۲۳ مطلب در فوریه ۲۰۲۳ ثبت شده است

بهترین تصمیم این هفته‌م

هروقت با دوستای صمیمیتون، درحالی که صندلی عقب ماشینشون نشستید و مامان بابای دوستاتون جلو نشستن، سه نفری فیک اسمات خوندید حرف از لجند بودن بزنید.

---

من:دیانا میتونی بیای جلوی سردر دانشگاه تهران؟

دیانا:آره من الان اونجام، شما کجایین؟

من:

من:چیزه، هنوز نرسیدیم-

آتری و آرمیتی:از خنده منفجر می‌شن'

---

من:وقتشه فیلم بگیرمممم

آتری:یکی هستیو متوقف کنه.

---

مطمئنم دیانا و آتری فکر می‌کردن اگه کنار هر فاکینگ دست‌فروشی نمونن و دونه دونه کتاباشو نگاه نکنن رسالتشون رو در باب ذات الریه گرفتن من و آرمیتی انجام ندادن.

---

رفتیم تو یه کتابفروشیه، طرف تا مارو دید گفت مانگاها این‌طرفن TT xD قشنگ از تیپامون مشخص بود چی گوش می‌دیم-

---

رفتیم تو یه کتابفروشی خفن، نمی‌دونم چرا و به چه شکل ولی بحث آیلار اومد وسط و آتری گفت میشه با اسم آیلار بهترین روز هفته‌م رو خراب نکنین؟xD

 

+ولاگ گرفتم ازش، می‌ذارم براتون:>

  • ۱
  • 𝘊𝘰𝘮𝘮𝘦𝘯𝘵𝘴 [ ۷ ]
    • Lynn -
    • Friday 3 February 23

    پستی بدون سر و ته #36

    1.رزی دارلینگ توی Coping می‌گه I miss waitin' for you in the lobby of your old apartment و می‌دونی چیه؟ منم یه روزی خسته می‌شم. ولی شاید اون موقع منتظر تو نشستن تبدیل به روتینم شده باشه. زمانی برسه که دیگه نتونم منتظرت نباشم. اون موقع ـه که بخش بعدی آهنگ یادم می‌آد.. Now that you're gone It's my fault, I'm so lost

    2.پلی لیست از این خفن و گنگ تر دیده بودید انصافا؟:)

    3.قراره پاره شم بچه‌ها. یه داستان، یه نمایشنامه همون داستان، کمک کنم به نازنین که فیلم کوتاهشو بسازیم، مقاله تاریخ با دیانا، اونیکی مقاله روانشناسیه درمورد تد باندی،یه رزومه ام باید برای کارافرینی بنویسم، تازه درسم باید بخونمT^Tفقط دعا کنین زنده در بیام.

    4.عربی 17 شدم دارم پر در میارم-

    5.یکیتون بیاد یه خلاصه از اخبار کیپاپ بده به من...

    6.دیدین بلاک بری با لونام چیکار کرد؟:))))

    7.لوکاس برگشتTTTTTTTTTTT

    8.من تازه فهمیدم داییم راک گوش می‌ده پشمام ریخته.

    9.درسا امروز گفت بهم می‌خوره یه خواهر بزرگتر داشته باشم"))

    10.بیاید بهم چندتا کتاب معرفی کنید فردا که می‌رم انقلاب بخرم:>

    11.Please don't let me shine, don't let me down..

    12.اونیکی فیکمم داره تموم می‌شه من هنوز اولیه رو کامل تایپ نکردم-

    13.من و دونفر دیگه امروز تنها کسایی بودیم که سوال امتیازی ریاضیو حل کردیم، بعد بچها اینجوری بودن که پرام آیلین رو نکرده بودی، دبیرمون همون لحظه:نه شما نمی‌دونید من می‌شناسمش-

    14.واقعا کلاسای ریاضی روحم رو بهم برمی‌گردونن. شماها نمی‌فهمید من تا پارسال تنها بخش ریاضی که دوست داشتم هندسه بود الان عاشقش شدم:::::::)))))))

    15.هفته دیگه کارنامه میدن- یهو دیدین نیومدم بدونین بعد دیدن نمره‌هام تو زمین چالم کردن-

    16.مامان بابای من اوایل امسال اینطوری بودن که آره پنجشنبه ها تمام مدت می‌تونی بری پای لپتاپت، بعد الان شده تا قبل از 9، بابام امروز می‌گفت اگه درس نخونی کمترم می‌شه:/// من اگه نخوام درس بخونم اگه کل وسایلمم ازم بگیرید نمی‌خونم، همین تنها تفریحمم می‌خوان بگیرن ازم؟

    17.واقعا مسخره‌ست که فکر می‌کنن اگه اینترنت نداشته باشم متحول می‌شم یهو درس می‌خونم. اگه بخوان این رویه رو جلو ببرن کلا لای کتابامم باز نمی‌کنم.

    18.مامانای شما ام وقتی می‌بینن هدفون رو گوشتونه بیشتر صداتون می‌کنن؟-

    19.واقعا دارم از بی وی‌پی‌انی روانی می‌شم::::))))))) بیاید بهم پروکسی بدید سرجدتون

    20.آخرش انقدر فایرفاکس و کروم حرصم می‌دن که لپتاپو از پنجره پرت می‌کنم بیرون:/

  • ۱
  • 𝘊𝘰𝘮𝘮𝘦𝘯𝘵𝘴 [ ۲۰ ]
    • Lynn -
    • Thursday 2 February 23

    what happend this week

    من و آتری و آرمیتی، معمولا تا بخشی از مسیر رو باهم پیاده می‌ریم. تو فاصله بین دم در مدرسه و اولین کوچه‌ای که دم مدرسه‌ست(حدودا 10-15 متر) که تازه راه افتادیم و از محدوده مدرسه خارج شدیم همیششهههه یه گندی میزنیم یه جوری میرینیمTT xD

    اولین بار:آتری داشت میگفت خب کیر سگ چرا باید انقدر خایه مال باشه که یهو نیکتا و باباش با موتور از کنارمون رد شدن و نیکتا گفت سلام هستی. از اون روز آتری دیگه تو چشمای نیکتا نگاه نکرده-

    دومین بار:من مامان درسا رو دیدم و بهش گفتم "خداحافظ خاله" و اونم گفت "خداحافظ عزیزم" و سی ثانیه بعد من:چرا گفتم خداحافظ.....

    سومین بار:آرمیتی بلند گفت خداحافظ دیانای بمال و دیانا داشت با باباش حرف می‌زد-

    چهارمین بار:داشتیم درمورد این حرف می‌زدیم که چه تر درخشانی تو نمره‌هامون زدیم که یهو دیدیم دبیر شیمی‌مون دقیقا جلومون داره راه می‌ره و حتی بهمون سلام هم کرد:::))))))))

    پنجمین بار:داشتیم درمورد این حرف می‌زدیم که من و آرمیتی باید سالن ناخن و تتومون رو تو پارک دم مدرسه باز کنیم و من گفتم تازه یه دوست پارکی هم داریم بهمون مزه می‌رسونه و وقتی یکم از اون محل دور شدیم آتری گفت حدیثه(عرزشی کلاس) و مامانش جلومون بودن.

    ششمین بار(امروز):داشتم درمورد این حرف می‌زدم که همین 16/5 که برای شیمی گرفتم کلامو می‌اندازم هوا و فهمیدیم یه اکیپ دوازدهما جلومونن و همشون خیلی بد نگاهمون میکنن-

    ---

    من دیروز صبح:خب..به نظر می‌یاد امروز روز آرومی باشه.

    کائنات:خب دوستان وقتشه یه روز پر از اتفاق بسازیم!

    گایز باورتون نمی‌شه ولی ریحانه وسط کلاس زیست حمله عصبی بهش دست داد..چون صبح ادبیات بدون خبر امتحان گرفته بود و اون روز زیست و دینی هم امتحان داشتیم، و قشنگ دست و پاش قفل کرده بود نبضش خیییلیی بالا بود و صورتش سفید سفید شده بود، حرف نمی‌تونست بزنه و نفس تنگیم داشت، خلاصه که مارو فرستادن پایین تو کتابخونه و این وسط یکی باید رومینارو می‌گرفت با اون کولی بازیاش:/ تهشم من رفتم یکم بغلش کردم که آروم باش بابا دو روز دیگه باهم بهش می‌خندین چیزی نیست، و دبیر دینیمون وقتی دید وضع اینجوریه گفت اشکالی نداره و یک ساعت کلاسو فقط باهم حرف زدیم و دردودل کردیم و به جای امتحان گرفتن داوطلبی ازمون پرسید و گفت سه شنبه بعدی درس جدیدش رو امتحان می‌گیره و خدای بزرگ نمی‌دونید چقدر عاشق این زنم من")))) بهترین دبیر دینی دنیاستTT

    حالا بیاید به مشاور جذابمون خانم دال اشاره نکنیم که می‌گفت حالا اشکال نداره الان امتحان دینی نده ده دقیقه دیگه بده://////// بعد افروشه جون که معرف حضور هست؟ دبیر زیست محشر پارسالمون، اومده بود توی صحنه داشت یکم کمک اینا می‌کرد، اینو که شنید گفت خب حالا دال تو ام ول کن دیگه- فرق آدم با آدم قشنگ مشخصه")

    صبحش هم سر ادبیات از من و سما چون اعتراض کردیم برای امتحان نمره مستمر کم شدTT

    زنگ آخر زیست هم درس جذاب و کون پاره کن تولید مثل رو شروع کردیم-

    و بچه‌ها می‌دونستین اسم بیضه رو کردن خاگ؟؟ خاگگ آخهههه؟؟؟///// اینهمه اسم تو دنیاست خاگگگگگگگگگ؟؟؟ به تخم مرغ میگن خاگگگ لعنتیاااTT xDD

    این وسط هستی از این تلفن باربیا آورده بود وقتی دبیر رفت بیرون ماژیک بگیره صداشو درآورد کلاس ترکیدTTT xDDD

    ---

    تنها مبحث فیزیک که من کاملا و بدون هیچ مشکلی فهمیدمش و تمام تمریناشو دارم خیلی راحت حل می‌کنم:قانون دست راست^^

    خود وفادارم پراش ریخته بود می‌گفت یا خدا پس الکی نمی‌گفتی اینو خوب یاد گرفتی-

    ---

    زنگ آخر فیزیک من معده‌درد داشتم(از استرس) و اومدم بیرون یکم هوا بخورم، دیدم دهمیا پایین برا ورزش. رفتم اونور یکم با مُهَنا(امیدوارم اسمشو درست نوشته باشمTT) و دینا و موانا(آره بچها اسمش مواناست:))) بریم بمیریم بخدا) و یکی دونفر دیگشون که اسماشونو نمی‌دونم حرف زدیم، یکم بعدش آتری که شیمی داشت و اونم حوصلش سر رفته بود اومد پایین. بحث کشید به اینکه خباز به دهما گفته آره شماها همجنس بازید و نباید با یازدهما دوست باشید و اینا، یهو مهنا گفت دوتا از یازدهمارو دیده که زنگ ناهار دو روز پیش قشنگ روهم بودن و رفتن تو المپیاد درم بستن:))))) و ما یه حدس کاملا واضح داریم درمورد اینکه اینا کی بودن(خواستید بیاید خصوصی بهتون بگم اگه بچه‌هامونو می‌شناسین) و موانا گفت دیده یکی از یازدهما با یکی از دهما ریخته بودن روهم تو حیاط:))))))) و گفت ببینه می‌شناستش ولی اسمشو نمی‌دونه یکمم مشخصات داد ازش، و من و آتری و آرمیتی و دیانا و ریحانه و ویانا و ملیکا کل زنگ ناهار رو به تهیه لیست مظنونین گذروندیم-

    حالا ته خلاف من وقتی دهم بودم ام‌پی‌تری پلیر آوردن مدرسه و جاساز کردن هندزفری بودTT

    ---

    صنم فاکینگگگ 18 میلیون تومننننننننن پول دادهههههههه کتاب زبان اصلی هری پاتر خریدهههههههههه

    خببب بچچچچچچچچچچچچچ اون پولو می‌دادی یه چیز بهتر می‌خریدیییییی

    تازه کلی وسیله از هری پاتر داره..جعبه موسیقیشو داره، اکشن فیگور مک‌گوناگال و دریکو داره..چوبدستی دریکو و بلیط قطار هاگوارتزم داره..اونوقت من کلا یه چوبدستی دارم که خودم با چابستیک سر زنگ کار و فناوری نهم آنلاین درست کردم، با دو سه تا پوستر هافلپاف که الان به هیچ دردی نمی‌خورن چون گروهم عوض شدهTT

    آروم باش هستی تو حداقل آلبوم کیپاپ داری....TT

    ---

    وقتی خونه مجردی گرفتم، یه دیوار کامل خونمو با عکس کاور آلبومای مورد علاقه‌م پر می‌کنم. صفحه گرامافونم می‌گیرم نقاشی می‌کنم با تم کتابای مورد علاقه‌م. TT

    ---

    جمعه می‌خوایم با بچها بریم انقلاب کتاب بخریم~~

  • ۱
  • 𝘊𝘰𝘮𝘮𝘦𝘯𝘵𝘴 [ ۲۷ ]
    • Lynn -
    • Wednesday 1 February 23
    𝗦𝘁𝗮𝗿𝘁: 𝟗𝟖/𝟎𝟕/𝟎𝟒
    کسی که عاشقشی و میتونی بهش تکیه کنی رو کنار خودت نگه دار و هیچوقت از دستش نده، اعضای پنتاگون برای من همین معنی رو دارن!
    -کانگ کینو

    اندر این گوشه خاموش فراموش شده
    کز دم سردش هر شمعی خاموش شده
    باد رنگینی در خاطرمن
    گریه می انگیزد..
    ----
    انتخاب شماست که یه sad bitch باشین یا یه bad bitch.
    ---
    من نه دخترم نه پسر. من نون بربریم.
    ---
    چند تا نوجوون روان پریش که دور هم جمع شدیم و داریم صنعت داستان نویسی و فن فیکشن رو به یکی از دلایل بارز خودکشی در نسل خودمون تبدیل میکنیم.
    ---
    خود کنکور مظهر پاره شدن در راه زندگیه.
    ---
    طراحا اینطوری بودن که: ای بابا ده ساله داریم به یه روش کونشون میذاریم دیگه الگوریتمش دستشون اومده بیاین روش‌های نوین گایش رو روشون ازمایش کنیم که برق سه فاز از سرشون بپره و تمام تحلیلای معلما و مشاورا و پیش بینی هاشون کصشر از آب در بیاد.
    ---
    من نمیفهمم این سیستم اموزشی چی از کون ما میخواد. حقیقت اینه که مهم نیست تو سال نهمت وارد چه رشته‌ای می‌شی، تو در واقع 9 سال قبل با ثبت نام توی یکی از دبستان‌های این کشور چه دولتی چه غیردولتی حکم اسارت همه جانبه خودت رو امضا کردی و به آموزش پرورش و سنجش اجازه دادی در هر مکان و زمانی به هر روشی از خجالت ماتحتت در بیاد.
    ---
    ملت اون سر دنیا تو ۱۶ سالگی میزان ، بیزنش خودشون رو میزنن، کتاب مینویسن، فیلم بازی میکنن، خودشونو برای کالج اماده میکنن درحالی که به استقلال رسیدن
    VS
    ما: نگرانی برای وضعیت بعد کارنامه، برنامه ریختن برای رفتن به ددر و کنکل کردنش ساعت ۴ درحالی که ۴ و ده دیقه قرارمون بوده و غیره:
    ---
    وقتی میگیم جدایی دین از سیاست، کسی از فساد و لجام گسیختگی و سکس وسط خیابون حرف نمیزنه. منظور آگاه کردن مردمه و جلوگیری از اینکه با یه سری احکام دینی بتونن روی هر گوه خوری ای کلاه شرعی بذارن و مغزا کوچیکتر بشه.
    ---
    من همه ی تابستونا کلی برنامه میچینم خب بعد میبینم تابستون تموم شده و من همینجوری لش کردم توخونه و دریغ از یه کار مفید:)
    ---
    ما تو ایران زندگی می‌کنیم اینجا یا تا ۵۰ سالگی بچه سالی یا در آستانه رسیدن به سن قانونی خصلت‌های بزرگسالی توی شخصیتت غالب میشن ^^~