۵۱ مطلب در نوامبر ۲۰۲۱ ثبت شده است

مکالمات یه entp و یه enfp

 

چتش خیلی جدید نیست ولی الان پیداش کردم و جر خوردم..xD

من و پرسونیم و اینجا درمورد این حرف میزدیم که پرسون کامنتای خصوصی من و شوکو رو خونده..xD

  • ۸
  • 𝘊𝘰𝘮𝘮𝘦𝘯𝘵𝘴 [ ۴۵ ]
    • Lynn -
    • Tuesday 30 November 21

    یه صبح بخیر شکلاتی~

    شاید باید اسمشو میزاشتم عر صبحانه😐😂

    بگذریم،
    اولین چیزی که صبح تو بیان دیدم برگشتن وب آیزوان آیرینی بود و گااددد من خیلی خوشحالممم😭 با وب آیرین ویزوان شدم هق:"|

    یه چیزدیگه هم فوتوکانسپتای سری دوم کپلر بود که میتونم بگم ماشیرو داره کنار یوجین و باهیه بایسم میشه..لیو می الون..

    آرزو میکنم صبح قشنگی داشته باشین پر از حس خوب^^ روز خوبیم داشته باشید لطفا دیپمصتسحیتxD

    و دیگه اینکههه

    جاست دو ایت! یووووو^^

     

    +یکیتون به من یادآوری کنه برم وب آن اند آف:|

    ++امروز تولد نایونگه:")

  • ۶
  • 𝘊𝘰𝘮𝘮𝘦𝘯𝘵𝘴 [ ۷ ]
    • Lynn -
    • Tuesday 30 November 21

    آلبالو

    و منی که متوجه میشه برای بقیه چه طعمی داره بیش از حد خوشحاله:")

     

    +قالبم خوشگله؟D:

  • ۵
  • 𝘊𝘰𝘮𝘮𝘦𝘯𝘵𝘴 [ ۱۷ ]
    • Lynn -
    • Monday 29 November 21

    خواهران محفلی

    برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
    • Lynn -
    • Monday 29 November 21

    عروس خانوم وکیلم؟

    سان، خواهرش، مامان سان و بابای سان تو ماشین*

    سان:بابا اینجا نگه دار میخوام شیرینی بگیرممم

    بابای سان:ناپلئونی نگیر"-"

    سان:چرا؟"-"

    بابای سان:چون موقع خوردنش شبیه گاو درحال زا میشی آبروی خونواده رو میبری"-"

    سان که تخریب شخصیتی شده:نون خامه ای یا دانمارکی؟

    مامان باباش:دانمارکی بگیر

    سان:نون خامه ای میگیره*

    میرسن جلو در خونه وویونگ اینا*

    مامان سان:زنگ میزنه*

    مامان وویونگ:سلام امرتون؟

    مامان سان:برای امر خیر تشریف آوردیم برای گل پسرتون وویونگ^^

    مامان وویونگ:به بهه، بفرمایین بالا^^

    ده دقیقه بعد*

    بابای وویونگ:دلار چقد گرون شده میبینین؟

    بابای سان:خیلییی، وضع بورسم افتضاحهه!!

    مامان وویونگ:شما تو فسنجون رب انار میریزین؟

    مامان سان:آره اتفاقا پسرم خیلی دوست داره، شما چطور؟

    سان:شمردن گلای قالی*

    مامان سان:عروس قشنگم کجاست راستی؟

    بابای وویونگ:وویونگ جان پسرم چایی رو بیار*-*

    وویونگ:تعارف کردن چایی*

    ناگهان چایی روی سان می ریزد*

    سان درحال جیغ زدن از درون:هانی چیشده قلبتو لرزوندم؟

    وویونگ:گوه نخور آدم وار رفتار کن-

    وویونگ و سان:نگاهای زیر زیرکی*

    بابای وویونگ:به نظرم وقتشه دوتا گل نوشکفتمون برن تو اتاق حرفاشونو بزنن*-*

    سان جلوتر از وویونگ راه میفته سمت اتاقش*

    وویونگ:با نگاه "این کیه من میخوام باهاش ازدواج کنم" دنبالش میره*

    مامان وویونگ:نگاهای معنی دار به کیونگمین*

    ووسان:میشینن تو اتاق*

    کیونگمین:درو باز میکنه* به به چه خبرا؟

    وویونگ:صد میدم ول کنی بری#-#

    کیونگمین:کمه

    سان:اون بازی جدیده برا پی اس فایو بود میخواستی؟ اونم میخرم برات

    کیونگمین:پیراهن رونالدو رم میخوام

    ووسان با حرص:باشه-.-

    کیونگمین:میره بیرون*هیچ خبری نیست^^

    ووسان:کیس*

    اون بیرون*

    مامان وویونگ:مهریه پسر من 1999 تا بسته چیپس، جهازشم سه ساله آمادست

    مامان سان:عاالیه منم موافقمممم

    بابای وویونگ:راستی دیدی عدس چقدر گرون شده؟

    بابای سان:هوویییججج هویج خیلی گرونههههههه

    ووسان از اتاق میان بیرون:ما خیلی باهم تفاهم داریم

    کیونگمین:خاک تو سرتون حداقل لباساتونو درست کنین بیاین بیرون..

    مامان بابای ووسان:ندیده گرفتن*

     

    قسمت بعد:عروسی ووسان^^

  • ۱۲
  • 𝘊𝘰𝘮𝘮𝘦𝘯𝘵𝘴 [ ۳۰ ]
    • Lynn -
    • Sunday 28 November 21

    Really?..

    اینجانب بعد از 3 بار تست دادن برمیگرده و راستش مجبورم نتیجه رو قبول کنم..

    :)

  • ۷
  • 𝘊𝘰𝘮𝘮𝘦𝘯𝘵𝘴 [ ۴۰ ]
    • Lynn -
    • Sunday 28 November 21

    00:00

    کل عمرم دنبال اون لحظه ای بودم که نئشگی روت اثر میزاره و کم کم همه جا ساکت میشه، ولی صدای بال زدن پروانه های ذهنم هیچوقت خارج نمیشد، روی پوستم کشیدمش تا یادم باشه خودم همیشه همراه خودمم..

    دیره؟ نه، هنوزم دیر نیست..:)

    روز خوبی داشته باشین سرشار از آرامش، دوستتون دارم^^

  • ۱۲
  • 𝘊𝘰𝘮𝘮𝘦𝘯𝘵𝘴 [ ۵ ]
    • Lynn -
    • Sunday 28 November 21

    خودمم فاز خودمو نمیدونم راستش

    تو شرایطیم که به راحتی میتونم یکیو از خودم متنفر کنم و تمام قول و قرارامو باهاش بشکونم جوری که بدترین تصورات رو ازم داشته باشه فقط چون فهمیدم بهترین شکلات دنیا کجا ساخته میشه و تمام وسایلامو جمع کنم و با اولین پرواز مهاجرت کنم اونجا و برای بقیه عمرم درحالی که همه فکر میکنن یه گوشه از سرما و بدبختی مردم زندگی کنم..

     

    +میخوام قالبمو عوض کنم، ولی همچنان گرلز جنریشن قراره باشه.

  • ۱۱
    • Lynn -
    • Saturday 27 November 21

    لوتو، سیلور اند سیلک، شغل مناسب!

    من و مشکات درحال خوندن آهنگای اکسو*

    من:مشکات راستی این آهنگه که شبیه لوتو عه چی بود؟

    مشکات:شبیه لوتو؟

    من:آره، بکهیون و شیومین پشت هم لاین دارن اسمشو یادم نیستت

    مشکات:یه تیکه شو بخون،

    من:

    من:یادم نمیاددددددTT یه جورایی شبیه لوتو بوددد

    من:تشریح کردن استایل سهون* شیومینم موهاش رنگی بوددد

    مشکات:صب کن گفتی شبیه لوتو بود؟

    ریحانه از اونور:چی لوتو چی؟

    من:بابا اون آهنگ اکسو که شبیه لوتو عهه،

    ریحانه:مانستر؟

    من:نه مانستر نیست، فضاش شبیه لوتو عه یکم

    سپیده:صب کن بزا منم فک کنم،

    من:یکیتون لوتو رو بخونه شاید یادم اومد ریتمش

    ریحانه:

    مشکات:

    سپیده:

    ریحانه مشکات و سپیده:یادمون نیست"-"

    مشکات:موزیک ویدیوش از جلو چشام داره رد میشه یادم نمیاددددد

    من:همین امروز صب گوشش دادما چجوری یادم نیستتت

    معلم ریاضی میاد تو و بحثمون نصفه میمونه*

    یک ساعت و نیم بعد، خونه*

    من:عه..خود لوتو بود که..


    من و مشکات درحال حرف زدن درمورد سیلور اند سیلک و استیگما*

    من:تو ام سر اون تیکه کریسهوش یه مدت به کریس فیک فحش میدادی؟TT

    مشکات:آرهههTTTTTT خیلی غمگین بودددTT

    من:یادمه وقتی میخوندم برا رومینا تو سرویس تعریفش میکردم

    رومینا:برمیگرده* آره یادمه استیگما و سیلور رو تو ماشین سانسور شده میگفتی

    من:داش سانسور نمیکردم رمز میزاشتم براش

    من:مثلا میگفتم چانیول و بکهیون تو اتاق پرو،

    من:بازی کردن با انگشتام*-رمزش همین بودxD-

    رومینا:وای آره یادمهههههه

    من رو به مشکات:ببین اگه انگشتا به هم اشاره میکردن میشد کیس، اگه همینجوری بازی میکردی میشد لهو و لعب

    درسا که خواب بود:عهه زشته"-"

    من:وای چانبک تو استیگما خیلیییی اسمات داشتنننن..هی فرت فرت تو حموم دستشویی همین اتاق پروـه

    درسا و رومینا:هستییییییییییی


    من و رضوان تو ماشین درحال برگشتن به خونه هامون و بحث کردن سر ASMR*

    من:ولی خیلی خوبه بخدا..

    رضوان:آرههه..

    من:اونجاش که اون طرف داره کیک شکلاتی میخوره تو نون پنیر میزاری تو دهنتTT

    من:یه روز میرم از این ویدیوها میگیرم

    رضوان:وای منم..غذا میخوری تازه پولم میگیری از یوتیوب

    من:مناسب ترین شغل برای گشنه هایی مثل ماست"-"

    رضوان:دقیقا"-"

     

    +ساینا میگفت هستی در این حد حرف میزنه که تونسته مشکاتو به حرف بیاره..xD

    ++اکسوال و کیدرامر زیاد داریم تو کلاسسس:"))) من و مشکات و ریحانه نیم ساعت برا بچه دوم چن سر کلاس رسانه عر زدیمTT

    +++یه مدته پینترستم به شدتت از جیوو عکس میاره..وقتی اولدر آپ شد میفهمید چرا~

    ++++نظرتون در مورد اینکه هممون پرسونو تحت فشار بزاریم که وبشو باز کنه چیه؟*-*

  • ۸
  • 𝘊𝘰𝘮𝘮𝘦𝘯𝘵𝘴 [ ۲۵ ]
    • Lynn -
    • Saturday 27 November 21

    سوال

    چگونه وقتی به سوییت ترین پارت/کیس/لاس زدن/بغل/اسمات فیک میرسیم نیشخند خود را کنترل کنیم؟(20 نمره)

    سوال امتیازی:چگونه اگه نیشمان باز شد با موفقیت از پدر و مادر گرامی بپیچانیم؟

     

    -یکی اینجا داره دوباره از اول ناینتین و دارکمونو میخونه..xD-


    ولی من یه عادت مزخرفی دارم که فیک میخونم کاپل تو فیکو شیپ میکنم..الان موقتا چانگلیکس شیپرم دست نزنید بهمTT

  • ۱۲
  • 𝘊𝘰𝘮𝘮𝘦𝘯𝘵𝘴 [ ۲۵ ]
    • Lynn -
    • Friday 26 November 21
    𝗦𝘁𝗮𝗿𝘁: 𝟗𝟖/𝟎𝟕/𝟎𝟒
    کسی که عاشقشی و میتونی بهش تکیه کنی رو کنار خودت نگه دار و هیچوقت از دستش نده، اعضای پنتاگون برای من همین معنی رو دارن!
    -کانگ کینو

    اندر این گوشه خاموش فراموش شده
    کز دم سردش هر شمعی خاموش شده
    باد رنگینی در خاطرمن
    گریه می انگیزد..
    ----
    انتخاب شماست که یه sad bitch باشین یا یه bad bitch.
    ---
    من نه دخترم نه پسر. من نون بربریم.
    ---
    چند تا نوجوون روان پریش که دور هم جمع شدیم و داریم صنعت داستان نویسی و فن فیکشن رو به یکی از دلایل بارز خودکشی در نسل خودمون تبدیل میکنیم.
    ---
    خود کنکور مظهر پاره شدن در راه زندگیه.
    ---
    طراحا اینطوری بودن که: ای بابا ده ساله داریم به یه روش کونشون میذاریم دیگه الگوریتمش دستشون اومده بیاین روش‌های نوین گایش رو روشون ازمایش کنیم که برق سه فاز از سرشون بپره و تمام تحلیلای معلما و مشاورا و پیش بینی هاشون کصشر از آب در بیاد.
    ---
    من نمیفهمم این سیستم اموزشی چی از کون ما میخواد. حقیقت اینه که مهم نیست تو سال نهمت وارد چه رشته‌ای می‌شی، تو در واقع 9 سال قبل با ثبت نام توی یکی از دبستان‌های این کشور چه دولتی چه غیردولتی حکم اسارت همه جانبه خودت رو امضا کردی و به آموزش پرورش و سنجش اجازه دادی در هر مکان و زمانی به هر روشی از خجالت ماتحتت در بیاد.
    ---
    ملت اون سر دنیا تو ۱۶ سالگی میزان ، بیزنش خودشون رو میزنن، کتاب مینویسن، فیلم بازی میکنن، خودشونو برای کالج اماده میکنن درحالی که به استقلال رسیدن
    VS
    ما: نگرانی برای وضعیت بعد کارنامه، برنامه ریختن برای رفتن به ددر و کنکل کردنش ساعت ۴ درحالی که ۴ و ده دیقه قرارمون بوده و غیره:
    ---
    وقتی میگیم جدایی دین از سیاست، کسی از فساد و لجام گسیختگی و سکس وسط خیابون حرف نمیزنه. منظور آگاه کردن مردمه و جلوگیری از اینکه با یه سری احکام دینی بتونن روی هر گوه خوری ای کلاه شرعی بذارن و مغزا کوچیکتر بشه.
    ---
    من همه ی تابستونا کلی برنامه میچینم خب بعد میبینم تابستون تموم شده و من همینجوری لش کردم توخونه و دریغ از یه کار مفید:)
    ---
    ما تو ایران زندگی می‌کنیم اینجا یا تا ۵۰ سالگی بچه سالی یا در آستانه رسیدن به سن قانونی خصلت‌های بزرگسالی توی شخصیتت غالب میشن ^^~