بابای هان سوهی:با من ازدواج کن!

مامان هان سوهی:نه، میخوام ادامه تحصیل بدم.

THE END.


جو دان ته:میای با هم خیانت کنیم؟

چئون سوجین:نه من شوهرمو دوست دارم.

THE END.


مین سول آه:پس استخدامم؟

چئون سوجین:بد شد، قبلا یه معلم ریاضی دیگه استخدام کردیم، ببخشید.

THE END.


دوستای ناباب:سونگری جون بیا یه گروه چت کاکائوتالک هست میای؟

سونگری:والا کاکائوتالکو پاک کردم میخوام برا کنکور بخونم شرمنده

THE END.


مگومی:یوجی اون انگشته رو نخوریا!

یوجی:باشه.

THE END.


دازای:با من میای آتسوشی؟

آتسوشی:نه.

THE END.


دوستای هیناتا:بیا امروز به جای رد شدن از جلو اون فروشگاه تلویزیون داره از یه جای دیگه بریم.

هیناتا:باشه.

THE END.


دوستای ناباب:هیونجین بیا تو کلاسی که همه توش فحش میدن

هیونجین:عا نه ببخشید من میخوام کلاسمو عوض کنم

THE END.

 

یدونه ام شما بگیدD: