گایز احتمال اینکه من سال بعد بلاخره رشتمو عوض کنم و انسانی بخونم خیلی خیلی زیاده..درواقع مشاورمون میخواد با مامان بابام و رئیس کل مجموعه سلام که ریاست کل دپارتمان انسانی سلام ـم هست جلسه بزاره که راضیشون کنه..و خب تا قبل از امروز خیلی مطمئن نبودم اما امروز زنگ تفریح اول رفتم تا با مشاور انسانیا حرف بزنم و بعدش اون به مشاور خودمون گفت من با دید باز نسبت به این رشته میخوام بیام و صد درصد قراره بلاخره یه جوری مامان بابامو راضی کنن و براش تلاش کنن، و برای همین تا قبل امروز من چیزی به بچها نگفته بودم اما امروز بلاخره گفتمش و حدس بزنین چیشد؟
تقریبا همه بچهایی که توی کلاس بندی قبلیمونم بودن و میدونستن من چقدر دوست دارم رشتمو عوض کنم اومدن بغلم کردن و بهم تبریک گفتن..حتی یکی از اکیپای کلاس که خیلی با ما کاری ندارن ولی خب میشه گفت کموبیش دوستیم همشون کلی خوشحال شدن..و وقتی داشتم دنبال جزوه عربیم میگشتم شنیدم آدرینا به سارا گفت که ولی هستی با اینکه اصلا تجربی رو دوست نداره اما درسش خیلی خوبه، اگه من جای اون بودم بعید میدونم نمره هام مثلش میشد و این جمله کل روزمو ساخت و نزاشت یک درصد هم ناراحت بشم..:")
فقط خواستم احساس خوبشو باهاتون در میون بزارم..TT