من و آتری و آرمیتی، معمولا تا بخشی از مسیر رو باهم پیاده می‌ریم. تو فاصله بین دم در مدرسه و اولین کوچه‌ای که دم مدرسه‌ست(حدودا 10-15 متر) که تازه راه افتادیم و از محدوده مدرسه خارج شدیم همیششهههه یه گندی میزنیم یه جوری میرینیمTT xD

اولین بار:آتری داشت میگفت خب کیر سگ چرا باید انقدر خایه مال باشه که یهو نیکتا و باباش با موتور از کنارمون رد شدن و نیکتا گفت سلام هستی. از اون روز آتری دیگه تو چشمای نیکتا نگاه نکرده-

دومین بار:من مامان درسا رو دیدم و بهش گفتم "خداحافظ خاله" و اونم گفت "خداحافظ عزیزم" و سی ثانیه بعد من:چرا گفتم خداحافظ.....

سومین بار:آرمیتی بلند گفت خداحافظ دیانای بمال و دیانا داشت با باباش حرف می‌زد-

چهارمین بار:داشتیم درمورد این حرف می‌زدیم که چه تر درخشانی تو نمره‌هامون زدیم که یهو دیدیم دبیر شیمی‌مون دقیقا جلومون داره راه می‌ره و حتی بهمون سلام هم کرد:::))))))))

پنجمین بار:داشتیم درمورد این حرف می‌زدیم که من و آرمیتی باید سالن ناخن و تتومون رو تو پارک دم مدرسه باز کنیم و من گفتم تازه یه دوست پارکی هم داریم بهمون مزه می‌رسونه و وقتی یکم از اون محل دور شدیم آتری گفت حدیثه(عرزشی کلاس) و مامانش جلومون بودن.

ششمین بار(امروز):داشتم درمورد این حرف می‌زدم که همین 16/5 که برای شیمی گرفتم کلامو می‌اندازم هوا و فهمیدیم یه اکیپ دوازدهما جلومونن و همشون خیلی بد نگاهمون میکنن-

---

من دیروز صبح:خب..به نظر می‌یاد امروز روز آرومی باشه.

کائنات:خب دوستان وقتشه یه روز پر از اتفاق بسازیم!

گایز باورتون نمی‌شه ولی ریحانه وسط کلاس زیست حمله عصبی بهش دست داد..چون صبح ادبیات بدون خبر امتحان گرفته بود و اون روز زیست و دینی هم امتحان داشتیم، و قشنگ دست و پاش قفل کرده بود نبضش خیییلیی بالا بود و صورتش سفید سفید شده بود، حرف نمی‌تونست بزنه و نفس تنگیم داشت، خلاصه که مارو فرستادن پایین تو کتابخونه و این وسط یکی باید رومینارو می‌گرفت با اون کولی بازیاش:/ تهشم من رفتم یکم بغلش کردم که آروم باش بابا دو روز دیگه باهم بهش می‌خندین چیزی نیست، و دبیر دینیمون وقتی دید وضع اینجوریه گفت اشکالی نداره و یک ساعت کلاسو فقط باهم حرف زدیم و دردودل کردیم و به جای امتحان گرفتن داوطلبی ازمون پرسید و گفت سه شنبه بعدی درس جدیدش رو امتحان می‌گیره و خدای بزرگ نمی‌دونید چقدر عاشق این زنم من")))) بهترین دبیر دینی دنیاستTT

حالا بیاید به مشاور جذابمون خانم دال اشاره نکنیم که می‌گفت حالا اشکال نداره الان امتحان دینی نده ده دقیقه دیگه بده://////// بعد افروشه جون که معرف حضور هست؟ دبیر زیست محشر پارسالمون، اومده بود توی صحنه داشت یکم کمک اینا می‌کرد، اینو که شنید گفت خب حالا دال تو ام ول کن دیگه- فرق آدم با آدم قشنگ مشخصه")

صبحش هم سر ادبیات از من و سما چون اعتراض کردیم برای امتحان نمره مستمر کم شدTT

زنگ آخر زیست هم درس جذاب و کون پاره کن تولید مثل رو شروع کردیم-

و بچه‌ها می‌دونستین اسم بیضه رو کردن خاگ؟؟ خاگگ آخهههه؟؟؟///// اینهمه اسم تو دنیاست خاگگگگگگگگگ؟؟؟ به تخم مرغ میگن خاگگگ لعنتیاااTT xDD

این وسط هستی از این تلفن باربیا آورده بود وقتی دبیر رفت بیرون ماژیک بگیره صداشو درآورد کلاس ترکیدTTT xDDD

---

تنها مبحث فیزیک که من کاملا و بدون هیچ مشکلی فهمیدمش و تمام تمریناشو دارم خیلی راحت حل می‌کنم:قانون دست راست^^

خود وفادارم پراش ریخته بود می‌گفت یا خدا پس الکی نمی‌گفتی اینو خوب یاد گرفتی-

---

زنگ آخر فیزیک من معده‌درد داشتم(از استرس) و اومدم بیرون یکم هوا بخورم، دیدم دهمیا پایین برا ورزش. رفتم اونور یکم با مُهَنا(امیدوارم اسمشو درست نوشته باشمTT) و دینا و موانا(آره بچها اسمش مواناست:))) بریم بمیریم بخدا) و یکی دونفر دیگشون که اسماشونو نمی‌دونم حرف زدیم، یکم بعدش آتری که شیمی داشت و اونم حوصلش سر رفته بود اومد پایین. بحث کشید به اینکه خباز به دهما گفته آره شماها همجنس بازید و نباید با یازدهما دوست باشید و اینا، یهو مهنا گفت دوتا از یازدهمارو دیده که زنگ ناهار دو روز پیش قشنگ روهم بودن و رفتن تو المپیاد درم بستن:))))) و ما یه حدس کاملا واضح داریم درمورد اینکه اینا کی بودن(خواستید بیاید خصوصی بهتون بگم اگه بچه‌هامونو می‌شناسین) و موانا گفت دیده یکی از یازدهما با یکی از دهما ریخته بودن روهم تو حیاط:))))))) و گفت ببینه می‌شناستش ولی اسمشو نمی‌دونه یکمم مشخصات داد ازش، و من و آتری و آرمیتی و دیانا و ریحانه و ویانا و ملیکا کل زنگ ناهار رو به تهیه لیست مظنونین گذروندیم-

حالا ته خلاف من وقتی دهم بودم ام‌پی‌تری پلیر آوردن مدرسه و جاساز کردن هندزفری بودTT

---

صنم فاکینگگگ 18 میلیون تومننننننننن پول دادهههههههه کتاب زبان اصلی هری پاتر خریدهههههههههه

خببب بچچچچچچچچچچچچچ اون پولو می‌دادی یه چیز بهتر می‌خریدیییییی

تازه کلی وسیله از هری پاتر داره..جعبه موسیقیشو داره، اکشن فیگور مک‌گوناگال و دریکو داره..چوبدستی دریکو و بلیط قطار هاگوارتزم داره..اونوقت من کلا یه چوبدستی دارم که خودم با چابستیک سر زنگ کار و فناوری نهم آنلاین درست کردم، با دو سه تا پوستر هافلپاف که الان به هیچ دردی نمی‌خورن چون گروهم عوض شدهTT

آروم باش هستی تو حداقل آلبوم کیپاپ داری....TT

---

وقتی خونه مجردی گرفتم، یه دیوار کامل خونمو با عکس کاور آلبومای مورد علاقه‌م پر می‌کنم. صفحه گرامافونم می‌گیرم نقاشی می‌کنم با تم کتابای مورد علاقه‌م. TT

---

جمعه می‌خوایم با بچها بریم انقلاب کتاب بخریم~~