عزیزای دلم سلام، حالتون چطوره؟ روزهاتون چطور می‌گذره؟

برگشتم با پست رازهاتون-پارت دوم- و خب خیلی حرفی نمی‌زنم، بریم بخونیم هوم؟ (=

هنوز هم می‌تونید رازهاتون رو برام بفرستید، به پست اضافه‌شون می‌کنم 3>

تپ تپ کنید روی ادامه مطلب ^^

 

فقط کاش اون دختر خشگله تو باشگاه روم کراش میزد:"[ و اینکه حس میکنم درست به اون بچه کلاس شیشمی که روم کراش بود توجه نکردم برا همین عذاب وجدان دارم:[
خب برم درسمو بخونم.

---

ازش بدم میاد ولی نمیتونم فراموشش کنم

---

نسبت به دوستای دیگم شرایط مالی بهتری داریم. برای همین خجالت میکشم بگم کجا زندگی میکنم و یا وقتی میرم خرید چه چیزایی گرفتم و...

---

اینکه وقتی کمتر از 5 سال داری شب رو جایی بخوای با ذوق بخوابی و نصفه شب کسی بدون اجازه درحالی که سن بابات رو داره بهت دست بزنه؟راز من اینه و نمیتونم به کسی بگمش..خیلی سخته برام و هنوز 10 ساله اینو تو خودم نگه داشتم،افراد خیلی کمی اینو میدونن مثل چندتا از دوستهای مجازیم

---

هیچکی قرار نیست بدونه من کیم که داره اینو میگه و خب این خیلی خوبه بنظرم..با تموم امید هایی که به دیگران میدم و با تمام حال خوبی هایی که تو جواب اطرافیانم میگم و تموم عشقی که از معشوقم دریافت میکنم و حتی با وجود تمام قول هایی که برای زنده موندن میدم..دلم میخواد سیارک که شده مرگ رو تجربه کنم چون من واقعا فکر میکنم از زندگی کردن راحت تر و آروم تره..و خب این میتونه یه راز باشه)!..

---

I lied that I love you

---

پسرعموم بهم تجاوز کرد

---

نمیتونم بهش بگم که تو فقط داشتی بازی من رو پیش می‌بردی. همه فکر می‌کنن که من عاشق بودم در حالی که داشتم از بازی دادنش لذت می‌بردم. و تمام این‌ها بخاطر این بود که من کسی رو دوست داشتم که نمیتونستم داشته باشمش.

---

من محجبه م ولی اصلا ازون سمی هاش نیستم. اما همیشه میترسم مردم و قشر های مختلف که دوستای زیادی بینشون دارم ازم متنفر باشن بخاطر پوششم :)

---

من رو سام درخشانی کراش بودم🙂😔

(جوری که فاز تو با هممون فرق داره>>>>>>>>>)

---

من وقتی ناراحت ترین حالت ممکنم تتلو گوش میدم.

---

اکیپ دوستام از یکی از خواننده های مورد علاقم متنفرن و برای همین جلوشون طوری وانمود میکنم انگار منم از طرف بدم میاد ولی درواقع خیلی دوستش دارم.

---

احساس میکنم سرد بودن کسی که من عاشقش بودم داره روی احساسات من هم تاثیر میذاره.. به این حس عادت ندارم و ازارم میده:)

---

گاهی با افراد جدیدی اشنا میشم و همچی خوب پیش میره و نسبتا صمیمیم ولی بعدا که بهش پیام میدم جوابمو نمیده یا سرد حرف میزنه  ناراحت میشم. واقعا دلم میخواد بدونم چرا یهو سرد میشن.

---

پایه سومم بودم که دختر عموی بابام اومد راجب سکس کامل برام توضیح داد و خودش کلاس هشتم یا نهم بود فقط خوشحالم که روم تاثیر منفی نداشت

---

با اینکه راز خاصی نیست ولی من نزدیک شیش هفت ماهه توی رابطم و بجز چند نفر کسی اینو نمیدونه:")

---

یه مدت روی یکی از دوستام هارد کراش بودم ولی الان که موو آن کردم واقعا بعضی وقتا نمی‌فهمم اون احساس واقعی بود یا نه.. و هنوز نمی‌فهمم do I really like girls؟

---

از سال اول یه دختره ی خیلی درس نخون و خیلی رو مغز و از نظر من بی لیاقتی بود که کلا خیلی ازش بدم میومد و اون هم از من تنفر داشت. میدونی شاید دوتامون نمیدونستیم چرا ولی همیشه سر چیزای کوچیک هم دعوای فیزیکی میکردیم و به بیمارستان هم کشیده شدیم.

اما امسال اوضاع بدجور بود،،، دوباره بعد سه سال و خورده ای دیدمش و به نظر همه چیز متفاوت بود..هر دومون بدجور پر زخم بودیم و با کلی اتفاق باهمدیگه دوست شدیم و بیشتر از همدیگه فهمیدیم. 

بعد یه سری حادثه من خیلی بطور ناگهانی بهش اعتراف کردم و حتی خودمم نمیدونم چجوری...ولی این حس خیلی خیلی خیلی جدید بود و اون هم قبول کرد و من فقط میخواستم یکم هم که شده حالشو بهتر کنم...ولی بعد یه مدت فهمیدم که پایه ی این رابطه از بیخ غلط چیده شده و اون گفت باید کات کنیم و اینکارو کردیم.

من حسم بهش تموم نشد ولی فقط یکم فاصله گرفتم تا از این دیوونگی و وابستگی محضم دور بشم و وقتی همه چیز داشت خوب میشد اون بهم اعتراف کرد. 

بازم نفهمیدم چجوری ولی مثل احمقا قبول کردم. میدونستم که بهم نیاز داره و نمیتونه اینجوری دیگه ادامه بده برای همین از خودم یه فرصت خواستم تا بازم کنارش باشم. 

من لب هاشو بوسیدم، بدنشو لمس کردم، درسته بهم احساس گناه میده ولی من ازش لذت میبرم.

-اوکی این خیلیم راز نبود بیشتر داستانمو تعریف کردم چون سر دلم مونده بود^^ 

---

ببین واقعا چیزی به ذهنم نمیاد ولی مثلا میشه گفت از خیلیا خوشم میاد ولی انقدر خجالتیم که هیچوقت روم نمیشه برم پیششون و تا مدت ها از دور نگاهشون میکنم::)) حالا چه مجازی چه حضوری.

---

خیلی زود حسودی میکنم ولی ظاهرم اینجوریه که نه بابا حسودی چیه اصلا با کدوم د نوشته میشه؟

---

حس میکنم همه بالاتر از منن و خیلی لطف میکنن که جواب کامنت یا پیاممو میدن.

(گوه میخوری)

---

من واقعا خیلی خیلی زیاد دوستش دارم اما از اینکه هیچ حس متقابلی از طرفش حس نمیکنم متنفرم

---

تصور زندگیم بدون کسی که دوستش دارم برام سخته.

---

من همیشه با آرزوی مرگ داخل ماشین میشم...و اگه موقعیت خطرناکی هم پیش بیاد که خواهرم یا بابام متوجه ش نشن منم هیچی نمی گم. این یه رازه که هیچوقت نباید هیچکس بفهمه چون من به مدت 9 ماه قرص زد افسردگی مصرف کردم ولی هیچوقت درمان نشدم و فقط تظاهر کردم که درمان شدم.

---

سلام آیلین جونم ⁦;⁠-⁠)⁩
خوب رازم اینه:میدونم که دایی ام همجنسگرا ست ولی اون حرفی نمیزنه چون با یه مشت هموفیک(عین چی حرص میخورم) طرفه و میخوان براش زن بگیرنತ⁠_⁠ʖ⁠ತ⁩
مرسی که چالشو گذاشته میشه خواهش کنم ازت که اینو تو وب بزاری چون نظر چند نفر ( حتی اگه یکی باشه ) می‌خوام بدونم

(شت شت شتتتت..........امیدوارم داییت بتونه از این شرایط بیرون بیاد جدی.......)

 

+بازم ممنونم از اعتمادی که بهم داشتیذ.TT

++اونایی که رازشونو خصوصی دادن یا گفتن که کین بیان خصوصی بهشون میگم کدوما مال خودمه.

+++دلم براتون تنگ شده بود بچها بیاید حرف بزنیم :<