بزنید رو ناشناس و یه فکت از خودتون بگید که هرکسی نمیدونه.
بزنید رو ناشناس و یه فکت از خودتون بگید که هرکسی نمیدونه.
«ساعت شیش صبح بلند شدم، عین بچه دبستانیهایی که تازه میخوان ببرنشون اردو و از هیجان کل شب رو نخوابیدن.»
این شروع جالبی برای یه روزانه نویسیه، ولی امروز حتی یه روز معمولی نبود. امروز حتی روزی نبود که فکر کنم ممکنه تکرار شه.
دیشب وقتی داشتم به مغزم برای سوالهای مناسب جرات حقیقت فشار مییاوردم تحت تاثیر آهنگ Ima سونتین به این فکر کردم که اگه فردا دنیا به پایان برسه چهکار میکنم؟
فردا دنیا به پایان میرسه و من با آیدا و هلن درمورد آهنگهای لاتین حرف میزنم. سرمونو از پنجره میبریم بیرون و فریاد میزنیم و باد سرد گونههامون رو نوازش میکنه.
فردا دنیا به پایان میرسه و بعد از کلی خندیدن به اینکه اسپیکرم شارژ نداره، با کلی خوراکی میشینیم توی بالکن و از هم سوال میپرسیم. دست آخر به لطف زنبور بساطمون رو مییاریم تو. اسپیکرم بلاخره شارژ میشه و بطری خالی نوشابه رو وسط میذاریم و بهتر جرات حقیقت دنیا رو بازی میکنیم. به پلی لیست ۴ ساعتهای که دیروز از آهنگای کیپاپ و انگلیسی چیدیم گوش میدیم.
فردا دنیا به پایان میرسه و گوشی یاسمین پره از شیک زدن خودش و هلن، مایبیبی خوندن آیدا، فریاد “من خرابم” دریا و بوسه من روی گردن هلن.
فردا دنیا به پایان میرسه و من سرگرم نوشتنم چون به خاطر حساسیت نمیتونم برم پایین. رها مییاد پیشم و داستانم رو میخونه و باهم کلی برای شخصیتهاش ذوق میکنیم. من و رها و هلن uno بازی میکنیم و تارا و یاسمین سرگرم پاسورن. آیدا برامون آهنگ میذاره.
فردا دنیا به پایان میرسه و من و هلن به تیلور سوییفت گوش میدیم و حرف میزنیم. از خاطرههامون با آهنگها میگیم و میخندیم و درمورد 1989 سناریو میچینیم.
فردا دنیا به پایان میرسه و ما ناهارمون رو توی محوطه بیرون میخوریم. آهنگ گوش میدیمو میرقصیم، غیبت میکنیم و از روز استراحتمون لذت میبریم.
فردا دنیا به پایان میرسه و دریا یه بازی جدید میندازه وسط. هرکسی نتونست آهنگ خواننده مورد علاقهش رو کامل کنه جریمه میشه. تونستم getaway car و Fuck my life رو کامل کنم و خوشحالم.
فردا دنیا به پایان میرسه و من بوسه کاپل مورد علاقهم رو بلاخره میگیرم. از ذوق جیغ میزنیم و پاهامونو به زمین میکوبیم.
فردا دنیا به پایان میرسه و ما از فکتهایی حرف میزنیم که به هرکسی نگفتیم.
فردا دنیا به پایان میرسه و بعد از چهار ماه با شنیدن میبوسمت و دائمی شروین، دوباره برای اسکارلت گریه میکنم. نازنین سعی میکنه با عوض کردن آهنگ بهترم کنه و هلن بهم گوش میده. اشکام رو پاک میکنم، ما اینجاییم.
فردا دنیا به پایان میرسه و من و هلن تا جایی از مسیر رو پیاده برمیگردیم. باد بین موهام میپیچه. آرزو میکنم امروز هرگز تموم نشه.
اگه فردا دنیا به پایان برسه، من حسرتی ندارم که برای نبودنش دلتنگ بشم.
اگر فردا دنیا به پایان برسه، خوشحالم که آخرین لحظههام رو کنار هفت نفری بودم که بدون دلیل باهاشون بهم خوش میگذره. :)