۳۶ مطلب با موضوع «#کی پاپ! :: #بوی بنـد» ثبت شده است

کوتاه و پشم ریزون: چانمینا و اش آیلند ازدواج کردن.

من: خدایا یا من پولدار شم یا فیوام باهم ازدواج کنن

خدا:

 

خیلی جدی و واقعی اش آیلند تو اینستاش گفته منتظر بچه‌ایم:)) شماها قرار بود یه فیت ساده بدید زدی حامله کردی دختر مردموووو😭😭😭

انقدر ذوق دارم و خوشحالم که نمیدونم چی بگمممم😭😭😭😭

به عنوان یه رویال فمیلی توقع تبریک دارم الان💅🏻

نینسمظنسمس انقدر خوشحالم که وقتی برگشتم یه وانشات ازشون مینویسم میذارم براتون حالشو ببرید😭😭😭😭

(اینا ۳۰ ژانویه پابلیک کردن که باهم قرار میذارن و ام وی 20 رو دادن بیرون، اینطور که معلومه از همون دوران Don't go باهمن به ما نگفتن😭)

  • ۶
  • 𝘊𝘰𝘮𝘮𝘦𝘯𝘵𝘴 [ ۵ ]
    • Lynn -
    • Sunday 7 July 24

    Happy Horangi Day

    شاید زدن این حرف یکم عجیب باشه اما..تو زندگیمو نجات دادی ببر کوچولوی دوست داشتنی.

    تولدت مبارک کوان هوشی🐯🤍

  • ۸
  • 𝘊𝘰𝘮𝘮𝘦𝘯𝘵𝘴 [ ۴ ]
    • Lynn -
    • Friday 14 June 24

    My Fandoms

    خب، بعد از کلی تحولات جدی در زمینه‌ی کیپاپر بودنم اونم در آستانه‌ی کنکور و امتحانات نهایی، یه سری تغییرات توی استن لیستم دادم که خواستم بیام اعلام کنم:]

    این لیست جدید دوتا ویژگی داره. حتمن حتمن حتمن قراره بعد کنکور آپدیت بشه(هم از نظر خوشگل بودن لیست و اضافه کردن عکس، هم فندومای جدید) و اینبار یکم به ترتیب نوشتم، گروهایی که بیش از حد عاشقشونم و فندومای اولم محسوب میشن رو بالا تر آوردم.

    بریم که داشته باشیم:]

  • ۱۰
  • 𝘊𝘰𝘮𝘮𝘦𝘯𝘵𝘴 [ ۶۹ ]
    • Lynn -
    • Wednesday 22 May 24

    تو مال آسمونی، برگرد خونه‌ت🌙

    از من خواسته شد بنویسم.

    از من خواسته شد بنویسم برای کسی که به تازگی از دست داده ام. کسی که فرصت دیدارش از دستم رفته و حسرت‌های نبودنش جای امیدهایم را می‌گیرند. بنویسم برای ماهی که در آسمانم می‌درخشد.

    خواستم از او‌ بگویم. از استعدادش. از صدای جادویی‌اش. از تمام لحظه‌هایی که چشم‌هایم را به صفحه کامپیوترم میخکوب می‌کرد و نفسم را در سینه حبس، بگویم از درخشش لبخندش، از چشم‌های پر از خنده‌اش، از حس خوب بودنش،

    خواستم گله کنم. خواستم جهان را ملامت کنم و برای نبودنش زانوی غم بغل بگیرم. خواستم حسرت بخورم و غمگین باشم و غمگین بنویسم، کاری کنم که اشک بر صورت هرکس نوشته‌ام را می‌خواند روان شود.

    خواستم از عصبانیتم بگویم، از کسانی بگویم که مثل همیشه فرصت طلب به دنبال منافع خودشان احترام کسی که می‌توانست بهترین دوستم شود را می‌شکنند، از کسانی بگویم که حتی لایق نام انسان نیستند.

    خواستم بنویسم، اما هربار با دریای اشک‌هایم صدای هق هقم را در گلو خفه کردم و با فکر نبودنش اشک ریختم. خواستم حرف بزنم، اما بغض رهایم نمی‌کرد. خواستم فریاد بزنم اما صدایی برایم نمانده بود. خواستم و خواستم و خواستم اما نتیجه‌ای به دست نیاوردم.

    و تمام چیزی که می‌توانم بگویم، این است که دلتنگت هستم ماه من. تنها می‌توانم آرزو کنم ادامه مسیر زندگی‌ات، باقی مانده سفرت را با همان خنده‌های واگیرداری طی کنی که هرکسی را به خنده می‌انداخت.

  • ۱۶
  • 𝘊𝘰𝘮𝘮𝘦𝘯𝘵𝘴 [ ۵ ]
    • Lynn -
    • Friday 21 April 23

    Happy SUGA Day:)

    یونگی عزیزم، شوگای شیرینم، سلام:)
    تو هیچوقت این نامه رو نخواهی خوند، ایرادی هم نداره. همین که من شب تولدت به یادت باشم، برای هردومون کافیه.
    به یاد نمی‌یارم دقیقا چه روزی بود که برای اولین بار تورو دیدم. البته، تاریخ آرمی شدنم رو یادمه، 12 جون 2019 بود. ولی پیش از اون بود که برای اولین بار شناختمت.
    اعتراف می‌کنم که اوایل اونقدری که الان دوستت دارم، جذبت نشدم. اما زیاد طول نکشید که شیفته چشمای گربه‌ایت و صدای خاصت بشم.
    به خاطر تو بود که فهمیدم لبخند لثه‌ای زیباست و دیگه از خندیدنم خجالت نکشیدم. به خاطر تو بود که عاشق رپ خوندن و گوش دادن به سبک هیپ‌هاپ شدم. به خاطر تو بود که آهنگ ساختنو شروع کردم. تو شروع یک انقلاب توی وجود من بودی. فنی که حتی به وجود داشتنش فکر هم نمی‌کنی. و همین دلیلیه که من الان، با اینکه بی‌تی‌اس رو استن نمی‌کنم همچنان دوستت دارم. هنوزم تاریخ تولدت رو به یاد می‌یارم و شب 9 مارچ، به Seesaw و Shadow و People گوش می‌دم.
    یونگی زیبای من، به طرفداری که کلماتش رو به زبونی که هرگز نمی‌فهمی کنار هم می‌چینه و نامه می‌نویسه گوش بده، به این طرفدار قول بده خوشحال باشی، قول بده هرگز پشیمون نشی، هرگز احساس نکنی تصمیم بدی گرفتی، به این فن که لبخندی شبیه تو داره قول بده در ازای تمام سختی‌هایی که می‌کشی، خنده روی صورتت بدرخشه.
    تولدت مبارک آگوست دی. برات سال فوق العاده‌ای رو آرزو می‌کنم، دوستت دارم.🤍✨
    با عشق؛
    کسی که نمی‌شناسی، اما اون برات به اندازه یه الگو ارزش قائله.

     

    +عکس پست برای مدت‌های طولانی والپیپر لپتاپم بود~

  • ۱۲
  • 𝘊𝘰𝘮𝘮𝘦𝘯𝘵𝘴 [ ۴ ]
    • Lynn -
    • Wednesday 8 March 23

    Blue Dreamers.

    ماه و خورشیدم، روزتون مبارک.

    امروز روز سپ ـه. سالروز اولین باری که سپ همو دیدن=) پس بلوساید گوش بدید و توی رویای آبی سپ غرق بشید. ~

    می‌خواستم یه سناریویی وانشاتی چیزی بنویسم ولی به دلایلی نمی‌تونم. پس خودتون برین قشنگاشو بخونین و به منم بدین:>

  • ۱
  • 𝘊𝘰𝘮𝘮𝘦𝘯𝘵𝘴 [ ۳ ]
    • Lynn -
    • Sunday 25 December 22

    OneShot:'Tis The Damn Season

    Fic name:'This The Damn Season

    Genre:Angst, Romance

    Couple:JohnTen

  • ۶
  • 𝘊𝘰𝘮𝘮𝘦𝘯𝘵𝘴 [ ۲۹ ]
    • Lynn -
    • Wednesday 22 June 22

    Spring day, August and wine

    دستای یخ زده و سردشو بالا آورد تا با بخار نفسش کمی بهشون گرما ببخشه. به هوای برفی بیرون قطار خیره شد و‌ به برق برف های درحال ذوب زیر نور خورشید لبخند زد. از هوای برفی متنفر بود با این‌حال سعی می‌کرد باهاش کنار بیاد، مثل هر فصل دیگه ای از سال. دفترچه ای که برای مدتها همدمش بود رو باز کرد تا دوباره سری به دنیای وصف نشدنی نوشتن بزنه که صدایی باعث شد سرش رو بالا بیاره:صورت حساب شرابتون رو آوردم جناب.
    بدون اینکه به پیشخدمت نگاه کنه، بدون هیچ حرفی پایین صورت حساب رو با دستخط مایل و ظریفش امضا زد. مین یونگی.
    خودکارش به زودی مکان جدیدی برای رقصیدن پیدا کرد و مقصد خط های جوهری روی کاغذ، نامه های هرگز نرسیده یونگی بود. کمی که نوشت، دست از ساختن و پرداختن کشید و گیلاس رو به روش رو برداشت که مایع سرخ داخلش به قرمزی خون بود. لبخند دیگه‌ای زد و زمزمه کرد:اون روزا هم درست مثل یه گیلاس شراب گذشتن و تبدیل به بخشی از زمان شدن، نه؟
    جرعه ای نوشید و دوباره به دشت سفید پوش منظره پشت پنجره خیره شد. آهی کشید و چشم‌های قهوه ایش پر از تلخی دلتنگی شدن. مگه، بودن اون پسر توی زندگیش، چقدر زیادتر از لیاقتش بود؟ هوسوک که به جز شادی براش چیزیو نیاورده بود، فکر کرد:چرا از دستت دادم هوسوک؟
    جواب، خیلی ساده به ذهنش رسید. پوزخندی زد و زیرلب زمزمه کرد:تو مال من نبودی تا از دستت بدم.
    از به یاد آوردن خاطره ها دلش گرفت. دست‌هاش رو روی میز دراز کرد و سرش رو روشون گذاشت و درحالی که همچنان به بیرون پنجره نگاه می‌کرد چشم‌هاش به سوزش افتادن. پس بهار، کی قرار بود به زندگی اون پسر موقهوه‌ای برگرده؟ کی آگوست می‌شد و برفی که روی خوشی هاش نشسته بود از بین می‌رفت؟ یونگی خسته بود، از دلتنگ بودن، از دویدن و نرسیدن، از دست و پا زدن توی شرایطی که می‌دونست هرچه‌قدر می‌گذره، بیشتر توش غرق می‌شه، از گوش دادن به پلی لیستی که هوسوک براش درست کرده بود، و دونستن این واقعیت که هرگز قرار نبود دوباره خنده های مسحور‌کننده اون پسر به گوشش برسه، اوه خدایا! اگه یونگی می‌تونست خنده های هوسوک رو توی بطری بریزه و هرشب به خاطرش مست بشه این‌کار رو می‌کرد. حتی نیاز نداشت برای به یاد آوردن شبی که برای اولین باز فهمیده بود عاشق هوسوکه هندزفری هاش رو توی گوشش بزاره و وویسی رو پلی کنه که حالش رو بدتر از قبل می‌کرد. می‌تونست صدای دلنشین و خاص اون پسر رو به وضوح روز اول بشنوه. یونگی پیانو می‌زد و هوسوک تا جایی که از متن آهنگ به یاد داشت باهاش همراهی می‌کرد و همونجا بود که یونگی فهمید، فهمید که می‌تونه برای اون پسر و خنده های خاصش بمیره، و دردناک بود که آخرش خودش بود که زنده موند؛
    سرش رو بلند کرد، وقت پیاده شدن بود. کمی بعد، ریه هاش هوایی رو نفس کشیدن که می‌دونست روزی هوسوک تنفس می‌کرد. قدم هاش به سمتی که براش آشنا بود هدایتش کردن، جایی که هوسوک، هوسوکش، برای همیشه چشم‌هاش رو بسته بود.

    +جدید نیست ولی تا الان موقعیت انتشارش پیش نیومده بود-

  • ۱۲
  • 𝘊𝘰𝘮𝘮𝘦𝘯𝘵𝘴 [ ۵ ]
    • Lynn -
    • Thursday 9 June 22

    Everything is BLUE

    یوتای آبی و مارک خاکستری، بعد از اینکه هردوشون بلاخره باهم تسکین پیدا می‌کنن و دست از رویاهای خاکستری و قرص های غمگینشون می‌کشن..~

    خودم خیلی دوستش ندارم ولی فکر کنم خوب شده، دوستش داشته باشید^^

    Song:Colors by Halsey

    Couple:YuMark(NCT)

  • ۷
  • 𝘊𝘰𝘮𝘮𝘦𝘯𝘵𝘴 [ ۸ ]
    • Lynn -
    • Thursday 26 May 22

    Thursday's child has far to go-TXT

    Tschftg
    thursday's child
    By txt

    Magic Spirit

    +این آهنگ واقعا بی نظیره..خداوندا..

    ++میخواستم همون روز که قالب عوض کردم بزارمش ولی از اونجایی که 24 ساعت آلبوم تموم نشده بود، گفتم صبر کنم فرداش بزارم که دیروزم کار داشتم نشد و افتاد امروز~

  • ۶
  • 𝘊𝘰𝘮𝘮𝘦𝘯𝘵𝘴 [ ۳ ]
    • Lynn -
    • Wednesday 11 May 22
    𝗦𝘁𝗮𝗿𝘁: 𝟗𝟖/𝟎𝟕/𝟎𝟒
    کسی که عاشقشی و میتونی بهش تکیه کنی رو کنار خودت نگه دار و هیچوقت از دستش نده، اعضای پنتاگون برای من همین معنی رو دارن!
    -کانگ کینو

    اندر این گوشه خاموش فراموش شده
    کز دم سردش هر شمعی خاموش شده
    باد رنگینی در خاطرمن
    گریه می انگیزد..
    ----
    انتخاب شماست که یه sad bitch باشین یا یه bad bitch.
    ---
    من نه دخترم نه پسر. من نون بربریم.
    ---
    چند تا نوجوون روان پریش که دور هم جمع شدیم و داریم صنعت داستان نویسی و فن فیکشن رو به یکی از دلایل بارز خودکشی در نسل خودمون تبدیل میکنیم.
    ---
    خود کنکور مظهر پاره شدن در راه زندگیه.
    ---
    طراحا اینطوری بودن که: ای بابا ده ساله داریم به یه روش کونشون میذاریم دیگه الگوریتمش دستشون اومده بیاین روش‌های نوین گایش رو روشون ازمایش کنیم که برق سه فاز از سرشون بپره و تمام تحلیلای معلما و مشاورا و پیش بینی هاشون کصشر از آب در بیاد.
    ---
    من نمیفهمم این سیستم اموزشی چی از کون ما میخواد. حقیقت اینه که مهم نیست تو سال نهمت وارد چه رشته‌ای می‌شی، تو در واقع 9 سال قبل با ثبت نام توی یکی از دبستان‌های این کشور چه دولتی چه غیردولتی حکم اسارت همه جانبه خودت رو امضا کردی و به آموزش پرورش و سنجش اجازه دادی در هر مکان و زمانی به هر روشی از خجالت ماتحتت در بیاد.
    ---
    ملت اون سر دنیا تو ۱۶ سالگی میزان ، بیزنش خودشون رو میزنن، کتاب مینویسن، فیلم بازی میکنن، خودشونو برای کالج اماده میکنن درحالی که به استقلال رسیدن
    VS
    ما: نگرانی برای وضعیت بعد کارنامه، برنامه ریختن برای رفتن به ددر و کنکل کردنش ساعت ۴ درحالی که ۴ و ده دیقه قرارمون بوده و غیره:
    ---
    وقتی میگیم جدایی دین از سیاست، کسی از فساد و لجام گسیختگی و سکس وسط خیابون حرف نمیزنه. منظور آگاه کردن مردمه و جلوگیری از اینکه با یه سری احکام دینی بتونن روی هر گوه خوری ای کلاه شرعی بذارن و مغزا کوچیکتر بشه.
    ---
    من همه ی تابستونا کلی برنامه میچینم خب بعد میبینم تابستون تموم شده و من همینجوری لش کردم توخونه و دریغ از یه کار مفید:)
    ---
    ما تو ایران زندگی می‌کنیم اینجا یا تا ۵۰ سالگی بچه سالی یا در آستانه رسیدن به سن قانونی خصلت‌های بزرگسالی توی شخصیتت غالب میشن ^^~