1.دارم می‌رم سمت حیاط پشتی. یکی از دهما جلومو می‌گیره. "تو همونی که اولدرو نوشته؟" سعی می‌کنم جلوی ذوقمو بگیرم. "بله."

2.غذامو برداشتم و دارم برمی‌گردم بالا. یکی از دهمای تجربی که می‌شناسمش یهو میپرسه "بازم فیکشن می‌نویسی؟" "مینویسم!" "چنلت یا دیلیتو بدش خب برم بخونممم" "عسل داره، ازش بگیر. یا میخوای بیا بالا خودم برات بنویسم." وقتی دارم از پله‌ها می‌رم بالا یه لبخند احمقانه روی صورتمه.

3."بچهااا معروف شدممم" قضیه رو تعریف می‌کنم. شین می‌گه "هه ایدش از من بوده." "نه، تو فقط آهنگشو فرستادی. من از قبل اون آهنگ ایده‌ش رو داشتم." به این فکر می‌کنم چی باعث می‌شه فکر کنه ایده رو بهم داده.

4.با خودم فکر می‌کنم باید بهش بگم. یادم می‌آد نیست.

5.با هستی داریم محلول آمونیوم سولفات و باریم کلرید رو هم می‌زنیم. می‌ریم توی بالکن آزمایشگاه. به پایین نگاهی می‌اندازم و می‌گم "از فانتزیام با یه نفر این بود که بریم پشت بوم تف کنیم رو سر ملت." با ناباوری نگاهم می‌کنه و می‌خنده. باد سرد می‌پیچه لای موهام. یاد All too well می‌افتم.

6.یه پلی لیست مشترک، یه پلی لیست خطاب بهش، یه پلی لیست که به خودش دادم قبلا و یه پلی لیست برای فانتزی مشترکمون. مشخص نیست احساساتمو با آهنگ بیان می‌کنم؟ البته که هست.

7.I think I've seen this film before, and I didn't like the ending

8. Soy Kaprichosa chica~

9.من هنوز نمی‌دونم فیک جدیدم رو پارت پارت می‌خواید یا فول.

10.حس لحظه ای که آهنگای قدیمی‌ت رو دوباره گوش می‌دی>>>>>