1.اینایی که تو بیان احساس شاخ بودن میکنن و با پروف و قالب دارک و صلم خوبیح حرف زدن و بیبی گرل گفتن به هر بنی بشری که از جلوشون رد میشه، تو پستاشون "مثلا" رول میرن (خندیدن/بوسیدنت/بغل کردنت) باعث میشن دلم بخواد یکی بزنم رو شونشون و بگم ما صدتا عین تورو دیدیم سوییت هارت، یکم دیگه پشیمون میشی~

2.دلم میخواست اینم بگم که سنشون تازه دورقمی شده، ولی یادم اومد خودمم وقتی تازه اومده بودم تو کیرول 13 سالم بود همسن همینا بودم حالا یکی دوسال بزرگتر-

3.ولی انصافا اینا خیلی بزرگ شدن یا ما بچگی تباهی داشتیم؟ دوازده سالشونه هم سیگار میکشن هم پارتنر دارن هم فحش میدن؛ اونوقت من تا یازده سالگی فکر میکردم خر خیلی فحش بدیه، زیادی بزرگ شدنم خوب نیست..

4.من 12 سالم بود اولین بار وارد فضای وبلاگ نویسی شدم، از اون موقع تا الان خیلی چیزا عوض شده. یادمه فکر میکردم پستای خودم خیلی بی محتوا و چرتن چون بیشترشون روزانه نویسی بودن و وبلاگ هایی رو میدیدم که نویسنده هاشون بالای 17 سال بودن و حتی روزانه نویسیشون هم خیلی شیک و زیبا نوشته شده بود، و خب نمیگم بد بود اتفاقا باعث شد تلاش کنم بهتر بنویسم و فکر میکنم موفق هم بودم، اما چیزی که الان از بیان میبینم انگار واقعا نوشتن متنای شیک یا داستان های کوتاه اونقدرا طرفدار نداره، همه دنبال حاشیه و پرت و پلا پست کردنن. یکم دردناکه برای منی که توی این فضا بزرگ شدم.

5.امیدوارم دوباره بتونم اون وبلاگ نویسی قبلا رو ببینم.

 

+دوست دارید درموردش حرف بزنیم؟