فک کنم مامانم دیروز صب اصرار داشت جای قهوه چایی ببرم یه چیزی ریخته بود توش"-"

 

هنرنمایی من و پانته‌آ یه ربع آخر ادبیات:

 

قضیش طولانیه فقط بدونید از بس این چند وقت رو دست بچها نقاشی کشیدم فاز تتوآرتیست بودن برداشته بودم (این یکی از هنرنماییامه) و کم کم باهم به این بازی کثیف ادامه دادیم-

 

 

اینیکی ام از دسته گلای اردومطالعاتی مدرسستxD

 

اینم داستانشهTT

 

 

+ولی به قول نازنین من هروقت بخوام مستم-