۴۲ مطلب در مهر ۱۴۰۰ ثبت شده است

#روزانه نویسی #عر روزانه

 

Universe
12:00
loona

Magic Spirit

 

اینکه امروز به خاطر مدرسه نمیتونستم کنسرت توباتو رو لایو ببینم باعث شد صبح کاملا با مود مزخرفی بیدار شم:/ البته اینکه شبو با پتوی جدید خوابیده بودم و اینکه مجبور بودم ساعت 7 صب ازش دل بکنم و برم هم بی تاثیر نبود، پس بعد از یه خداحافظی سوزناک با عشق اولم پتو رفتم سراغ روتین صبح اگه اسمشو بشه روتین گذاشت.(شامل دستشویی، صبحونه، مسواک، لباس پوشیدن، چک کردن کیف، عر زدن که مامان بیا مقنعه مو درست کن-بعد 3 سال هنو یاد نگرفتم خنگم خودتونین- -تازه روزایی که صب شیفته از شب قبل درست میکنه میزاره رو صندلیxD- و عطر و بلاخره رفتن بیرون)

مدرسه ما یه جورایی وسط اتوبانه و اینکه دیروز رو توی ترافیک موندیم(ساعت شیش و نیم صبح آخه باید ترافیک باشههه؟؟)یه درس عبرت شد که بابام از یه راه دیگه ببرتم که وسطش باید پیاده میشدم و خودم میرفتم"-" و حدس بزنید کیو اگه ول میکردن وسط خیابون با اون فرم مدرسه گاشینا میرقصید؟-متاسفانه خجالتی تر از این حرفام و فقط زیر لب خوندمشxD-

خلاصه رفتم تو و طبقه بالا و کلاس پویش 1 تجربی و یکم حرف زدن با بچهای جدید، توی فاصله هفت و چهل دقیقه تا هشت که کلاس شروع میشد همه نشستن زیست خوندن از جمله من. حالا چرا؟

از اونجایی که شما با معلم زیست، خانوم الف، آشنایی ندارید بهتره بگم اشتباه کردن تو کلاس ایشون مساویه با کندن قبر خودت"-" یه جوری همه سر کلاسش استرس دارن برا پرسشا که هیچ جای دنیا ندیدم:/ رامش از همین تریبون اعلام میکنم خیلی خوش شانسی که باهاش کلاس نداری"-" بعد حالا تصور کنید خیلییی اطلاعات درسیش بالاست، و خودش نمیخواد اینجوری بهمون استرس بده ولی متاسفانه اصن مدلشه:"/ خداروشکر موفق شدم پرسش رو با موفقیت رد کنمxDD

بقیه روز خیلی خبری نبود، سر شیمی خوش گذشت، زنگ دوم زیست رو هم به سلامت رد کردم، زنگ تفریحا ام با رامش و خواهرش و ریحانه و ساینا و درسا و اکس گرامی(...)(خیلی اعتراف کردنش سخته ولی دلم برای دوست بودن باهاش تنگ شده، وقتی فقط دوست بودیم خیلی بهتر بود) و زنگ دینی که طبق معمول باز من بحث کردم(خب سوال دارمممxD) هم گذشت.

حالا بیاید توی دینی دقیق بشیم و قبل از کلاس و حرف یکی از بچهای تقریبا ناشناس که اسمش هانیست با رومینا خانوم، اکس گرامی بنده بهشون گفتن با ماسک شبیه یکین که ازش متنفرن(همکلاسی قبلیمون)

درسا و ساینا تایید کردن منم اعتراف کردم که آره هانیه رو شبیهش میبینم، بعد رومینا گفت آره با ماسک که هستی اصن حس میکنم کنترلمو میخوام از دست بدم، منم گفتم چیکار میخوای بکنی مثلا بزنیش؟ اونم گفت آره شاید:/

من همون لحظه تو دلم:اگه میخواستی بزنی خود طرفو میزدی خانوم ساحره._.

بعد تصور کنید کل روز من مثل قبل بقیه رو میخندوندم اونا ام میخندیدن و این حس خوبی داشت چون اون مثل قبلش نبود..:>>

لحظه های آخر بعد از خوردن زنگ وقتی منتظر بودم که آژانسه برسه درسا رفت گوشیشو گرفتو اومد سمتم که راه ارتباطی ازم بگیره و منم آیدی اینستامو دادم. و گس وات؟ یک ساعت و نیم و این حدودا با هم حرف زدیم در مورد خودم و رومینا، که یاد آوری و توضیح دوباره بهش خیلی سخت بود ولی درسا از وقتی یادم میومد برام قابل اعتماد بوده، پس حرف زدم.

و میدونین؟ عجیب بود که درسا فهمیده منم چقدر عوض شدم، و خودمم بهش گفتم میدونم این تغییر برای بقیه خوشایند نیست ولی من خود الانمو از چیزی که بودم بیشتر دوست دارم و فقطم همین مهمه..

اوکی بحثو احساسی نکنیم فردا امتحان زیست و ادبیات دارمD: از چی؟ استعاره و گفتار 1 گوارش:"/

رامش اینا ام ادبیات و هندسه دارن:"> برا جفتمون دعا کنین خوب بدیمT T

آهنگ اول پستم گوش بدین لوندرای قشنگم..به گوشاتون ووکال محشر لونا رو هدیه بدین..

 

+تصویب شد قالبو از چان بزنمxDD ولی ذوق کردم گفتین شبیه چانم:">

++چرا و به چه حقی بلک پینک انقدر محشره؟

+++همتون برید به پرسون بگید فیکو بفرسته..هرچقد دیرتر بفرستتش برا من از اونور دیر ترم متنشر میشه:/xD

  • ۷
  • 𝘊𝘰𝘮𝘮𝘦𝘯𝘵𝘴 [ ۲۴ ]
    • Univērse
    • Sunday 3 October 21

    روز اول مدرسه چگونه گذشت(هفته اول درواقع)+آپدیت

    بزرگترین دلیلی که بابتش به هتروسکشوال ها حسودیم میشه:ممکن نیست اکستون دوتا ردیف اونور تر نشسته باشه

     

    اگه براتون سواله، رامش هم اومده بود، درواقع تنها دلخوشی من توی مدرسهTT با نیکتا ام حرف زدم که هفته بعد بیاد حداقل یکی تو کلاس باشه که باهاش راحت باشم:"

    امروز وقت برای روزانه نویسی ندارم، به جاش فردا اگه بتونم کل روز رو مینویسم~

     

    +جوری که جانی عین چی اعتماد به نفس داشت برای بازیشون و نفر اول باخت...xD

    ++استفای انسیتی خیلی گادنxD

    +++گشنمه

    ++++تمام تلاشمو میکنم که چالش ایگو رو امشب بزارم.."-"


    قالبو باز میخوام عوض کنم"-"

    بگید توی توایس، استری کیدز و از بین سولوییست ها کی بیشتر شبیهمه~ بعدا خودم انتخاب میکنم با کدوم بدرستمD:

  • ۵
  • 𝘊𝘰𝘮𝘮𝘦𝘯𝘵𝘴 [ ۲۷ ]
    • Univērse
    • Saturday 2 October 21

    چالش ایگو، روز اول

     

    منبعش^^ فقط برای اینکه آیسان ندزدتم

     

    +قدرت تخریب همه مامانا اینجوریه یا فقط مامان من یه جوری میرینه بهم که تا سه روز تو سکوت به دیوار خیره میشم؟

    ++فردا میرم مدرسه، حضوری:">

  • ۷
  • 𝘊𝘰𝘮𝘮𝘦𝘯𝘵𝘴 [ ۸ ]
    • Univērse
    • Friday 1 October 21

    این قسمت:آیلین و انسیتی لایف

    من:چرا 127 انقد سر هچان بدبخت پنتاگون بازی در میارن برا مجازاتش دلم سوخت

    من:درحالی که به شدت صافتم*

    من ده ثانیه بعد: یاا وات ده فاکک ناکاموتو یوتا کی همینجوری بدون اخطار قبلی یهو وسط برنامه لخت میشههه

     

    +نمیدونم چرا اینو پست کردم:/

    ++میدونستین ووسوک یه بار با هودی پریده تو استخر؟._. هچانم که ماشالا با آستین بلند میپره..

    ووسوک:نوووو رکوردمو زدننننن
    با کاپشن میپره تو اب*

    هچان:گمشو کنار
    با پتو میپره تو آب*

    ووسوک با تشک و در آغوش یوتو میپره تو آب*

    هچان درحالی که مارک و رنجون رو مث سپر دفاعی دورش گرفته میپره تو آب*

    ووسوک کل ۸تن پنتارو سپر میکنه میپره تو آب*

    هچان:پوزخند*

    هچان:بقیه 22 عضو انسیتی رو سپر میکنه میپره تو آب*

    هچان:اگه میتونی رو این بیار

    ووسوک:...

     

    +++من درحالی که دارم تک تک ثانیه هاشو تو گروه یونیامون میگم عر میزنم:

  • ۵
  • 𝘊𝘰𝘮𝘮𝘦𝘯𝘵𝘴 [ ۱۳ ]
    • Univērse
    • Thursday 30 September 21

    بچ وات ده فاک؟

    من:به بهونه فوتبال تا صبح بیدارم*

    همه:ساعت 9 میرن میخوابن از 10 دیگه مگسم تو بیان پر نمیزنه*

    همون من:نت ندارم و از 9 میرم*

    بیان:نصف کسایی که رفته بودن برمیگردن، ده نفر پست رمز دار میزارن، شیش نفر خصوصی میدن آیلین کجایی کارت دارم، سه تا وب حذف میشه، 5 نفر جدید میان و..*

    من:....

  • ۸
  • 𝘊𝘰𝘮𝘮𝘦𝘯𝘵𝘴 [ ۲۷ ]
    • Univērse
    • Thursday 30 September 21

    My lavender

    لوندر، باید چیکار کنم؟ باید چیکار کنم؟

    میدونم که تو منو درک میکنی، تو از تمام وجود منی، روح منی، قلب منی، مرکز جنگل بنفش و آبی و سفید منی، دلیل وجود داشتن جنگل لوندرهای من با شاهزاده و شوالیه و خرگوششی،

    شکوفه های ساکورا خسته شدن از بس با Happier then ever به خواب رفتن، رنگ صورتی سفیدشون داره کمرنگ میشه، شاهزاده ناراحته، شاهزاده ناراحته لوندر و دودله،

    بلو بانیش کجاست؟ روباه قرمزش کجاست؟ هیچکدوم خبری ازشون نیست، بلو بانی حالش خوبه؟ نه نیست، شاهزاده میدونه که نیست، و ناراحته، شاهزاده ناراحته که روباه دنیای خیالش رو ول کرده و رفته،

    چه خبر از سنجاب؟ سنجاب کجاست؟ سنجاب خیلی وقته که زنده نیست، جوجه کوچولو هم دیگه به پر و پای خرگوشش نمیپیچه، از گربه زرد هم خبری نیست، حتی سایه مهربونش هم دیگه نیست، همه چی گذشت، همه چی تموم شد و شاهزاده دیگه جایی برای تکیه دادن نداره،

    نداره؟ داره، امروز جاییو پیدا کرد که قبلا بهش بسته بود، یعنی کمکی براشه؟ یعنی قراره از اعماق جهنم بیرون بکشتش؟ نمیدونم، اصلا کسی هست که سمتش بیاد؟

    باید چیکار کنم؟ باید چیکار کنم لوندر؟ تورو برای شاهزاده ساختم و شاهزاده از وجود منه، و تو به سمت خالقت برگشتی با اینکه تمام این جنگل بدون بلو بانی دیگه محقق نمیشد،

    شاهزاده نمیدونه باید بره یا نه، تمام این جنگل برای شاهزاده زندست، گلبرگ های دیزی و دالیا اطراف شاهزاده از چیزایی میان که قلبش براش می تپه، شاهزاده میدونه که باید بره اما خودش چی؟ قلب شیشه ایش که به جنگل بسته شده چی؟ اگه بره دیگه خبری از اون قلب و رشته های سرمه ای رنگی که اون شب بین دستای اون شش نفر بسته شد نیست، دیگه خبری از پا گذاشتن توی مکانی که براش حکم یه خونه دنج رو داره نیست، و اینا شاهزاده رو میشکنن، آخه اون کسیو نداره، اگه جنگلش نباشه، شاهزاده دیگه جایی برای رفتن نداره، و میشه مثل قبل از وقتی که این دنیای متروکه رو پیدا کرد و به من، و به تو، لوندر بنفش، زندگی بخشید، نمیخوای به یادش بیاری مگه نه؟

    نمیدونیم، هیچکدوممون نمیدونیم، فقط مطمئنیم با این شرایط قرار نیست هیچی به خوبی جلو بره، شاید فقط قراره یکیشون از دست بره و شاید هر دوشون و شاید چیزایی که نمیشه دید،

    حالا، من از تو میپرسم لوندر، شاهزاده باید بره یا بمونه؟..

     

    +اگه کسایی که اسمشونو آوردم نمیشناسید منوی مای لوندر رو چک کنید..

    ++حس میکنم یکم گنگ حرف زدم ولی بگید اگه جای شاهزاده بودید و باید انتخاب میکردین بین آینده و روحتون، کدومو انتخاب میکردین؟

  • ۱۲
    • Univērse
    • Wednesday 29 September 21

    بیاید کیپاپ رو کن فیکون کنیم!

    رول نویسی ای که کیپاپرون بیان کلی باهاش عر زدن، خندیدن و گریه کردن بلاخره منتشر شد!!

    برای خوندنش کلیک کنین*-*

     

    +جوری که همه کسایی که توی رول بودن با همدیگه پست گذاشتن برای معرفی رول:">

  • ۸
  • 𝘊𝘰𝘮𝘮𝘦𝘯𝘵𝘴 [ ۷ ]
    • Univērse
    • Wednesday 29 September 21

    تفاوت+عه کوسشن

    چیزایی که بقیه برای رمز پستاشون میزارن:

    یه سری عدد

    یه کلمه

    یه عبارت انگلیسی

     

    چیزایی که من برای رمز میزارم:

    چابستیکای خوشگل خاله آیلین

    امشو شو شه

    هیچ شبی مث امشب نیست

    رمز این پست کوفتی که نوشتم

     

    +هیچکدوم از اینارو الان امتحان نکردم..نگردین*-*xD

    ++میخوام آهنگا و کاورای رولینگ کوارتز رو اینجا بزارم..بزارم؟

  • ۷
  • 𝘊𝘰𝘮𝘮𝘦𝘯𝘵𝘴 [ ۱۶ ]
    • Univērse
    • Tuesday 28 September 21

    آیسی جی بیاید رمز بگیرید(بقیتون پست قبلو چک کنینxD)

    برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
    • Univērse
    • Tuesday 28 September 21

    بیوگرافی گروه Rolling quartz

     

    گروه رولینگ کوارتز یه گرل بند 5 نفره راک کره ایه که زیر نظر کمپانی رولینگ استار اینترتیمنت توی 30 دسامبر 2020(ده روز بعد از تولد منTT) دبیو میکنن.

    اسم فندوم: Diadem دایدم

  • ۴
  • 𝘊𝘰𝘮𝘮𝘦𝘯𝘵𝘴 [ ۳۱ ]
    • Univērse
    • Tuesday 28 September 21
    ᴡᴇʙ ʙɪʀᴛʜᴅᴀʏ﹕ ₉₈/₀₇/₀₄
    کسی که عاشقشی و میتونی بهش تکیه کنی رو کنار خودت نگه دار و هیچوقت از دستش نده، اعضای پنتاگون برای من همین معنی رو دارن!
    -کانگ کینو

    گمشده در جهان سرمه ای رنگ پنتاگون
    شیفته 12 رنگ افسانه ای ماه
    صاحب این وبلاگ به مقادیر زیادی کیپاپ، فن فیکشن، انیمه و کیدراما برای تنفس احتیاج دارد!
    گلبرگ های ساکورا و لوندر های آبی توی جنگلی که قلبش با عشق به آدما می تپه~
    ----
    میدونین چیه؟ من همونقدر کنترل انتخاب افکارم رو دارم که کنترل انتخاب اسمم رو داشتم.
    ----
    انتخاب شماست که یه sad bitch باشین یا یه bad bitch.
    ---
    من نه دخترم نه پسر. من نون بربریم.
    ---
    چند تا نوجوون روان پریش که دور هم جمع شدیم و داریم صنعت داستان نویسی و فن فیکشن رو به یکی از دلایل بارز خودکشی در نسل خودمون تبدیل میکنیم.
    ---
    خود کنکور مظهر پاره شدن در راه زندگیه.
    ---
    طراحا اینطوری بودن که: ای بابا ده ساله داریم به یه روش کونشون میذاریم دیگه الگوریتمش دستشون اومده بیاین روش‌های نوین گایش رو روشون ازمایش کنیم که برق سه فاز از سرشون بپره و تمام تحلیلای معلما و مشاورا و پیش بینی هاشون کصشر از آب در بیاد.
    ---
    من نمیفهمم این سیستم اموزشی چی از کون ما میخواد. حقیقت اینه که مهم نیست تو سال نهمت وارد چه رشته‌ای می‌شی، تو در واقع 9 سال قبل با ثبت نام توی یکی از دبستان‌های این کشور چه دولتی چه غیردولتی حکم اسارت همه جانبه خودت رو امضا کردی و به آموزش پرورش و سنجش اجازه دادی در هر مکان و زمانی به هر روشی از خجالت ماتحتت در بیاد.
    ---
    ملت اون سر دنیا تو ۱۶ سالگی میزان ، بیزنش خودشون رو میزنن، کتاب مینویسن، فیلم بازی میکنن، خودشونو برای کالج اماده میکنن درحالی که به استقلال رسیدن
    VS
    ما: نگرانی برای وضعیت بعد کارنامه، برنامه ریختن برای رفتن به ددر و کنکل کردنش ساعت ۴ درحالی که ۴ و ده دیقه قرارمون بوده و غیره:
    ---
    وقتی میگیم جدایی دین از سیاست، کسی از فساد و لجام گسیختگی و سکس وسط خیابون حرف نمیزنه. منظور آگاه کردن مردمه و جلوگیری از اینکه با یه سری احکام دینی بتونن روی هر گوه خوری ای کلاه شرعی بذارن و مغزا کوچیکتر بشه.
    ---
    من همه ی تابستونا کلی برنامه میچینم خب بعد میبینم تابستون تموم شده و من همینجوری لش کردم توخونه و دریغ از یه کار مفید:)