این کارن جان که نام بردم به طور دقیق پسر یکی از cousin های مامانمه

از وقتی اومدن اینجا یک ریییزززز خرابکاری کرد تا رفتن::::))))

تازه همزمان با اونا، دخترخاله مامانمم اینجا بودن و دختر اینا، دنا، خیلی خیلی کیوته:) داشت عین بچه آدم با من نقاشی می‌کشید که این دوست عزیز وارد شد-

اول که اومد سراغ اسباب بازیای این بچه

بعد اومد رید تو بالم لب *نوی* من و کندشششش:::::))) تا ته بازش کرد و کامل کندش و انداختش رو فرش و رفت وای الان سردرد میگیرم....

کلی ام دنا رو بولی کرد که چراغ‌قوه اسباب بازی ست دکتریشو ازش بگیره بچه رو به گریه انداخت قشنگ

پای خرس عروسکیمو پاره کرد-

در حسن ختام هم خودکار مورد علاقه‌م و ماشین حسابمو برداشت و بردش با خودشون خونه و همین الان مامان باباش اومدن پسش دادن-

و همه این اتفاقا توی یک ربع رخ داد::::)))))

آخه مامان باباش خیلی نایسن این چجوری این مدلی دراومده..