ولی چی از این بهتر.. که ده دقیقه آخر کلاس باشه، صدای نم نم بارون بیاد و بوی چای توی کلاس بپیچه، سکوت محض بین بچه ها باشه و فقط و فقط صدای پر احساس و لحن از ته وجود دبیر مورد علاقهت باشه که خوان هشتم رو با ذره ذره قلبش براتون میخونه و همه بغضشونو قورت بدن حتی خود معلم، و وقتی تموم میشه بلند شید و ایستاده تشویق کنید و حواستون باشه که چند دقیقه از هرچی حس بد تو زندگیتونه جدا شدید و رفتید توی همون قهوه خونهای که مکان شعره..