در اتاق رو آروم باز کرد. نور کم جون خورشید غروب با تمام وجودش برای روشن کردن فضای اتاق تلاش میکرد و همین برای دیدن اطراف کافی بود. کنار در ثابت شد و جلو تر نرفت. نگاهی به دور و بر اتاقی انداخت که مدتها بود کسی واردش نشده بود. تخت هنوز به هم ریخته بود، روی میز پر از کاغذ بود، نقاشی ها و عکس های مختلفی از دیوار آویزون بودن که هرکدومشون داستان مختص به خودشون رو داشتن.
-چی داری میکشی؟
+خورشید رو.
-میدونم دارم میبینم، چرا خورشید؟
+میخوام وقتی تموم شد بدمش به تو، بعدشم سانشاین صدات کنم!
-کدوم آدمی اینجوری سورپرایزشو لو میده؟
+سورپرایز نیس یه کاریه که میخوام انجام بدم، بعدشم دیدن ذوقت وقتی اینارو میفهمی خیلی بامزست!
توی ذهنش مثل فیلم تمام روزهایی که داشتن پخش شد. دلش میخواست همه چیز رو فراموش کنه، میخواست دیگه درگیر این سیاهی نباشه، انگار یه نفر قلم موش رو توی رنگ آبی فرو کرده و همه چیز زندگی هیونجین رو با اون رنگ پوشش داده، انگار خوشحالی های زندگیش تموم شدن و وقت غم رسیده،
مردد جلو تر رفت و به میز کار رسید. نمیدونست چی اونو تا اون لحظه و راه رفتن توی اتاقی که قبلا مال کسی بود که بهش عشق می ورزید کشونده، جرات نمیکرد به چیزی دست بزنه. زیرلب زمزمه کرد:اینا مال تو ان، روح تو داخلشونه..
چشمش به کاغذی افتاد که اسم خودش روش بود. با تردید کاغذ رو برداشت و به جمله های روش نگاه کرد:
به خاطر من متاسف نباش، میدونی، به هر حال که باید میمردم. متاسفم که تنهات میزارم شاهزاده قشنگم. ببخشید که دوستت دارم..ببخشید که لی فلیکس دوستت داره شاهزاده..
کاغذ توی دستش با چکیدن اولین قطره های اشک روش کم کم خیس شد. جلوی میز زانو زد و درحالی که به لبه های میز چنگ میزد که روی زمین ولو نشه هق هقش شدت گرفت. نمیدونست باید چه حسی داشته باشه. آدما، معمولا وقتی میفهمن مرگ کسی که عاشقش بودن تصادف نبوده و خودکشی بوده چه حسی نشون میدن؟..
اگه یکم دیگه ادامه میداد گلوش پاره میشد. آرزو میکرد هیچوقت نمیفهمید. آرزو میکرد ای کاش سانشاینش کنارش بود.
دستشو روی دستخط ظریف فلیکس کشید و زمزمه کرد:منم عذر میخوام، که نتونستم دلیل موندنت باشم..
و این، آخرین جمله ای بود که هیونجین به زبون آورد.
+این رشوه ای بود که میخواستم برا پرسون بفرستم دیدم قشنگه منتشر کردم:) درواقع از روی Sorry I Love You اسکیز نوشته شده.
++آهنگ Happier Then Ever بیلی>>>>>>
این اولین بار از وقتی که وارد بیان شدمه که عاشق کسی نیستم..~
+پلی لیست اسپات قبلیم که ازش گوش میدادم به چوخ رفت مجبور شدم یکی جدید درست کنم، الان یادم نیس تو قبلیه چیا داشتم:/
پی نوشت:امروز تولد میناست...:) میدونستین من بایسام یونا و مینا بودن؟ واقعا دلم شکست..امیدوارم زودتر درمان شه و برگرده به چیزی که بود:(
پی نوشت 2:دیروزم پیجی که میگفت دیگه برنمیگردونه رو برگردوند._. خدایا برای معذرت خواهی باشه نخواد باز زر جدید بزنه:/
پی نوشت 3:مخفف پرمیشن تو دنس بنگتن میشه PTD، من هربار اینو میبینم حس میکنم پینت ده تاون لوناس:/xD
پی نوشت 4:ریدن به یکی که به پنتاگون میگه پنگاتو و حتی اسمشم بلد نیست و بیوگرافی و مطالب چنلشو از رو وب من و چنل پنتا کپی میکنه چه حس خوبی داره
پانیسا:عذابتت میدمممم
پرسون:پانیسا تو خودت عذابی نمیخواد عذابم بدی
+جدیدا از سه کله پوک شدیم چهار تا پانیسا ام اضافه شدهxD
++موهامو زدم:>
شروع پستمو با بحث جذاب دیشب خودم و الی سنپای بزنم که هرکس اول یه اوپنینگو میخوند اونیکی باید ادامه میداد تهشم زدیم تو فاز دیالوگxD
ساساااا گه یووو ساسااا گه یوووو شییننزووو ساسااا گه یوووووTT برداشتن شنل خویش*
امروز عصر میرم که موهامو کوتاه کنم~ احتمالا مث تن تو تایگر اینساید یا وقتایی که کارا موهاش کوتاه بود(کارا دلوینو میگم)
آهنگ اول وبو میخوام عوض کنم"-" حقیقتا به سرم زده اوپنینگ اتکو بزارم هروقت میاید تو وب برگاتون بریزه ولی دلم نمیادxDD نات تو لیت ایتیز و ورژن آگوستیک Never grow up چانمینا ام تو انتخابام هستن:">
میدونستین من تازه رفتم تئوری ام وی آی نو آی لاو یو رو خوندم؟ و کل تصوراتم پودر شد..چرا آهنگی که من اونهمه باهاش عر زدم باید همچین تئوری ای داشته باشهصههصخصثتگخTT
یه فیک چوایو خوندم هیجین توش دوست دختر سابق چوو بود اذیتش میکرد ایو اومد نجاتش داد، بعد آخر فیک هیجین زد چوو رو کشت._. نویسنده ها ام روانی شدننن
یه فیک گرگینه خوناشامی خیلی خفن لونا ام پیدا کرده بودم هیوون و چوایو و لیپسول بود گفتم بزا علامت بزنم بعدا بیام بخونم ولی به طرز عجیبی گم شده:// فیکای لونای واتپد خیلی باحالن حقیقتا:" در آینده باید از لونا ام بنویسم~
میدونستین من استعداد کشف نشده ای توی تقلید دیالوگ دارم؟ این دیالوگ داته کیمی، یواایمووو ی گوجو و گامباره گامباره سوکونا و باکا گفتنای ماری رو کپی خودش در آوردمD:
-سو تل می ور یو وانا تیک ایت..-
آقاا فیک میخوام فیک غیر بی تی اس بدید بهمT-T از بس این اواخر فیک انگلیسی خوندم فارسی داره یادم میرهxDD
1.قالب خوبه؟
2.امروز با یاسی وقت گذاشتیم تحلیل استوری لاین پنتاگونو درست کردیم..اینجا بزارم یا وب پنتا؟
3.کسی هست از استوری لاین جی آیدل خبر داشته باشه و تئوریاشونو بشناسه کلا؟"-"
1.اسپاتیفایمو درست کردم بلاخرهT-T الانم آلبوم نویزی رو زدم پلی شهD:
2.میخوام قالبمو عوض کنم"-" ولی همزمان نمیخوام"-" اولیویا یا شوهوا؟ مشکی یا خاکستری؟
3.گشنمه
4.بعضی وقتا به این فکر میکنم که من واقعا از اینکه یه روز از دستتون بدم میترسم..
5.مینگی خیلی فاکه.
6.دیروز داشتم یه سم مینوشتم لپتاپم خاموش شد همش پریدT-------T الان گشادم برا نوشتنشTT
7.گشنمههههههه
8.به مورد 2 توجه کنین"-"
امروز بلاخره گشادی رو گذاشتم کنار و تاریخ دقیق اولین وبلاگ زندگیم رو در آوردم..
الان وارد چهارمین سال وبلاگ نویسیم شدم و 4 مهر میشه دو سال که توی بیانم، باورم نمیشه چقدر همه چی زود گذشت، عملا تو این فضا بزرگ شدمT-T
+ولی من میخواستم موزیک بنک امروز ریکشن سونگهوا و سوبینو به هم ببینم...
++به جاش هونگجونگ و سوبین یه نگاهای زیبایی به هم کردن که پشمxDD
همش تقصیر منه، از خودم متنفرم که کمکی نکردم
هروقت هرچیزی بشه فقط سر دیگه نخ قرمز قلبتو بکش، ببین کی جواب میده، کم کم دارم فکر میکنم شاید من نخ قرمزت نبودم هوم؟
نمیدونم میخوای چیکار کنی و چجوری به قول خودت نباشی ولی من هر شب تو پیویت رد میدم، و هر صبح ۱۰۰ تا پیام برات میاد و احتمالا وقتی برگردی خیلی بیشترم میشه
تازه به حرفم رسیدی نه؟ ولش کن به امون خدا، بشکن عصبی باش غر بزن فاک به هرکی میگه نه بجنگ تسلیم نشو
ولی بعدش، پشیمون نشو..
فک میکردم برات ارزش و تاثیری دارم ولی نداشتم، امیدوارم اونی که برات مهمه رو پیدا کنی، من بهت وفادار میمونم ولی اگه تو نخ قرمزت رو به انگشتای دیگه ای ببندی ناراحت نمیشم، در ضمن، همین الانشم سمت دیگش مال من نیست
نمیدونم چی بگم؟ حرف مزخرفیه وقتی اینهمه چیز گفتم، ولی من فقط عاشقِ عاشق بودنم، اینکه چنگ زدم به رشته های بینمون تا همه چیو نگه دارم، اول به عنوان دوست، و حالا به عنوان یه رابطه عاشقانه که میدونم چقد آسیب زنندست ولی هنوز دوستت دارم، همیشه من بودم که تلاش کردم مثل قبل نگهمون دارم و تو بودی که میخواستی ولش کنی، همیشه من جنگیدم، و دیگه نمیخوام بجنگم،
یکی از دوستایی که تو نمیشناسیش، بهم گفت هروقت دودل موندی بمونی یا بری بدون عشق بینتون خیلی وقته تموم شده، من دوستت دارم ولی از سمت تو خبر ندارم..شایدم درسته، مثل روزای اول گیج و مضطربم...
به رامشی که تو با یه اسم دیگه میشناسیش گفتم اولویت اولش خودشه، و هرچیزی بهش آسیب بزنه میره کنار، ولی خودم نمیتونم بهش عمل کنم، زیبا نیست؟
نمیدونم و نمیفهمم چیشد که به اینجا رسیدیم، فقط نمیخوام دست از چیزی بکشم که قلبمو فشار میده،
امیدوارم آروم شی، و خوب برگردی، همین. منتظرت میمونم و دوست دارم.
+حالم خوبه نگرانم نشین...