1.زندگی یه جوری داره مارو می‌کنه انگار ما زندگی اونیم🗿

2.ولی خدایی تف تو زندگی ای که مجبور باشم تا پنجشنبه این هفته برم مدرسه، و وفاخواه تو آخرین روز مدرسه قرن پرسش داشته باشه:|

3.شیمی پنجشنبه و ریاضی امروزو زدم ۸ درصد خیلیم خوشحالمxD

4.سه شنبه که نشانه دادم اگه فقط انگشتم به یکی از کتابای درسیم خورد نفری سه بار بهم بگید بچ بشین سرجات

5.خالم میگفت عید کتاب فیزیکتو بیار باهم کار کنیم، منم اینجوری بودم که اوکی ولی باید همه کتابامو بیارم یه خروار مشق دادن بهمون🗿

6.قرار شد زیست کنکور با افروشه کال بگیریم، فیزیکو مهندس بشینه بغل دستمون جواب بده، ریاضیارو ساینا بزنه، شیمیارو آدرینا، ادبیات عربی ترم نهاییو ریحانه جواب بده دینی رم من تفت بدم بنویسیم، هر سوالیم من شانسی زدم همه بزنن🗿🤝

7.چرا سوالایی که میشینم حل میکنم غلط در میان ولی شانسیام درسته؟ سر شیمی داشتیم سوال حل میکردیم یه معادله گنده در اومد قرار بود n رو در بیاریم من رو هوا گفتم میشه هفت، واقعا هم هفت بود🗿🗿🗿🗿

8.تصور کنید من نشستم برا یه سوال نیم ساعت وقت گذاشتم رسم کردم تابعو برد و دامنه شو در آوردم با اقتدار اشتباه زدم، بعد مهرسا همینجوری الکی زده چهار درست در اومده- اونجا بود که آدرینا و زینب رو سر شانسی زدنای خودم درک کردم

9.به لطف قهوه بسی های بودم امروز، ثمین پرسید چته گفتم هیچی زنگ ناهار رفتم دستشویی اون پشت مشتا، گفت چیکار کردی گفتم هیچی ریدم به این زندگی

آدرینا که یهو پاره شد:

ثمین:سری بعد از زینب بگیر جنساتو..

من:داش خودم پخش کننده ام من..

ثمین:همون،خاک تو سرت-

10.خیلی دلم میخواست بگم دارم به اون پلی لیستی گوش میدم که نباید، ولی متاسفانه فقط دارم به گوش دادنش فکر میکنم و خیلی دوست دارم گوشش بدم ولی فکر کردن بهش هم احساس گناه داره...