Fic name:'This The Damn Season
Genre:Angst, Romance
Couple:JohnTen
+اونی نیست که قول داده بودم اگه نیفتادم بزارم، ولی دوستش داشته باشید:>
Fic name:'This The Damn Season
Genre:Angst, Romance
Couple:JohnTen
+اونی نیست که قول داده بودم اگه نیفتادم بزارم، ولی دوستش داشته باشید:>
فردا صب حتما باید بخونمش..دوست دارم امروز بخونمش اما باید برم بیرون:")
ولی یکم وایب اون فیکشن یومارکه رو داد که یوتاش تو انتشاراتی کار میکرد
نمیدونم چرا
از یه طرفیم حس میکنم وایب اپاتی رو داد
کلا خیلی قشنگ و هتخبیهبخه بوددددد
اگه وانشاتت یه عبارت بود، اون "آرامش غم و گرم که بوی قهوه میده" ست. :")
قلبم....
تشبیها خیلی زیبا بودنT-T
ای کاش منم میتونستم احساساتو با کلمه بگم هق
اون بخش بغلشم خیلی دوست داشتم...
خسته نباشی^^
باشه ولی پوسترش خیلی استتیک تر از چیزیه که فکر میکردم................
هستی انتخاب کن
اخر سر یه کامنت بلند بالا بدم یا تیکه تیکه هرجایی رو که خوندم کامنت بدم؟
ولی این بهترین پایانی بود که یه وانشات میتونست داشته باشه.
گاهی بدترین پایان های دنیا،خوشی شخصیت هارو با خودشون میآرن.
اوکی ولی بیاید اینو طلا بگیریم بزنیم در کمپانیمون(همونی که قرار بود تو فصل دوم لِتس اکسپلود کیپاپ تأسیس کنیم :>).
وقتی چتری ها میان توی صورتت و هیچکس تو رو نمیبینه اما تو همه رو میبینی>>>>>>>>>>>
یکی از اصلی ترین دلایلم برای چتری زدن (ولی از نوع بلندش) همین بود :>
تنی که نویسندست، هدفون میذاره روی گوشش و توی پارک مینویسه و به بچه های کوچیک امضا میده واقعا زیبا و دوست داشتنی ـه :)
انگشتهاش به کلید های
کیبورد بوسه میزدن و حروف با رقصیدن روی صفحه سفید کلمه
ها و جمله هایی رو ثبت میکردن که از اعماق ذهن تن جوشیده
میشد. و تن از تمامشون متنفر بود که در وصف اون فصل لعنتی
نوشته میشدن، که همشون درمورد یک نفر بودن، کسی که
رفتنش برای تن مثل یه سیاهچاله توی اعماق کهکشان، کشف
نشده مونده بود.
وقتی از قدرت بی نظیر قلم هستی صحبت میکنم :
واقعا تشبیه از این بی نظیر تر؟
از دلایلی که برای طولانی شدن تایم نوشته هات ناراحت نمیشم همینه
چون میدونم چقدر پاک میکنی و از اول مینویسی تا بهترین رو بهمون تحویل بدی :")
شت جانی بازیگر-
خیلی سکسیه-
ولی حرفای تن با تمام استتیک بودنش غم خیلی واضحی داره~
جانی رو با تمام وجودم درک میکنم
گاهی فکر میکنیم کاری که داریم میکنیم از خود گذشتگی و به نفع طرف مقابلمون
اما درواقع داریم بهش بدترین ضربه ها رو میزنیم
میخواستم بگم دلم میخواد برم تن رو بغل کنم اما دیدم جانی خیلی قشنگ تر این حرکت رو انجام داد:)
تن حرفشو قطع کرد:واقعا فکر میکنی به خاطر این ازت ناراحت
بودم جانی؟ کافی بود بهم بگی میخوای چیکار کنی که خودم
صد برابر بیشتر پایهت باشم و همراهیت کنم. اما بدون هیچ حرفی
رفتن؛
اینجاست که آدم حس میکنه هر چقدر هم خودش رو لعنت کنه کافی نیست...
هردوشون میدونستن پایان خوش
یعنی چی. گاهی بدترین پایان های دنیا، خوشی شخصیت هارو با
خودشون میآرن.
این جمله ها بهترین معرفی برای این وانشاتنTTTT
وای اتفاقی که افتاد.......................
اعتراف میکنم انتظارش رو به هیچ وجه نداشتم.........................
بهترین پایانی بود که میتونستی براش رقم بزنی
بهت افتخار میکنم هستی
قلمت .. ذهنت .. جوری که اتقدر قشنگ تشبیه کردی ........ خدای من:))))