Fic name:Not Friends
Genre:Angst, Drama
Couple:MinSung, HyunLix
+از الان اعلام کنم هر فحشی بدین خودتونین بای-
++پست قبلیمو چک کنین:>
Fic name:Not Friends
Genre:Angst, Drama
Couple:MinSung, HyunLix
+از الان اعلام کنم هر فحشی بدین خودتونین بای-
++پست قبلیمو چک کنین:>
خدایش این خیلییی خود انگست بود. :( یه لحظه دلم برای مینهو و چیسونگ ریش ریش شد. جیسونگ میتونست به خودش و مینهو فرصت بده ولی انقدر غم تو وجودشون رشد کرده بوده که دیگه تحمل نداشتن. وجود سختی و غم رو میتونستم تو متنت حس کنم. ㅠㅠ خیلی قشنگ نوشتی. :")♡♡ قلمت واقعا قشنگه.
آره شوکه شد... ولی اگه میتونست، باهم کنار میومدن. :")
بوس بک نثسممشمشم~
یه بار تهدیدش کردی اگه با من بدرفتاری کنه توی فر با دمای 180 درجه میپزیش
وقتی حتی توی انگست نویسی هم نمیتونی سم نباشی :
ولی یاد اون بابل هیون افتادم که میگفت مینهو میاد بغل گوشش چاقو تیز میکنه😂
مینهو پلک هاش رو محکم بهم فشار میداد. وقتی شروع به حرف زدن کرد، صداش میلرزید:میشه مراقبش باشی؟ تقصیر خودش نیست که دوست قدیمیش مثل دوست نگاهش نمیکنه.
وای.... نهT-T
از هفت سالگی؟:")
اوخییی :"))
وای تصور اون سه تا جوجه توی 11 سالگی>>>>>>>
حس میکنم اگه یه فیکشن 200 صفحه ای بلند میخوندم که این خاطرات دونه دونه توش اتفاق میوفتاد، اونقدری برام شیرین نبود که این چند صفحه هست :")
واقعا حس میکنم توی تک تک اون عکسا حضور دارم...
اوکی هنوز سرانجامش مشخص نیست که
مسلما لیکس نمیشینه عین بز نگاهش کنه
میره مینهو رو نجات میده
آره میرهههههمننمنکسشکنمسش
فاک به تمام عشق توی دنیا جیسونگ دوستشو میخواست
این قشنگترین دیالوگ وانشات بود:)
میخوام درمورد سه صفحه آخر صحبت کنم
ولی نمیشه...
واقعا کلمات توی ذهنم چیده نمیشه...
شاید این ایده رو چندین و چند نفر نوشتن
اما تو و اونی ونوس تنها کسایی بودین که به احساسات اونی که عاشقش شده هم اهمیت دادین:)
برای این قضیه
چندین و چند روی سکه وجود داره
همیشه قرار نیست اگه توی یه رابطه دوستی یه نفر احساساتش از دوستی فراتر میره، اونیکی هم احساساتش تغییر کنه
قرار نیست طرف مقابل به اونیکی فرصت بده تا عاشقش کنه
از یه طرف دیگه
فرص کنیم اون دو طرف وارد رابطه شدن
احتمال اینکه به مشکل بخورن و جدا بشن خیلی زیاده مثل همه زوجای دیگه
و مسلما بعد این اتفاق رابطه دوستیشون هم قرار نیست برگرده
و از طرفی اگه کسی دوست مشترکشون باشه مثه فلیکس، قطعا قراره به اندازه هر دو طرف آسیب ببینه
و محض رضای خدا (خطاب به نویسنده های کلیشه ی همیشه خدا کلیشه نویس)
رابطه دوستی خیلی خیلی با ارزش تر از یه رابطه عاشقانست
نمیدونم چرا موقعی که تمام احساساتم درگیر شده دارم به منطقی ترین حالت ممکن نطق میکنم :""
همین دو مین پیش وارد پنلم شدم و دیدم داری دونه دونه جواب میدی:")
تا تو همشون رو ج بدی من برم پست ترنم و برگردم D:
نمیخواستم آیلی صدات کنم ولی هستی بانو حس غریبتری داره😂
اولاش لایته ولی بعد یجوری دارک میشه که برگات میریزه~
من این قیافه لیکس ولی یکم بزرگتر و با کک و مکاش اومد توی ذهنمT-T
به نظر منم گاهی اینجوری فضاسازی خیلی بهتر انجام میشه ولی بعضی اوقات توصیفاتت لازمه :")
به نظرم الان دیگه میدونی کجا باید زیاد توصیف کنی و کجا کم :")
سد اندش خیلی دردناک بود ولیییشسنکسشیک
برم یکم مومنت از سوج بازیای مینهو ببینم-
فلیکس غلط کرددددشسنینسشکمسشپ
پاشو برو نجاتش بدههههههههههشسیمکیمنسش
ولی سه صفحه اخر خیلی قشنگ بودTT
خیلی خیلیTT
مخصوصا اون پارت نقاشی جیس که اصن>>>>>
اوهوم خیلی قابل لمس بود برام~
دقیقا
و اگه بخوایم واقع بین باشیم تن و اولیویا هردوشون سر این موضوع زجر کشیدن اما نکته موفقیت آمیزشون این بود که 1. گذشته رو فراموش کردن و 2. حد و حدود ها رو رعایت کردن:)
یومارک اولدر :")
وای نمیدونستم اسماشون هستی و لارا ـه...
البته گفته بودی فک کنم یادم رفته بود :"
دقیقا همونطور که گفتم جندین روی سکه براش وجو داره:)
من با منطقم احساساتم رو بروز میدم...؟
وای هستییییییییمیسمسینکش
اره...
وای اره دقیقااااا
چرا تا حالا از این زاویه بهش نگاه نکرده بودممممسشیننیسش
چرا بقیه دور و بریام تا الان متوجه نشده بودنننسیمکشیسم
بقیه هیچی
چرا خودم اینو نفهمیده بودممم.......
هستیییییییییییسکشمنکمسنمشیکمی
نمیدونم یهو حسش اومد😂
سان نسبت به سنپای رسمی تره اره؟
و به این میگن پیشرفت :"))
اینکه به خودت مربوطه، با وجود دیزی و سفید دور از ذهن نیست :")
من رنگ قرمز خونی رو خیلی دوست دارم *-*
نسبت به بقیه طیفای قرمز منظورمه~
وای رنگ خون دوستی مردشون...
تشخیص و استعاره داشتT-T
وقتی داری تست ادبیات میزنی وسطش اومدی بیان*
وجدان تن>>>>
وای هستی یه اسپین آف برای تن بنویس بخدا این داستان شخصیتات همش درس زندگیه شنمسیمکنس :")
آره آره الان یادم اومد گفته بودی😂
نمیدونم ولی خیلی ذوق داشت خمشسمشنسینیسمشT-T
یچیزی بوی که خودم بهش توجه نکرده بودم~
منم همینطوریم :")
ولی خب تو یجورایی زاویه دیدت خیلی خاصتره و شاید این باعث شه خیلیا درکت نکنن ولی از طرفی چیزایی رو میبینی که کسی نمیبینه:)
حس میکنم اینا به جای شرح دادن تعریف بودT-T
مرسیT--T
آها همون *-*
اره دقیقااا
من هرموقع دستم خون میاد میشینم با خونش بازی بازی میکنم فقط چون از رنگش خوشم میاد :")
از این آدما باید دوری کرد ولی این چیزی از جذابیتشون کم نمیکنه.....
منم هنوز تکالیف عید آمار و دینی و عربیم مونده عزیزم تنها نیستی ^^
من منتظر یه مومنت کیس درست حسابیماا :")
این به من ربطی نداره که برات سخته نوشتن پارتای کیس..
خیلییییی حس ننسیشنمککشیسش ایهT-T
وای ایم چه تشبیه مودی بود😂
:")))
خون روی گل سفید رو نوشتی که...
توی همین نات فرندز..
چه خفنههههمیسشمکمن
من آمارمو مجبور شدم تموم کنم
دینی هم یکم مونده
ولی عربیییسشنمنیس
تا فردا هم وقت داره :"