Fic Name: But we get OLDER
Genre: Mafia, Criminal, Mystrey, Comedy, Romance
Couple: Nomin, Markhyuk, Yumark, Chenji and more
Author: Yuri
+دوستش داشته باشید..باشه؟
Fic Name: But we get OLDER
Genre: Mafia, Criminal, Mystrey, Comedy, Romance
Couple: Nomin, Markhyuk, Yumark, Chenji and more
Author: Yuri
+دوستش داشته باشید..باشه؟
*نوشابه* با دلار هام خوش باشین سنپای...این پیروزی از آن ماست*لیلیلی*
+معلومه که دوستش داریممم TT
عه انتظار به پایان رسیدD:
نمیخوام هول هولکی بخونم ولی صفحه های اولش که باحاله و هروقت کامل خوندمش میام نظرمو میگم*-*
الان یه حس و حالیم که میتونم جایزه بهترین نویسنده این دو سال اخیرو اهدا کنم بهت قشنگ-
هرچندکه قبلا نوشته ها و بعضی از سناریو ایارو خونده بودم که تو نوشته بودیشون..
ولی این..این..حس میکنم بعد یک سال بالاخره فیکی پیدا شد که به اندازه هیدن دریم و دوتاسه فیک مورد علاقم قبلمو تکون بده TT عاه...اصن...گلبم گرفت از این حجم از قشنگیه یه داستان که نه با طولانی بودنش ازارم بده نه با وجود ژانرای بیخود باعث شه ازش دل زده شم..بلکه با داشتن ژانرای خوب و قلم نویسنده ای که تونسته بود اونارو قشنگ نمایش بده...TT
بیا ماچت کنم اصنTT
یوهوووووووووووووووووووووووووووو فول شد:"))) من اگه تا پس فردا نیومدم نظزمو در موردش بگم هرچی خواستین صدام کنینTT
لعنتی وقتی خوندمش عاشقش شدم
تیونگ و عشقش به جهیون
یکتایی که حاضر بود ،ادک مال اون نباشه ولی خوشحال باشه
اخرشم یانگ یانگی که قربانی شد
همش معرکه بود
خب آیلین عزیزم تو میتونی هرچی دلت میخواد صدام کنی.TT
ولی من نظرمو میدم.TT
خیلی قشنگ بود.:") چیز جالبش این بود که یه گروه ناسا یه گروه پلیس و یه گروه مافیا وجود داشتن و همین خیلی هیجان انگیز بود چون همیشه کار این سه گروه باحاله. تنها مشکلات من این بودن که چون NCT رو نمیشناسم اصلا، کارکترا از یادم میرفتن و اون اولش با حجم زیادی از کاراکتر آشنا شدن برام سخت بود البته ته داستان بیشترشون رو میشناختم که این مهارت شناسوندن کارکترا به مخاطب رو در شما نویسنده گرامی نشون میده.:دی و اینکه همشون تهش با همدیگه وارد رابطه شدن خیلی اعصابمو بهم میریزه... قلب یوتا باید شکسته میشد و میرفت سراغ یه نفر دیگه.XDTT
وای من عاشق رابطه ینان و اولیویا شدم. اینقدر که ینان جنتلمن بود.TT خود اولیویا تنهایی بدون هیچکس هم خیلی شخصیت کراشی داشت اصلا لازم نیست به زمانی که با ینان بود نگاه کنیم.U-U... و اینکه تهش با همدیگه تصمیم گرفتن یه کتاب بنویسن نشون میداد چقدر شخصیتاشون ابعاد مختلف داره.
یه چیز دیگه که دوست داشتم جزئیاتی بود که در مورد کتاب خاطرات پروانهای گفتی جلد آبی با نوشته ی سرمه ای... باعث شد خیلی به کتابه هم حس نزدیکی پیدا کنم! حالا که اینو گفتم اصلا به روش عجیبی کاری کرده بودی با همه شون احساس نزدیکی کنم.
درسته گفتم یوتا و مارک نباید به هم میرسیدن(چون خیلی بد ذاتمXD.) ولی وقتی به هم رسیدن برای اینا خیلی ذوق زده شدم تا برای کاپلای دیگه.XD
شخصیت مورد علاقهم هم جیسونگه.:") به این پسر بیشتر از بقیه شون حس نزدیکی میکردم. تردید های ته دلش، غم هاش، خوشحالیاش، حسی که به بچه های ناسا داشت اینا رو توی اون راحت تر درک کردم. جیسونگگگ خیلی دوست دارم.XD
و چنلو هم بعد از مرگ جیسونگ(الکی مثلا.XD) که شخصیتش تغییر کرد و بزرگتر شد اون قسکتش رو خیلییی دوست داشتم و چنلو در رتبه ی دوم از شخصیت مورد علاقه م قرار میگیره.:") (الان فهمیدم که چنلو و جیسونگ کاپلن... واقعا که بهم میان دست مریزاد.xD)
کلا من هرچند صفحه یه بار پارت مورد علاقه پیدا میکردم.xD مثلا اونجایی که کیم لیپ برای اولیویا اون داستانه رو گفت اینقدر سافت شدم و حس کردم خودمم که دارم اون حرفا رو میشنوم یه حس سافتی در عین حال ترس و در عین حال دو دلی.
داستان اصلا جایی خسته کننده نشد و جریان داستان روند خیلی خوبی رو پیش گرفت.
کاپل جنو و جمین کاپل مورد علاقه م بودن... هرچند این دو تا هم وسط جمع با هم لاس میزدن بی تربیتا. چرا یه کاپل نداریم تو خفا دل بدن قلوه بگیرن.XD
ای وای فرندشیپ یوتا و چوو و تیانگ رو نگفتم چه قشنگ بود.:")
اون قسمتی که تیانگ گفت اگه خواستین برین بهم بگین..آه اونجا اینطوری بودم که مرددد تو چرا بسی جنتلمنی؟
نسبت به بقیه تیانگ برام درک نشدنی ترین کاراکتر بود ولی بازم دوسش دارم چه میشه کرد.
فکر کنم همه ی نکاتی که میخواستم بگم رو گفتم... حالا چیزی یادم اومد میام میگم دوباره.*^*
(+الان تمومش نکردما تا چند دقیقه پیش خوابیده بودم دیشب خوندمش.xD)
واییییییی راستی اسم یکی از شخصیتا لورن فیهی بود فامیلیش مثل جسپر بود من خیلی ذوق کردم.TT
فقط میخوام بگم کالیستا جوری با آب و تاب و قشنگ درباره فیکت نظر نوشته که... آه نمیتونمTT xD