وایساد و گفت جیمز سوار شو و شب رو کنارش گذروندم و تمام مدت بتی، تمام مدت بعد از اون فقط با فکر کردن بهت خودم رو آزار دادم چون میدونم بتی، میدونم بعد از این هیچوقت نمیتونم مثل قبل توسطت دیده بشم و میدونم که لایقشم اما این آخرین چیزی بود که دلم میخواست برام اتفاق بیفته، فکر میکنم اما هیچکدوم از اینارو نمیگم چون چیزی که هرگز نمیخواستم اتفاق افتاده، تو میری و منو تنها میزاری تا روی زانوهام بیفتم و منو مقصر بدونی و البته، این منم که مقصرم. من فقط ۱۷ سالمه، هیچی نمیدونم فقط میدونم دلم برات تنگ میشه.
+داستان بتی و جیمز از آلبوم فولکلوره دوستان، من فقط به متن تبدیلش کردم~
++قبلا توی دیلیم گذاشته بودمش البته ولی گفتم اینجا هم باشه خالی از لطف نیست.
You know that I keep trying (oh)
But it's never the right time
Can't you see the red light?
My heart's on the front lineTake it from me
When the sirens go off, that's when the lies will stop
When the sirens go off, I know you're ready to love
Don't you dare walk away from me
I know you got something to say to me
+باشه ولی سی ال>>>