سلااام!

قبل از اینکه بریم پستو بخونیم، باید درکمال خشنودی اعلام کنم من بلاخره برگشتم خونه و این پست رو درحالی که پشت میزم نشستم و بعد برگشتن از شکست توی ماموریت دزدیدن شکلات از آشپزخونه مینویسم~

بعد از این پست احتمالا برم سراغ ادامه یه داستانی، بعدم برم اولدر ادیت کنم*-* دلم برا وقتایی که نت خوب بود تنگ شده بود.....

زیاد حرف نمیزنم بریم سراغ کتاب.

 

قتل در قطار سریع السیر شرق(5/5)

 

اگه منو بشناسید، حتما میدونید چقدر عاشق ادبیات جنایی و داستان های معمایی ـم. و صد البته آگاتا کریستی علاوه بر اینکه یکی از نویسنده های مورد علاقه منه، یه الگوعه برای منی که ژانر معمایی رو شروع کردم به نوشتن. و این کتاب که یکی از کتاب های مجموعه پوآرو ـه از اونایی بود که حداقل یک بار ارزش خوندن داره.

من خودم تازه فهمیدم اما یکی از قوانینی که توی کتاب های جنایی هست اینه که اسم قاتل باید حتما توی صفحات اولیه کتاب ذکر شده باشه. و اگه با این دید تا آخر کتاب جلو برید متوجه میزان حرفه ای بودنش میشید به طوری که من واقعا شوکه شدم وقتی به آخرش رسیدم، اصلا چیزی که فکر میکنید اتفاق نمیفته باورم کنید:)

اینکه بدون اسپویل کردن ازش حرف بزنم کار سختیه پس بدون حرف خاصی به خودتون میسپارم که بخونیدش.(برای اون دوستانی که اندکی خسته تشریف دارن، فیلمش هم هست خیلیم خوب ساخته شده هرچند کتاب جزئیات بهتری داره)